سامان حاجی زاده انور؛ محمدرضا کردی؛ پریسا پورنعمتی؛ سارا فرج نیا؛ نیما قره داغی؛ محمدرضا رحمتی
چکیده
زمینه و هدف: عامل کمکی رونویسی پروکسی زومی 1-آلفا (PGC-1α) در زیستزایی میتوکندریایی و آیریزین در رگزایی، عضلهزایی و سلامتی بسیار مهم میباشند. هدف این تحقیق، بررسی تاثیر غوطهوری در آب سرد پس از فعالیت سرعتی تکراری، بر آیریزین و PGC-1α بود. روش تحقیق: از بین 50 ورزشکار لیگ برتر فوتبال تهران، 20 مرد (میانگین سنی 1/67±23/50 سال)، به ...
بیشتر
زمینه و هدف: عامل کمکی رونویسی پروکسی زومی 1-آلفا (PGC-1α) در زیستزایی میتوکندریایی و آیریزین در رگزایی، عضلهزایی و سلامتی بسیار مهم میباشند. هدف این تحقیق، بررسی تاثیر غوطهوری در آب سرد پس از فعالیت سرعتی تکراری، بر آیریزین و PGC-1α بود. روش تحقیق: از بین 50 ورزشکار لیگ برتر فوتبال تهران، 20 مرد (میانگین سنی 1/67±23/50 سال)، به شکل تصادفی ساده انتخاب و پس از فعالیت سرعتی تکراری شدید، 10 آزمودنی در آب سرد 14 درجه سانتی گراد (CWI) قرار گرفتند و باقی آن ها (CON) روی صندلی نشستند. قبل و پس از فعالیت، غوطهوری آب سرد یا استراحت و 24 ساعت بعد؛ خونگیری به عمل آمد. آیریزین و PGC-1α سرمی با روش الایزا با کیت شرکت زل بایو آلمان سنجیده شدند. برای تعیین طبیعی بودن توزیع دادهها از آزمون شاپیرو-ویلک و برای تعیین اختلاف احتمالی میانگینها در هر یک از گروهها در زمانهای مختلف و بررسی اثر تعاملی روش بازیافت و زمانهای مختلف اندازهگیری؛ از روش آماری تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر استفاده شد و سطح معنی داری 0/05≥p در نظر گرفته شد. یافتهها: عامل زمان بر PGC-1α اثر معنی دار داشت [27/0=2pη، 001/0=p، 52/6=(51 ، 3 )F]، اما اثر گروه [38/0=p ، 79/0=(17، 1) F] و اثر ترکیبی (زمان × گروه) معنی دار نبود [21/0=p، 53/1=(51، 3)F]. عامل PGC-1α در هر دو گروه (CWI و CON) پس از فعالیت افزایش معنی دار داشت (004/0=p)، اما پس از غوطه وری یا استراحت، تغییر معنی دار نداشت (00/1=p). همچنین 24 ساعت بعد، تغییرات آن معنی دار نبود (1/00=p). به علاوه، عامل زمان بر مقادیر آیریزین اثر معنی داری داشت [47/0= 2pη، 001/0p<، 38/15= (51، 3)F]، اما اثر گروه [49/0=p، 48/0= F(17، 1)] و اثر ترکیبی (زمان × گروه) معنی دار نبود [14/0=p، 91/1=(51، 3)F]. همچنین آیریزین در هر دو گروه پس از فعالیت افزایش معنی دار داشت (0/001>p)، اما مقادیر آن پس از غوطه وری یا استراحت، تغییر معنی دار نداشت (06/0=p). به علاوه، 24 ساعت بعد تغییرات این شاخص معنی دار نبود (1/00=p). نتیجه گیری: به نظر فعالیت سرعتی تکراری می تواند با افزایش PGC-1α و آیریزین به فرآیندهای مثبت سلولی کمک نماید.
جواد طلوعی آذر؛ یوسف صابری؛ اصغر توفیقی؛ بهلول قربانیان
چکیده
زمینه و هدف: فعالیت ورزشی بسته به شدت و مدت تمرین، در اختلال یا بهبود سیستم ایمنی موثر است و استفاده از مکملهای گیاهی در کنار تمرین ورزشی، ترشح سایتوکاینهای پیش و ضد التهابی را تنظیم کرده و بر سیستم ایمنی تاثیر مثبت دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر 10 هفته تمرین هوازی تداومی و مکمل سزامین بر سطوح سرمی اینترلوکین-6 (IL-6) و اینترلوکین-1 ...
بیشتر
زمینه و هدف: فعالیت ورزشی بسته به شدت و مدت تمرین، در اختلال یا بهبود سیستم ایمنی موثر است و استفاده از مکملهای گیاهی در کنار تمرین ورزشی، ترشح سایتوکاینهای پیش و ضد التهابی را تنظیم کرده و بر سیستم ایمنی تاثیر مثبت دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر 10 هفته تمرین هوازی تداومی و مکمل سزامین بر سطوح سرمی اینترلوکین-6 (IL-6) و اینترلوکین-1 بتا (IL-1β) در مردان تمرین کرده بود. روش تحقیق: چهل آزمودنی مرد تمرین کرده (25 – 20 سال) به طور تصادفی در چهار گروه (هر گروه 10 نفر) شامل گروه دارونما، تمرین هوازی، تمرین هوازی + سزامین و سزامین قرار گرفتند. پروتکل تمرین هوازی هر جلسه 35-30 دقیقه، 4 روز در هفته و به مدت 10 هفته اجرا شد. مکمل سزامین به مقدار 50 میلیگرم در هر هفته به صورت کپسول ژلاتینی به گروههای دریافت کننده مکمل سزامین داده شد. همچنین، گروه دارونما کپسول حاوی نشاسته مصرف نمود. اندازه گیری IL-6 و IL-1β با روش الایزا انجام شد. برای تحلیل دادهها از آزمون آماری تحلیل کوواریانس (ANCOVA) استفاده شد و سطح معنیداری 0/05>p در نظر گرفته شد. یافتهها: نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که پس از کنترل اثر پیش آزمون، تنها تمرین هوازی سبب کاهش معنیدار IL-6 (p=0/008، F=7/98) وIL-1β (p=0/04، F=4/23) شد، اما اثر مکمل و اثر توام تمرین هوازی و مکمل بر این متغیرها، معنیدار نبود (0/05<p). نتیجه گیری: به نظر می رسد، در افراد تمرین کرده مصرف مکمل سزامین تاثیرات قابل توجهی بر سیستم ایمنی نداشته باشد. در مقابل، سازگاری ناشی از تمرین بهتر از مکمل سزامین در کنترل عوامل پیش التهابی نظیر IL-6 و IL-1β موثر است. با وجود این، به تحقیقات گسترده تر با بررسی سایر عوامل نیاز است تا به نتایج قطعی برسیم.
الهام یوسفی مند؛ محمد رضا حامدی نیا؛ امیرحسین حقیقی؛ میترا خادم الشریعه
چکیده
زمینه و هدف: تنظیم تعادل انرژی در انسان مسئله پیچیده و مبهمی است. مطالعات مختلف حاکی از رابطه بین فعالیت بدنی و ایجاد تعادل منفی انرژی در بدن است. هدف از این مطالعه، تعیین اثر فعالیت های بدنی مختلف وامانده ساز بر اشتها، کالری دریافتی، کالری مصرفی وعلاقه مندی به غذا در دختران دانشجو بود. روش تحقیق: روش تحقیق به صورت نیمه تجربی بود. تعداد ...
بیشتر
زمینه و هدف: تنظیم تعادل انرژی در انسان مسئله پیچیده و مبهمی است. مطالعات مختلف حاکی از رابطه بین فعالیت بدنی و ایجاد تعادل منفی انرژی در بدن است. هدف از این مطالعه، تعیین اثر فعالیت های بدنی مختلف وامانده ساز بر اشتها، کالری دریافتی، کالری مصرفی وعلاقه مندی به غذا در دختران دانشجو بود. روش تحقیق: روش تحقیق به صورت نیمه تجربی بود. تعداد 10 داوطلب دختر به صورت غیر تصادفی و داوطلبانه انتخاب شدند. آزمودنی ها دو پروتکل تمرینی شامل شنا و دویدن را با شدت 80 درصد حداکثر ضربان قلب تا حد واماندگی و یک پروتکل تمرین مقاومتی را با شدت 80 درصد یک تکرار بیشینه تا حد واماندگی در 3 جلسه اجرا نمودند. میزان اشتها، کالری دریافتی و علاقه مندی به غذا از طریق پرسشنامه توسط آزمودنی ها ثبت گردید. انرژی مصرفی نیز از طریق فرم ثبت اطلاعات در LSD مربوط به فعالیت بدنی 24 ساعته ثبت شد. از روش تحلیل واریانس با اندازه های تکراری و آزمون تعقیبی برای تجزیه و تحلیل داد ه ها استفاده شد. یافته ها: تمایل به غذا خوردن فقط بلافاصله بعد p>0/05 سطح معن یداری پیدا کرد. احساس گرسنگی نیز فقط بلافاصله )p=0/ از تمرین مقاومتی، نسبت به تمرین دویدن، افزایش معنی داری ) 001داشت؛ در حالی که احساس سیری و توانایی )p=0/ بعد از تمرین شنا، نسب به تمرین دویدن، افزایش معنی داری ) 001بین تاثیر یک جلسه تمرین شنا، . )p <0/ غذا خوردن در چهار زمان، بین سه نوع تمرین تفاوت معن یداری نداشت ) 05 دویدن و تمرین مقاومتی دایره ای وامانده ساز از لحاظ اثر گذاری بر تمایل به غذا خوردن به غذا، کالری دریافتی و دیده نشد. نتیجه گیری: بین فعالیت های مختلف تمرینی از لحاظ اثر )p <0/ کالری مصرفی؛ تفاوت معنی داری ) 05 گذاری بر کالری دریافتی، کالری مصرفی و اشتها تفاوت معناداری وجود نداشت؛ و این بدان معناست که بدون در نظر گرفتن نوع فعالیت به اجرا درآمده، تمرین سبب تعادل کالریکی منفی می شود؛ تغییری که احتمالا نمی تواند در کوتاه مدت جبران شود.
فاطمه ذوالفقاری؛ امیرحسین حقیقی
چکیده
زمینه و هدف: ترکیب بدنی ارتباط نزدیکی با سلامت و نحوه اجرای حرکات ورزشی دارد. بنابراین، هدف تحقیق حاضر مقایسه متابولیسم سوبستراها و کارآیی مکانیکی خالص حین دویدن بر روی نوار گردان در دختران چاق، لاغر و با وزن طبیعی بود. روش تحقیق: برای این منظور، 9 دختر لاغر (چربی بدن 56/3 ± 17/19 درصد)، 9 دختر چاق (چربی بدن 42/4 ± 29/42 درصد) و 9 دختر طبیعی ...
بیشتر
زمینه و هدف: ترکیب بدنی ارتباط نزدیکی با سلامت و نحوه اجرای حرکات ورزشی دارد. بنابراین، هدف تحقیق حاضر مقایسه متابولیسم سوبستراها و کارآیی مکانیکی خالص حین دویدن بر روی نوار گردان در دختران چاق، لاغر و با وزن طبیعی بود. روش تحقیق: برای این منظور، 9 دختر لاغر (چربی بدن 56/3 ± 17/19 درصد)، 9 دختر چاق (چربی بدن 42/4 ± 29/42 درصد) و 9 دختر طبیعی (چربی بدن 58/3 ± 23/27 درصد) برای شرکت در طرح انتخاب شدند. پروتکل ورزشی شامل دویدن بر روی نوارگردان با شدت 75 درصد حداکثر ضربان قلب به مدت 30 دقیقه اجرا شد و گازهای تنفسی با استفاده از دستگاه تحلیل گازهای تنفسی به مدت 30 دقیقه در حالت پایه و 30 دقیقه حین فعالیت جمعآوری شد و میزان اکسیداسیون چربی، کربوهیدرات، هزینه انرژی و کارآیی مکانیکی خالص شرکت کنندگان محاسبه گردید. سپس دادههای جمعآوری شده با استفاده از روش تحلیل واریانس چند متغیره و آزمون LSD و در سطح 05/p
شیما مجتهدی؛ آرزو تبریزی؛ سید ابراهیم حسینی
چکیده
زمینه و هدف: ورزش می تواند منجر به عصبزایی در مغز پستانداران بالغ شود. تاکنون مطالعات اندکی چگونگی تاثیر نوع ورزش بر عصبزایی را بررسی کردهاند. هدف مطتاعه حاضر بررسی تاثیر مسافت دویدن در روز بر میزان تکثیر سلولی در هیپوکمپ موشهای صحرایی نر بالغ بود. روش تحقیق: تعداد 18 سر موش صحرایی نر بالغ به دنبال یک هفته آشنا سازی با دستگاه نوارگردان، ...
بیشتر
زمینه و هدف: ورزش می تواند منجر به عصبزایی در مغز پستانداران بالغ شود. تاکنون مطالعات اندکی چگونگی تاثیر نوع ورزش بر عصبزایی را بررسی کردهاند. هدف مطتاعه حاضر بررسی تاثیر مسافت دویدن در روز بر میزان تکثیر سلولی در هیپوکمپ موشهای صحرایی نر بالغ بود. روش تحقیق: تعداد 18 سر موش صحرایی نر بالغ به دنبال یک هفته آشنا سازی با دستگاه نوارگردان، به طور تصادفی به سه گروه شامل گروه کنترل (6 سر)، گروه دویدن به مدت 30 دقیقه (6 سر)، و گروه دویدن به مدت 60 دقیقه (6 سر) تقسیم شدند. حیوانات گروه های تجربی روزانه در جلسات 30 و 60 دقیقه ای با سرعت 12 متر بر دقیقه روی نوارگردان برای 14 روز متوالی دویدند. در 10 روز پایانی، به منظور نشاندار کردن سلولهای پس از تقسیم، دوز مشخصی از برمو دی اکسی یوریدین (Brdu) به طور روزانه به حیوانات تزریق شد. 48 ساعت پس از آخرین جلسه فعالیت، حیوانات قربانی شدند و مغز آنها جهت انجام مطالعات ایمونوهیستوشیمی برداشته شد. جهت تجزیه تحلیل دادهها از آزمون های تحلیل واریانس یک سویه و آزمون تعقیبی حداقل اختلاف معنی دار (LSD) در سطح معنی داری 05/0 >p استفاده شد. یافتهها: تعداد سلولهای Brdu+ هم پس از دویدن به مدت 30 (001/p=) و هم پس از دویدن به مدت 60 (001/0p=) دقیقه افزایش معنی داری پیدا کرد؛ ضمن آن که این تغییر در گروه دویدن به مدت 60 دقیقه نسبت به گروه دویدن به مدت 30 دقیقه، به طور معنی دار (001/p=) بیشتر بود. نتیجه گیری: دویدن صرف نظر از زمان طی شده در روز، تکثیر سلولی را در هیپوکمپ موشهای صحرایی نر بالغ افزایش می دهد؛ این در حالی است که هر چه زمان بیشتر در روز طی شود، میزان تکثیر سلولی بهمان نسبت بیشتر تغییر می کند.
الما تبری؛ حمید محبی
چکیده
زمینه و هدف: بخوبی مشخص شده است که عامل نسخه برداری A میتوکندری (TFAM) و عامل تنفسی هسته ای-1 (NRF-1) تنطیم کننده های کلیدی بایوژنز میتوکندری و فسفوریلاسیون اکسیداتیو هستند. این مطالعه اثر 12 هفته تمرینات تناوبی با شدت بالا (HIIT) و متوسط (MIIT) را بر مولکول های تنظیمی بایوژنز میتوکندری (TFAM و NRF-1) عضله اسکلتی رت های نر دیابتی نوع دو بررسی کرد. ...
بیشتر
زمینه و هدف: بخوبی مشخص شده است که عامل نسخه برداری A میتوکندری (TFAM) و عامل تنفسی هسته ای-1 (NRF-1) تنطیم کننده های کلیدی بایوژنز میتوکندری و فسفوریلاسیون اکسیداتیو هستند. این مطالعه اثر 12 هفته تمرینات تناوبی با شدت بالا (HIIT) و متوسط (MIIT) را بر مولکول های تنظیمی بایوژنز میتوکندری (TFAM و NRF-1) عضله اسکلتی رت های نر دیابتی نوع دو بررسی کرد. روش تحقیق: تعداد 40 سر رت نر (سن: 8 هفته، وزن: 20±180 گرم) به دو گروه رژیم غذای پر چرب (HFD) شامل 32 سر و رژیم غذای استاندارد (C) شامل 8 سر تقسیم شدند. پس از القاء دیابت نوع دو از طریق استروپتوزوتوسین در رت های چاق، 8 سر رت دیابتی (D) و 8 سر رت گروه C کشته شدند و 24 سر رت باقیمانده به طور تصادفی به سه گروه کنترل دیابتی (DC)، گروهMIIT ، و گروه HIIT تقسیم گردیدند. برنامه MIIT شامل 13 وهله فعالیت 4 دقیقهای با شدت 70-65 درصد VO2max و برنامه HIIT شامل اجرای 10 وهله فعالیت 4 دقیقهای با شدت 90-85 درصد VO2max با دورههای استراحتی فعال دو دقیقهای بودند که به مدت 12 هفته با تکرار 5 جلسه در هفته، به اجرا در آمدند. از روش وسترن بلات برای اندازه گیری مقادیر پروتئین های TFAM و NRF1 و از آزمون های پارامتریک و ناپارامتریک برای تحلیل داده ها در سطح معنی داری 05/0≥p استفاده شد. یافتهها: سطوح پروتئینی TFAM و NRF1 پس از القاء دیابت نسبت به گروه C به طور معنی داری کاهش یافت (01/0>p). هر دو برنامه HIIT و MIIT منجر به افزایش غیر معنی دار سطوح پروتئینی NRF-1 نسبت به گروه DC شدند (05/0<p)؛ ضمن آن که HIIT بر TFAM اثر معنی داری نداشت (05/0<p). نتیجهگیری: به نظر میرسد برنامه های HIIT و MIIT منجر به بهبود تنفس میتوکندریایی می شوند، اما اثری بر بایوژنز میتوکندری ندارند؛ با این وجود بررسی های بیشتر در این زمینه ضروری است.
جبرئیل پوزش جدیدی؛ فرناز سیفی اسگ شهر؛ لطفعلی بلبلی؛ کریم آزالی علمداری؛ آمنه پوررحیم قورقچی
چکیده
زمینه و هدف: عدم تعادل برخی میکرو-ریبونوکلئیک اسیدها و آپوپتوزیس ناشی از آن ها، نقش مهمی در انفارکتوس میوکارد دارد. با توجه به نقش مکمل کورکومین و تمرینات تناوبی شدید (HIIT) بر این عوامل، هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر HIIT و کورکومین بر بیان ژن miR-133 و miR-1 بطن چپ موشهای صحرائی نر مدل انفارکتوس میوکارد ناشی از ایزوپروترنول بود. روشتحقیق: ...
بیشتر
زمینه و هدف: عدم تعادل برخی میکرو-ریبونوکلئیک اسیدها و آپوپتوزیس ناشی از آن ها، نقش مهمی در انفارکتوس میوکارد دارد. با توجه به نقش مکمل کورکومین و تمرینات تناوبی شدید (HIIT) بر این عوامل، هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر HIIT و کورکومین بر بیان ژن miR-133 و miR-1 بطن چپ موشهای صحرائی نر مدل انفارکتوس میوکارد ناشی از ایزوپروترنول بود. روشتحقیق: تعداد 40 سر موش صحرائی نر پس از القای انفارکتوس میوکارد از طریق تحت تزریق درون صفاقی ایزوپرترنول (با دوز 100 میلیگرم/کیلوگرم وزن بد در دو روز متوالی)، به طور تصادفی در چهار گروه HIIT، کورکومین، HIIT + کورکومین و کنترل تقسیم شدند. HIIT شامل هشت هفته متشکل از پنج جلسه تمرین در هر هفته بود که هر جلسه شامل 10 وهله چهار دقیقهای دویدن با سرعتی در حد 85 تا 90 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی (vVO2max) و دو دقیقه بازگشت به حالت اولیه فعال با شدت 50 تا 60 درصد vVO2max در بین وهله ها بود. کورکومین روزانه 15 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن به صورت گاواژ خورانده شد. بیان ژنهای miR-1 و miR-133 با استفاده از روش Real-Time PCR بررسی گردید و دادهها با استفاده از روش تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنیداری 0/05>p تحلیل شدند. یافتهها: در هر سه گروه مداخله شامل HIIT، کورکومین و مداخله توام، بیان miR-1 کاردیومیوسیتها به طور معنی دار کمتر (0/001=p) و بیان miR-133 (p=0/001) بیشتر از گروه کنترل بود. با این حال، بیان ژن در هر دو متغیر مورد بررسی پس از HIIT + مکمل نسبت به مکمل تنها، با تغییر معنیدار بیشتری (به ترتیب با 0/006=p و 0/01=p) همراه بود. نتیجهگیری: احتمالا تجویز مکمل کورکومین به همراه HIIT پس از انفارکتوس میوکارد، با بهبود عملکرد قلبی همراه میباشد؛ اما به دلیل محدودیتهای تحقیق، به تحقیقات بیشتری نیاز است.
الهام ناصری؛ رویا عسکری؛ سیدعلیرضا حسینی کاخک؛ حلیمه وحدت پور
چکیده
زمینه و هدف: فعالیت بدنی و برخی آنتیاکسیدان ها مانند ویتامین E و C ؛ از عوامل موثر بر سیستم ایمنی هستند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر چهار هفته تمرین موازی و مصرف ویتامین E و C بر پاسح حاد ایمونوگلوبولین ها و کورتیزول سرم به یک وهله فعالیت هوازی وامانده ساز در زنان غیر فعال بود. روش تحقیق: پژوهش حاضر از نوع نیمهتجربی بود. 24 زن به صورت ...
بیشتر
زمینه و هدف: فعالیت بدنی و برخی آنتیاکسیدان ها مانند ویتامین E و C ؛ از عوامل موثر بر سیستم ایمنی هستند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر چهار هفته تمرین موازی و مصرف ویتامین E و C بر پاسح حاد ایمونوگلوبولین ها و کورتیزول سرم به یک وهله فعالیت هوازی وامانده ساز در زنان غیر فعال بود. روش تحقیق: پژوهش حاضر از نوع نیمهتجربی بود. 24 زن به صورت تصادفی به دو گروه مساوی (12 نفر) شامل گروه تمرین موازی (استقامتی و مقاومتی)+ مکمل ویتامینی (E و C)؛ و تمرین موازی (استقامتی و مقاومتی) + دارونما تقسیم شدند. عمل خونگیری قبل و بعد از یک جلسه فعالیت هوازی واماندهساز (فعالیت با شدت 75 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره روی نوارگردان) و پس از اتمام چهار هفته فعالیت موازی به همراه مصرف مکمل؛ انجام گردید. گروه تمرین موازی+ مکمل ویتامینی (E و C)، چهار هفته تمرین موازی (سه جلسه تمرین در هر هفته) انجام دادند و همراه با آن، به مدت 30 روز مکمل ویتامین E و C (500 میلیگرم ویتامین C و200 میلیگرم ویتامین E، دو بار در روز) مصرف نمودند. کورتیزول و ایمونوگلوبولینهای سرم به ترتیب با روش گاما و نفلومتری اندازه گیری شدند. برای مقایسه تغییرات قبل و بعد از یک جلسه فعالیت واماندهساز دو گروه، از آزمون تحلیل کوواریانس و برای تعیین اختلاف بین گروهی متغیرها بعد از چهار مرحله اندازهگیری، از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنیداری 0/05≥p استفاده شد. یافتهها: بعد از مداخله، در گروه مکمل ویتامینی (E و C) افزایش معنی داری در میزان IgM (p=0/03) و IgA (p=0/004)؛ و کاهش معنیداری در IgG (p=0/007) نسبت به گروه دارونما ایجاد گردید. از طرف دیگر، تفاوت معنی داری در میزان کورتیزول (13/0=p)، قدرت عضلانی بالاتنه (0/31=p) و قدرت عضلانی پایین تنه (0/53=p)، استقامت عضلانی بالاتنه (0/66=p) و حداکثر اکسیژن مصرفی (0/12=p) دو گروه تمرین موازی+مکمل ویتامینی (E و C) و تمرین موازی + دارونما مشاهده نشد؛ در حالی که استقامت عضلانی پایین تنه در تمرین موازی - مکمل به طور معنی داری (0/003=p) افزایش یافت. نتیجهگیری: مصرف ویتامینهای C و E به همراه تمرینات موازی استقامتی و مقاومتی (چهار هفته)، آثار بهینهای بر شاخصهای ایمنی و آمادگی جسمانی زنان غیر فعال دارد. همچنین با مصرف ویتامینهای C و E، میتوان تغییرات حاد در ایمونوگلوبولینها و کورتیزول سرم پس از فعالیت وامانده ساز را بهبود بخشید.
نیلوفر رضائی؛ فرهاد رحمانی نیا؛ مریم دلفان؛ رضا قهرمانی
چکیده
زمینه و هدف: افزایش قند خون در شرایط دیابتی میتواند باعث آپوپتوزیس، از طریق مسیر میتوکندری و با افزایش بیان پروتئین مرگ سلولی شود. پروبیوتیکها میکروارگانیسمهای زندهای هستند که مزایای سلامتی را به میزبان اعطا میکنند و دارای اثرات ضد دیابت و آنتی اکسیدان هستند. همچنین، برخی شواهد نشان میدهد که ورزش می تواند بر مسیرهای ...
بیشتر
زمینه و هدف: افزایش قند خون در شرایط دیابتی میتواند باعث آپوپتوزیس، از طریق مسیر میتوکندری و با افزایش بیان پروتئین مرگ سلولی شود. پروبیوتیکها میکروارگانیسمهای زندهای هستند که مزایای سلامتی را به میزبان اعطا میکنند و دارای اثرات ضد دیابت و آنتی اکسیدان هستند. همچنین، برخی شواهد نشان میدهد که ورزش می تواند بر مسیرهای سیگنالینگ آپوپتوزیس عضله اسکلتی تأثیر بگذارد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر تمرین هوازی و مکمل پروبیوتیک بر سطوح گلوکز خون و بیان ژن کاسپاز-3 در عضله نعلی رتهای دیابتی شده با استرپتوزوتوسین بود. روش تحقیق: تعداد40 سر رت صحرایی نر نژاد ویستار (وزن: 270-250 گرم؛ سن: هشت هفته) بهطور تصادفی به پنج گروه کنترل سالم (N)، کنترل دیابتی (CD)، دیابتی + مکمل پروبیوتیک (SCD)، دیابتی + تمرین (TD) و دیابتی + تمرین + مکمل پروبیوتیک (STD) تقسیم شدند. القای دیابت با تزریق درون صفاقی استرپتوزوتوسین (45 میلی گرم/کیلوگرم وزن بدن) انجام شد. برنامه تمرین هوازی شامل 30 دقیقه دویدن روی نوارگردان با شدت 60 تا 65 درصد سرعت بیشینه، پنج روز در هفته و به مدت پنج هفته بود. هر رت دو گرم پروبیوتیک به صورت محلول در آب آشامیدنی دریافت کرد. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، رتها تشریح و عضله نعلی برای ارزیابی بیان ژن کاسپاز-3 (با روش Real Time PCR) و نمونه گیری خون برای ارزیابی گلوکز پلاسما (با روش گلوکز اکسیداز) جمع آوری انجام شد. تجزیه و تحلیل آماری با آزمون t مستقل، آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی شفه در سطح معنیداری p≤0/05 انجام شد. یافتهها: سطوح گلوکز خون در گروه دیابتی + تمرین + مکمل نسبت به سایر گروهها، کاهش معنیداری داشت (008/0=p) از طرف دیگر، بیان ژن کاسپاز-3 در گروه دیابتی + تمرین، و گروه دیابتی + تمرین + مکمل کاهش معنیداری پیدا کرد (01/0=p). نتیجهگیری: تمرین هوازی به همراه مصرف مکمل پروبیوتیک، احتمالا با تنظیم و کاهش قند خون، از آپوپتوزیس عضله اسکلتی در شرایط دیابت جلوگیری مینماید.
عباس رضایی؛ مسعود رحیمی؛ مجید جلیلی؛ فرزاد ناظم
دوره 11، شماره 26 ، تیر 1402، ، صفحه 8-19
چکیده
زمینه و هدف: برآورد دقیق و سریع حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max) به عنوان شاخص آمادگی قلبی - تنفسی (CRF)، بوسیله معادلات رگرسیونی بدون آزمون ورزشی در جمعیت های بزرگ از اهمیت بالایی در حوزه سلامت و علوم ورزشی برخوردار است. بنابراین هدف پژوهش حاضر، ارزیابی معادلات رگرسیونی بدون آزمون ورزشی غیر بومی در برآورد VO2max پسران سالم کودک و نوجوان به روش ...
بیشتر
زمینه و هدف: برآورد دقیق و سریع حداکثر اکسیژن مصرفی (VO2max) به عنوان شاخص آمادگی قلبی - تنفسی (CRF)، بوسیله معادلات رگرسیونی بدون آزمون ورزشی در جمعیت های بزرگ از اهمیت بالایی در حوزه سلامت و علوم ورزشی برخوردار است. بنابراین هدف پژوهش حاضر، ارزیابی معادلات رگرسیونی بدون آزمون ورزشی غیر بومی در برآورد VO2max پسران سالم کودک و نوجوان به روش معیار تحلیل گازهای تنفسی می باشد. روش تحقیق: این تحقیق از نوع مقطعی بود که در آن 349 پسر سالم کودک و نوجوان با میانگین سنی 72/2±49/12 سال، شاخص توده بدن 70/4±13/20 کیلوگرم/متر مربع و VO2max معادل 47/6±50/41 میلی لیتر/کیلوگرم/ دقیقه شرکت کردند. VO2max آزمودنی ها بر روی نوارگردان به روش تحلیل گازهای تنفسی در آزمون ورزشی بروس تعدیل شده اندازه گیری (روش معیار) شد و سپس به بوسیله معادلات رگرسیونی بدون آزمون ورزشی غیر بومی، برآورد گردید. برای ارزیابی دقت معادلات بدون آزمون ورزشی، از روش ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t همبسته و توافق بلاند - آلتمن استفاده شد. یافتهها: همبستگی معنی داری بین VO2max اندازه گیری شده به روش معیار و روش برآورد شده بوسیله معادلات رگرسیونی بدون آزمون ورزشی بدست آمد (0/01>،p R=0/733– 0/639). با این حال، اختلاف معنی داری (0/01>p) بین VO2max روش معیار و معادلات رگرسیونی بدون آزمون ورزشی (میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه 69/11- 4/6 = میانگین اختلاف) مشاهده شد. همچنین نتایج نمودار بلاند - آلتمن حاکی از توافق ضعیف معادلات رگرسیونی غیر بومی با روش معیار بود. نتیجهگیری: معادلات رگرسیونی بدون آزمون ورزشی غیر بومی مورد پژوهش در مطالعه حاضر، از دقت لازم جهت برآورد CRF دانش آموزان ایرانی برخوردار نیستند. بنابراین، راستی آزمایی معادلات غیر بومی قبل از استفاده در جمعت ایران لازم به نظر می رسد.
امیر محتشمی؛ مرضیه ثاقب جو؛ فرهاد رحمانی نیا
چکیده
زمینه و هدف: تمرین مقاومتی (RT) نقش مهمی در افزایش حجم و قدرت عضلانی دارد. تحقیق حاضر با هدف مقایسه اثر تمرین مقاومتی حجم آلمانی تعدیل شده (MGVRT)، تمرین مقاومتی شدید (HIRT) و تمرین مقاومتی غیرخطی (NLRT) بر سطوح سرمی میوستاتین (Mstn)، فولیستاتین (FLS) و عامل هستهای کاپا B (NF-κB) و حجم و قدرت عضلانی در مردان ورزشکار انجام شد. روش تحقیق: تعداد ...
بیشتر
زمینه و هدف: تمرین مقاومتی (RT) نقش مهمی در افزایش حجم و قدرت عضلانی دارد. تحقیق حاضر با هدف مقایسه اثر تمرین مقاومتی حجم آلمانی تعدیل شده (MGVRT)، تمرین مقاومتی شدید (HIRT) و تمرین مقاومتی غیرخطی (NLRT) بر سطوح سرمی میوستاتین (Mstn)، فولیستاتین (FLS) و عامل هستهای کاپا B (NF-κB) و حجم و قدرت عضلانی در مردان ورزشکار انجام شد. روش تحقیق: تعداد 40 مرد جوان رشته بدنسازی بهطور تصادفی در گروههای مساوی شامل MGVRT، HIRT، NLRT و کنترل قرار گرفتند. پروتکلهای تمرینی بهمدت هشت هفته (سه جلسه در هفته) انجام شدند. متغیرهای بیوشیمیایی منتخب و حجم و قدرت عضلانی، قبل و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین اندازهگیری شد. آزمونهای تحلیل کوواریانس، تحلیل واریانس با اندازهگیری تکراری، کروسکال-والیس و یو من- ویتنی جهت تحلیلهای آماری در سطح معنیداری 05/0 ≥p مورد استفاده قرار گرفتند. یافتهها: سطوح سرمی Mstn و FLS در هر سه گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل بهترتیب کاهش و افزایش معنیداری یافت. همچنین، سطح NF-κB در گروههای MGVRT وHIRT بهطور معنیداری از گروه NLRT و کنترل پایینتر بود. علاوه بر این، محیط بازو و ران و قدرت عضلانی در حرکات پرس سینه و اسکوات در هر سه گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل، بهطور معنیداری افزایش یافت؛ بهگونهای که افزایش محیط بازو در گروه MGVRT در مقایسه با گروههای HIRT و NLRT و قدرت عضلانی در گروه HIRT در مقایسه با گروههای MGVRT و NLRT؛ بهطور معنیداری بیشتر بود. نتیجهگیری: هر سه پروتکل RT به بهبود شاخصهای بیوشیمیایی، آنتروپومتریکی و عملکردی در مردان ورزشکار منجر شد، اما پروتکلهای MGVRT و HIRT به ترتیب افزایش بیشتری در هایپرتروفی و حداکثر قدرت عضلانی در پی داشت. با این وجود به مطالعات بیشتر در زمینه ارتباط پروتکلهای RT، با حجم و قدرت عضلانی و شاخصهای بیوشیمیایی مرتبط با آنها، مورد نیاز است.
محمد رمی؛ سمانه راهدار؛ مریم عظیم پور؛ کیوان خرمی پور
چکیده
زمینه و هدف: بیماری دیابت موجب اختلال در هموستاز گلوکز و تغییرات منفی در عضله قلب میشود. از آنجا که فعالیت ورزشی ممکن است بافت قلبی افراد دیابتی را تحت تاثر قرار دهد، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) بر محتوای پروتئینهای FOXO3، PI3K و AKT در بافت قلبی موشهای صحرایی نژاد ویستار مبتلا به دیابت نوع دو به اجرا درآمد. ...
بیشتر
زمینه و هدف: بیماری دیابت موجب اختلال در هموستاز گلوکز و تغییرات منفی در عضله قلب میشود. از آنجا که فعالیت ورزشی ممکن است بافت قلبی افراد دیابتی را تحت تاثر قرار دهد، مطالعه حاضر با هدف بررسی اثر تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) بر محتوای پروتئینهای FOXO3، PI3K و AKT در بافت قلبی موشهای صحرایی نژاد ویستار مبتلا به دیابت نوع دو به اجرا درآمد. روش تحقیق: تعداد 36 سر موش صحرایی به چهار گروه شامل دیابت - کنترل، دیابت - تمرین، کنترل - سالم، و تمرین - سالم؛ تقسیم شدند. پس از دو ماه استفاده از رژیم غذایی پرچرب و القاء دیابت با استرپتوزوتوسین (35 میلی گرم به ازای هرکیلوگرم وزن بدن) در گروههای دیابت- کنترل و دیابت- تمرین؛ حیوانات در گروههای کنترل- سالم و تمرین- سالم پروتکلHIIT را بر اساس درصدی از Vmax به دست آمده و با تناوب های دو دقیقه ای و تعداد تناوبهای فزآینده، به مدت هشت هفته با تکرار پنج جلسه در هفته، به اجرا درآوردند. زمان ۴۸ ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، بافت قلب استخراج شد و بررسی پروتئینها با استفاده از روش وسترن بلات انجام گرفت. همچنین مطالعه هیستولوژیک در سطح بافتی با استفاده از رنگ آمیزی هماتوکسیلین و ائوزین انجام شد. از آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری 05/0>p برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: محتوای پروتئین FOXO3 در گروههای دیابتی به صورت معنیدار نسبت به گروههای سالم، افزایش یافت (0/001=p). همچنین محتوای پروتئینهای PI3K و AKT در گروه دیابت - کنترل نسبت به گروه کنترل - سالم، به صورت معنی دار کاهش یافت (به ترتیب با 001/0=p و 0/009=p)، در حالی که محتوای این دو پروتئین، پس از تمرین افزایش معنیدار پیدا کرد (به ترتیب با 01/0= p و 0/001=p). در سطح بافت قلبی، ضخامت و طول میوسیتهای قلبی بر اثر دیابت افزایش معنیدار نشان داد (0/001=p)؛ اما پس از HIIT، هایپرتروفی پاتولوژیک ایجاد شده به صورت معنیدار کاهش پیدا کرد (به ترتیب با 0/02=p و 0/01=p). نتیجه گیری: هر چند اجرای HIIT تغییری مبنی بر کاهش محتوای پروتئین FOXO3 ایجاد نکرد، توانست محتوای پروتئین های PI3K و AKT را افزایش داده و به طور مطلوب، هایپرتروفی پاتولوژیک ایجاد شده بر اثر دیابت را کنترل کند.
بختیار ترتیبیان؛ باقر رضایی؛ مرتضی طیبی
چکیده
زمینه و هدف: به نظر می رسد استفاده از مکمل های تغذیه ای می تواند ترشح هورمون های آنابولیک را در فرآیند تمرین-ریکاوری متاثر سازد. هدف از تحقیق حاضر، تعیین تأثیر مکمل بتا هیدروکسی بتا متیل بوتیرات به شکل اسید آزاد (HMB-FA) بر پاسخ های هورمونی و ریکاوری حین پروتکل شبیه سازی شده کشتی در کشتی گیران به مدت یک شب و یک روز بوده است. روش تحقیق: تعداد ...
بیشتر
زمینه و هدف: به نظر می رسد استفاده از مکمل های تغذیه ای می تواند ترشح هورمون های آنابولیک را در فرآیند تمرین-ریکاوری متاثر سازد. هدف از تحقیق حاضر، تعیین تأثیر مکمل بتا هیدروکسی بتا متیل بوتیرات به شکل اسید آزاد (HMB-FA) بر پاسخ های هورمونی و ریکاوری حین پروتکل شبیه سازی شده کشتی در کشتی گیران به مدت یک شب و یک روز بوده است. روش تحقیق: تعداد 20 کشتی گیر مرد انتخاب شده و به طور تصادفی در دو گروه مکمل - تمرین (10 نفر) و دارونما - تمرین (10 نفر) قرار گرفتند. هر یک از گروه ها، مکمل یا دارونما را به میزان 3 گرم/روز دریافت کردند. شرکت کنندگان یک پروتکل اختصاصی شبیه سازی شده کشتی را پنج بار و هر بار مشتمل بر چهار بخش تکرار کردند. نمونه های خونی جهت اندازه گیری مقادیر سرمی عامل رشد شبه انسولین-۱ (IGF-1)، کورتیزول (Cort) و نسبت IGF-1/Cort قبل از مصرف مکمل، بعد از مصرف مکمل، بلافاصله بعد از تکرار اول پروتکل اختصاصی کشتی، بلافاصله بعد از تکرار سوم پروتکل اختصاصی کشتی و بلافاصله بعد از تکرار پنجم پروتکل اختصاصی کشتی؛ اخذ گردید. وضعیت ریکاوری درک شده (PRS) بلافاصله قبل از تکرارهای اول، دوم، سوم، چهارم و پنجم پروتکل اختصاصی کشتی، ارزیابی شد. نتایج با استفاده از آزمون های تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر در سطح معنی داری 0/05>p استخراج گردید. یافته ها: مقادیر سرمی IGF-1 بعد از مصرف مکمل (0/001=p) و بعد اولین (0/004=p)، سومین (0/004=p) و پنجمین (0/01=p) پروتکل اختصاصی کشتی در گروه HMB-FA نسبت به گروه دارونما، بیشتر افزایش یافت. همچنین مقادیر سرمی IGF-1/Cort بعد از مصرف مکمل (0/001=p) و بعد اولین (0/001=p)، سومین (0/003=p) و پنجمین (0/001=p) پروتکل اختصاصی کشتی در گروه HMB-FA نسبت به گروه دارونما، بیشتر افزایش یافت؛ اما مقادیر Cort در گروه داورنما نسبت به گروه HMB-FA بعد از مصرف مکمل (0/006=p) و بعد اولین (0/002=p)، سومین (0/008=p) و پنجمین (0/002=p) پروتکل اختصاصی کشتی افزایش بیشتری پیدا کرد. از طرف دیگر، PRS در گروه دارونما نسبت به گروه HMB-FA قبل از اولین، دومین، سومین، چهارمین و پنچمین پروتکل اختصاصی کشتی کاهش بیشتری نشان داد (0/05>p). نتیجهگیری: به نظر میرسد مکملگیری HMB-FA پاسخ های هورمونی کشتی گیران را حین اجرای یک پروتکل شبیه سازی شده کشتی بهبود می بخشد.
زهرا صدیقی خویدک؛ داریوش مفلحی؛ سهیل امینی زاده
چکیده
زمینه و هدف: رژیم غذایی محدودکننده کالری، یکی از روش های کاهش دریافت کالری بدون سوء تغذیه است. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین تناوبی با شدت بالا و رژیم غذایی چرب و یا استاندارد، همراه با محدودیت کالریک، بر بیان ژن های سیرتوئین ۱ (SIRT1)، گیرنده وابسته استروژن آلفا (ERRα) و پیروات دهیدروزناز کینا-۴ (PDK4) در بافت کبد رت های نر نژاد ...
بیشتر
زمینه و هدف: رژیم غذایی محدودکننده کالری، یکی از روش های کاهش دریافت کالری بدون سوء تغذیه است. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین تناوبی با شدت بالا و رژیم غذایی چرب و یا استاندارد، همراه با محدودیت کالریک، بر بیان ژن های سیرتوئین ۱ (SIRT1)، گیرنده وابسته استروژن آلفا (ERRα) و پیروات دهیدروزناز کینا-۴ (PDK4) در بافت کبد رت های نر نژاد ویستار بود. روش تحقیق: تعداد 48 سر موش صحرایی نر به طور تصادفی به شش گروه (8n=) شامل کنترل، تمرین تناوبی با شدت بالا، رژیم غذایی چرب با محدودیت کالریک، رژیم غذایی استاندارد با محدودیت کالریک، رژیم غذایی استاندارد با محدودیت کالریک + تمرین تناوبی، و رژیم غذایی چرب با محدودیت کالریک + تمرین تناوبی تقسیم شدند. تمرین ورزشی به مدت هشت هفته با تکرار پنج روز در هفته با شدت ۹۰ تا ۱۰۰ درصد سرعت بیشینه به صورت دویدن روی نوارگردان اجرا شد. بیان ژن های SIRT1، ERRα و PDK4 در بافت کبد به روش Real-Time PCR اندازه گیری گردید و از روش آماری تحلیل واریانس یک راهه برای مقایسه بین گروهی در سطح 0/05>p استفاده شد. یافته ها: تمرین تناوبی با شدت بالا، منجر به افزایش معنی دار بیان ژن ERRα نسبت به گروه کنترل شد (0/001=p). رژیم غذایی چرب با محدودیت کالریک، باعث کاهش معنی داری بیان ژن SIRT1 نسبت به رژیم غذایی استاندارد با محدودیت کالریک (0/002=p)؛ و رژیم غذایی استاندارد با محدودیت کالریک، منجر به افزایش معنی داری بیان ژن PDK4 نسبت به گروه کنترل شد (0/02=p). نتیجه گیری: در شرایط محدودیت کالریک، تمرین تناوبی با شدت بالا از طریق بیش تنظیمی بیان ژن ERRα می تواند نقش کلیدی در افزایش گلوکونئوژنز کبدی داشته باشد. به طور جالب، رژیم غذایی پر چرب ممکن است حتی در شرایط محدودیت کالریک، با کاهش بیان SIRT1 - که نقش مهمی در ظرفیت آنتی اکسیدانی کبد دارد-، اثر منفی بر کبد داشته باشد.
سید مرتضی حسینی؛ حمید محبی؛ حسین غفوری؛ محمد حسین رضا دوست
چکیده
زمینـه و هـدف: بررسی شکلگیری و تجزیه لیپیدها در پاسخ به محرکهای تغذیهای و تمرینی، میتواند دیدگاه بهتری را نسبت به استراتژی پیشگیری و درمان کبد چرب غیرالکلی فراهم نماید. بنابراین، هدف از این مطالعه بررسی اثر تغذیه، تمرین و هیپوکسی بر مکانیسمهای مولکولی فرآیند متابولیسم چربی کبد میباشد. روش تحقیق: تعداد 24 سر رت نر ...
بیشتر
زمینـه و هـدف: بررسی شکلگیری و تجزیه لیپیدها در پاسخ به محرکهای تغذیهای و تمرینی، میتواند دیدگاه بهتری را نسبت به استراتژی پیشگیری و درمان کبد چرب غیرالکلی فراهم نماید. بنابراین، هدف از این مطالعه بررسی اثر تغذیه، تمرین و هیپوکسی بر مکانیسمهای مولکولی فرآیند متابولیسم چربی کبد میباشد. روش تحقیق: تعداد 24 سر رت نر نژاد ویستار با سن تقریبی پنج هفته و میانگین وزن 9/94±165/90 گرم، به طور تصادفی به چهار گروه شامل رژیم غذایی نرمال (ND)، رژیم غذایی پرچرب (HFD)، رژیم غذایی پرچرب+تمرین در حالت نرموکسی (HFD+NE)، و رژیم غذایی پرچرب+تمرین در حالت هیپوکسی (HFD+HE) تقسیم شدند. پس از تعیین حداکثر سرعت هوازی (MAV) در شرایط نرموکسی (ارتفاع ̴ 50 متر) و هیپوکسی - هیپو باریک (ارتفاع ̴ 3000 متر)، تمرینات با شدتی معادل 68 تا 80 درصد MAV به مدت 12 هفته و تکرار سه جلسه در هفته، با رعایت اصل اضافهبار اجرا شدند. در پایان، نمونههای بافتی برای اندازهگیری تغییرات بیان ژنهای Srebf1 ،Chreb و Atgl جمعآوری شد. بیان ژنها با استفاده از روش Real-Time PCR اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از آزمونهای تحلیل واریانس و توکی در سطح معنیداری 0/05>p تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها: در تمامی گروههای دارای HFD، محتوای چربی کبدی و بیان ژنهای Srebf1 و Chreb نسبت به گروه ND، افزایش داشت. میزان افزایش بیان ژن Srebf1 و Chreb در گروه HFD+HE نسبت به سایر گروهها بیشتر بود؛ اما بیان ژن Atgl در گروه HFD نسبت به دیگر گروهها، پایینتر بود. نتیجهگیری: به نظر میرسد HFD با افزایش لیپوژنز و کاهش لیپولیز، سبب افزایش محتوای چربی کبدی میشود. احتمالاً تمرین از طریق افزایش بیان ژنهای لیپولیزی، میزان افزایش محتوای چربی کبد در رتهای دارای HFD را تا حدودی کنترل میکند؛ اما در تغییر بیان ژنهای لیپوژنزی نسبت به تغذیه، نقش کمتری دارد. بهطورکلی تمرین در شرایط هیپوکسی، تأثیر مازادی بر کاهش محتوای چربی کبدی ندرد.
فخرالدین ایزدی منش؛ امیرحسین حقیقی؛ سید علیرضا حسینی کاخک؛ مجید اسدی شکاری؛ حمید معرفتی
چکیده
زمینه و هدف: اتوفاژی، یک فرآیند تخریب وابسته به لیزوزوم حفاظت شده است که به حفظ هموستاز و سازگاری متابولیکی سلول کمک میکند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرین تداومی با شدت متوسط بر بیان ژنهای C/EBPβ و mTOR مرتبط با اتوفاژی، در قشر پیشانی موشهای صحرایی وابسته به METH بود. روش تحقیق: تعداد 32 سر موش صحرایی ...
بیشتر
زمینه و هدف: اتوفاژی، یک فرآیند تخریب وابسته به لیزوزوم حفاظت شده است که به حفظ هموستاز و سازگاری متابولیکی سلول کمک میکند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تأثیر تمرین تداومی با شدت متوسط بر بیان ژنهای C/EBPβ و mTOR مرتبط با اتوفاژی، در قشر پیشانی موشهای صحرایی وابسته به METH بود. روش تحقیق: تعداد 32 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار، به طور تصادفی به چهار گروه مساوی (8=n) سالین، METH اولیه، METH ثانویه، و METH - تمرین تقسیم شدند. METH به مقدار پنج میلیگرم/کیلوگرم به مدت 21 روز تزریق شد. آزمون وامانده ساز و میانگین سرعت بیشینه موشها برای طراحی برنامه تمرین محاسبه و برنامه تمرین شامل 24 دقیقه دویدن با شدت 60-65 درصد سرعت بیشینه بر روی نوارگردان، به مدت هشت هفته (پنج جلسه در هفته) انجام شد. در پایان، برای ارزیابی تغییرات بیان ژنی شاخصهای C/EBPβ و mTOR، بافت قشر پیشانی موشهای صحرایی استخراج شد. نتایج با استفاده از روش تحلیل واریانس یک راهه در سطح معنی داری 05/0≥p استخراج گردید. یافته ها: تزریق مت آمفتامین در گروههای مت آمفتامین اولیه و ثانویه، منجر به افزایش معنی دار بیان ژن C/EBPβ نسبت به گروه سالین شد (به ترتیب با 001/p=0 و 005/0=p)؛ اما در گروه مت آمفتامین اولیه نسبت به گروه سالین، منجر به کاهش معنی دار بیان ژن mTOR شد (04/p=0). تمرینات تداومی با شدت متوسط در گروه مت آمفتامین-تمرین، منجر به کاهش معنی دار بیان ژن C/EBPβ نسبت به گروه METH اولیه شد (04/p=0)؛ اما نسبت به گروههای METH اولیه و ثانویه، موجب افزایش معنی دار بیان ژن mTOR گردید. نتیجهگیری: احتمالاً تزریق مت آمفتامین باعث تشدید بیان ژن اتوفاژیک C/EBPβ در قشر پیشانی مغز میشود؛ در حالی که تمرینات تداومی با شدت متوسط، میتواند به عنوان یک راهکار پیشگیرانه، باعث تعدیل و تنظیم اتوفاژی ناشی از مت آمفتامین، از طریق افزایش بیان ژن mTOR در مغز شود.
مسعود جمشیدی حسین آبادی؛ علی جمشیدی حسین آبادی؛ ناصر بهپور
چکیده
زمینهوهدف: در طول دو دهه گذشته، استفاده از مکمل های اسیدآمینه ای برای پیشرفت در عملکرد ورزشی مورد توجه قرار گرفته است. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر مصرف مکمل ال - آرژینین بر پاسخ هورمون رشد، لاکتات و گلوکز سرم به فعالیت هوازی در دانش آموزان پسر بود. روشتحقیق: آزمودنی های این پژوهش تعداد 10 دانش آموز ورزشکار با دامنه سنی 16 تا 18 سال بودند. ...
بیشتر
زمینهوهدف: در طول دو دهه گذشته، استفاده از مکمل های اسیدآمینه ای برای پیشرفت در عملکرد ورزشی مورد توجه قرار گرفته است. هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر مصرف مکمل ال - آرژینین بر پاسخ هورمون رشد، لاکتات و گلوکز سرم به فعالیت هوازی در دانش آموزان پسر بود. روشتحقیق: آزمودنی های این پژوهش تعداد 10 دانش آموز ورزشکار با دامنه سنی 16 تا 18 سال بودند. مطالعه به صورت نیمه تجربی تصادفی، دو سوکور و متقاطع در یک موقعیت پایه و دو موقعیت مصرف مکمل 1/0 گرم/کیلوگرم/وزن بدن و دارونما )نشاسته( انجام شد. آزمودنی ها در سه مرحله فعالیت دوی هوازی )دویدن با شدت درک فشار بورگ 15 معادل 70 تا 80 درصد حداکثر ضربان قلب به مدت 30 دقیقه( شرکت کردند. مرحله اول قبل از دریافت مکمل و دارونما و مرحله دوم و سوم بعد از دریافت دوره های سه روزه مکمل و دارونما انجام شد. خون گیری از ورید بازویی در مرحله اول، قبل و بعد از آزمون هوازی و در مرحله دوم و سوم بعد از دریافت مکمل و دارونما و بلافاصله پس از آزمون دوی هوازی به عمل آمد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون t همبسته در سطح معناداری 0/05>p بهره برداری شد. یافتهها: افزایش معنی داری پس از مصرف مکمل ال- آرژینین همراه با تمرین، بر پاسخ هورمون رشد سرم مشاهده گردید (0/0001= p) در حالی که در میزان گلوکز (0/11=p ) و لاکتات سرم (0/09=p) تغییر معنی داری ایجاد نگردید. نتیجهگیری: استفاده از مکمل ال- آرژینین می تواند برای ورزشکاران شرکت کننده در فعالیت های هوازی مفید باشد؛ اما پیشنهاد می شود دوزهای بالاتر این مکمل در دوره های طولانی تر مصرف نیز مورد ارزیابی قرار گیرد.
هیمن ابراهیمی؛ رامین بلوچی؛ رسول اسلامی؛ مهدی شاهرخی
چکیده
زمینه و هدف: کمردرد یکی از شایع ترین معضات بهداشتی جوامع مختلف دنیا، به ویژه در کشورهای صنعتی به شمار می رود؛ از این رو پیداکردن راهکارهایی برای پیشگیری و درمان آن، امری ضروری به حساب می آید. هدف از انجام این تحقیق، بررسی تأثیر تمرینات ثبات مرکزی بر بهبود ناتوانی و قدرت عضات ناحیه شکم و پشت در افراد مبتا به کمردرد مزمن ناشی از فتق دیسک ...
بیشتر
زمینه و هدف: کمردرد یکی از شایع ترین معضات بهداشتی جوامع مختلف دنیا، به ویژه در کشورهای صنعتی به شمار می رود؛ از این رو پیداکردن راهکارهایی برای پیشگیری و درمان آن، امری ضروری به حساب می آید. هدف از انجام این تحقیق، بررسی تأثیر تمرینات ثبات مرکزی بر بهبود ناتوانی و قدرت عضات ناحیه شکم و پشت در افراد مبتا به کمردرد مزمن ناشی از فتق دیسک بود. روش تحقیق: 30 بیمار مرد و زن مبتا به کمردرد مزمن ناشی از فتق دیسک مراجعه کننده به بخش فیزیوتراپی کلینیک درمانی شهر تهران به صورت هدفمند برای شرکت در تحقیق انتخاب شدند و به صورت تصادفی به دو گروه مساوی تجربی و کنترل تقسیم گردیدند. گروه تجربی به مدت 8 هفته تمرینات ثبات مرکزی و درمان های رایج، اما گروه کنترل در مدت زمان مشابه، تنها درمان های رایج را دریافت کردند. برای ارزیابی متغیرها از پرسشنامه ناتوانی اوسوستری، آزمون پایین آوردن مستقیم پاها برای قدرت عضات شکم و دینامومتر برای قدرت عضات پشت استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده گردید و سطح معنی داری 05/p≤0 در نظر گرفته شد. یافته ها: هشت هفته تمرینات ثبات مرکزی باعث کاهش معنی دار میزان ناتوانی (001/p=0)، افزایش معنی دار قدرت عضات شکم (p=0/001) و قدرت عضات پشت (001/p=0) گروه تجربی نسبت به گروه کنترل شد. نتیجه گیری: تجویز تمریناتثبات مرکزی با در نظر گرفتن احتیاط لازم، می تواند در بهبود ناتوانی و قدرت عضلانی افراد مبتا به کمردرد مزمن ناشی از فتق دیسک موثر باشد.
شادمهر میردار هریجانی؛ حسین علی اصغرزاده اولیایی؛ غلامرضا حمیدیان؛ نرگس موسوی
چکیده
زمینه و هدف: در طی رشد جنین، هم تکثیر سلولی و هم آپوپتوز برای رشد صحیح بافت کبد جنین ضروری است. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر یک دوره برنامه تمرین استقامتی شنا و مکمل سیلیمارین در طی بارداری بر شاخص آپوپتوزی سلول های کبد نوزادان مو شهای صحرایی در معرض مسمومیت با کادمیوم انجام گرفت. روش تحقیق: 72 سر موش صحرایی باردار نژاد ویستار (وزن ...
بیشتر
زمینه و هدف: در طی رشد جنین، هم تکثیر سلولی و هم آپوپتوز برای رشد صحیح بافت کبد جنین ضروری است. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر یک دوره برنامه تمرین استقامتی شنا و مکمل سیلیمارین در طی بارداری بر شاخص آپوپتوزی سلول های کبد نوزادان مو شهای صحرایی در معرض مسمومیت با کادمیوم انجام گرفت. روش تحقیق: 72 سر موش صحرایی باردار نژاد ویستار (وزن 20 ± 200 گرم) به 9 گروه تقسیم شدند. کادمیوم کلراید به میزان 400 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن به صورت محلول در آب آشامیدنی به مو شها خورانده شد. برنامه تمرینی در دوران بارداری 60 دقیقه شنا در روز و به مدت 5 روز در هفته بود. سیلیمارین (100 میلی گرم بر کیلوگرم وزن بدن) به صورت زیرجلدی 3 بار در هفته تزریق شد. نمونه برداری از بافت کبد دو روز پس از تولد انجام شد و برای تعیین شاخص آپوپتوزی کبد از تکنیک ایمونوهیستوشیمی تانل به روش غیر رادیواکتیو نشاندار کردن انتهایی در جای خود، استفاده گردید. برای تجزیه و تحلیل یافت هها از تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی LSD در سطح خطای 0/05≥α بهره برداری گردید. یافته ها: شاخص آپوپتوزی کبد در گروه های کادمیوم سیلیمارین و کادمیوم تمرین سیلیمارین در مقایسه با گروه کادمیوم، کاهش معنی داری (0/001>p) نشان داد؛ اما تمرین شنا به تنهایی تاثیری بر شاخص آپوپتوزی کبد نداشت (0/83=p ). نتیجه گیری: تمرین استقامتی شنا در طی بارداری تاثیری بر کاهش شاخص آپوپتوزی سلول های کبد نوزادان ناشی از مسمومیت مادری با کادمیوم ندارد، اما تزریق سیلیمارین به طور احتمالی آن را کاهش می دهد.
شادمهر میردار؛ نرگس موسوی؛ غلامرضا حمیدیان؛ مهدی هدایتی
چکیده
زمینه و هدف: متالوتیونین نقش مهمی در کنترل آپوپتوزیس، دفع فلزات سنگین از بدن و انتقال عناصر ضروری از مادر به جنین ایفا م یکند. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرین شنای استقامتی بر غلظت متالوتیونین و شاخص آپوپتوزی کبد مو شهای صحرایی باردار در معرض مسمومیت با کادمیوم بود. روش تحقیق:32 موش صحرایی باردار(20±200 گرم) به چهار گروه (کنترل، تمرین، ...
بیشتر
زمینه و هدف: متالوتیونین نقش مهمی در کنترل آپوپتوزیس، دفع فلزات سنگین از بدن و انتقال عناصر ضروری از مادر به جنین ایفا م یکند. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر تمرین شنای استقامتی بر غلظت متالوتیونین و شاخص آپوپتوزی کبد مو شهای صحرایی باردار در معرض مسمومیت با کادمیوم بود. روش تحقیق:32 موش صحرایی باردار(20±200 گرم) به چهار گروه (کنترل، تمرین، کادمیوم، تمرین + کادمیوم) تقسیم شدند. کادمیوم کلراید به صورت محلول در آب خوراکی به میزان 400 میلی گرم بر هر کیلوگرم وزن بدن از روز اول بارداری تا روز زایمان داده شد. پروتکل تمرین شامل شنا به مدت 60 دقیقه در روز، 5 روز در هفته در طی بارداری بود. نمونه گیری بافتی از کبد مو ش های صحرایی دو روز پس از زایمان انجام شد. غلظت متالوتیونین و شاخص آپوپتوزی کبدی به ترتیب با استفاده از روش الایزا و تکنیک ایمونوهیستوشیمی تانل به روش غیر رادیواکتیو نشاندار کردن انتهایی در جای خود تعیین شد. برای تجزیه و تحلیل یافته های پژوهش از آزمون آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبیLSD در سطح معناداری ( p ≤0/05)استفاده گردید. یافته ها: تمرین استقامتی شنا آپوپتوزیس کبد ناشی از کادمیوم را به طور معن یداری کاهش داد (005/p =0)، اما بر تغییرات غلظت متالوتیونین کبدی تاثیر معنی داری نداشت. نتیجه گیری: اگر چه تمرین استقامتی شنا تاثیر معنی داری بر افزایش متالوتیونین کبد ندارد، احتمالا از مسیرهای دیگری شاخص آپوپتوزی را کاهش می دهد و با مرگ سلولی ناشی از کادمیوم مقابله می کند.
سعید میرزایی؛ ضیاء فلاح محمدی؛ علی یعقوبی
چکیده
زمینه و هدف: هدف از اجرای این پژوهش بررسی اثر هشت هفته تمرین استقامتی با مدت های مختلف بر سطوح پروتئین شوک گرمایی 27 پلاسما در موش های صحرایی نر نژاد ویستار بود. روش تحقیق: برای این منظور 40 سر موش نر هشت هفته ای با میانگین وزن 10 ± 189 گرم از انستیتو پاستور شمال ایران تهیه و به طور تصادفی در گروه کنترل و سه گروه تمرینی تقسیم شدند. گروه های ...
بیشتر
زمینه و هدف: هدف از اجرای این پژوهش بررسی اثر هشت هفته تمرین استقامتی با مدت های مختلف بر سطوح پروتئین شوک گرمایی 27 پلاسما در موش های صحرایی نر نژاد ویستار بود. روش تحقیق: برای این منظور 40 سر موش نر هشت هفته ای با میانگین وزن 10 ± 189 گرم از انستیتو پاستور شمال ایران تهیه و به طور تصادفی در گروه کنترل و سه گروه تمرینی تقسیم شدند. گروه های تمرینی به مدت هشت هفته، هر هفته پنج روز، با شدت 20 متر بر دقیقه )معادل 50 تا 55 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی( با مدت های 30 ، 60 و 90 دقیقه و شیب صفر درجه روی نوار گردان ویژه جوندگان، به تمرین پرداختند. برای اندازه گیری سطوح پروتئین شوک گرمایی 27 پلاسما پس از هشت هفته تمرین و 72 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، موش ها بی هوش شدند. سطح پروتئین شوک گرمایی 27 پلاسما با استفاده از کیت EIA و به روش آنزیم لینک ایمنواسی ( ELISA ) اندازه گیری شد. داده ها به روش آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی LSD تجزیه و تحلیل گردیدند. مقدار p<0/05 به عنوان حداقل سطح معنی داری تفاوت میانگین ها مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که سطوح پروتئین شوک گرمایی27 پلاسما در گروه تمرینی 60 دقیقه، به طور معناداری (P<0/05) بالاتر از سایر گروه ها است. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان می دهد که تمرینات استقامتی با شدت و مدت متوسط (60دقیقه) در مقایسه با مدت کوتاه تر و بلندتر، باعث افزایش بیشتری در سطوح پروتئین شوک گرمایی 27 پلاسما می شود.
فرزاد ناظم؛ عباس صالحی کیا؛ سید محمد مرندی؛ سید جمال مشتاقیان؛ آرشام رشید کابلی
چکیده
زمینه و هدف: در مورد مداخله تمرین مقاومتی و ترکیبی بر پاسخ بیومکانیکی استخوان تحت شرایط پوکی استخوان، اطلاعات کمی در دست است؛ از این رو در مطالعه حاضر، اثر تمرین ترکیبی و مقاومتی بر نشانگرهای تشکیل استخوان و استحکام مکانیکی استخوان ران رت های نر استئوپروتیک مورد بررسی و مقایسه قرار می گیرد. روش تحقیق: از بین 40 رت نر ویستار، 8 رت به عنوان ...
بیشتر
زمینه و هدف: در مورد مداخله تمرین مقاومتی و ترکیبی بر پاسخ بیومکانیکی استخوان تحت شرایط پوکی استخوان، اطلاعات کمی در دست است؛ از این رو در مطالعه حاضر، اثر تمرین ترکیبی و مقاومتی بر نشانگرهای تشکیل استخوان و استحکام مکانیکی استخوان ران رت های نر استئوپروتیک مورد بررسی و مقایسه قرار می گیرد. روش تحقیق: از بین 40 رت نر ویستار، 8 رت به عنوان گروه سالم جدا شدند، سپس پوکی استخوان با تزریق صفاقی محلول20% اتانول طی 3 هفته در سایر رت ها القاء گردید. رت های استئوپروتیک به 4 گروه پایه، مقاومتی، ترکیبی و کنترل تقسیم شدند. تمرین مقاومتی شامل 8 نوبت صعود از نردبان عمودی همراه حمل وزنه بود. گروه ترکیبی هر دو برنامه تمرین مقاومتی و استقامتی (60 دقیقه در روز با سرعت 12 متر در دقیقه) را انجام دادند. پس از تکمیل 12 هفته تمرین با تکرار 5 روز در هفته، نمونه های خونی جمع آوری و غلظت استئوکلسین و آلکالین فسفاتاز ویژه استخوان با روش الایزا اندازه گیری شدند. استخوان ران چپ خارج شده نیز به وسیله تست خمشی سه نقطه ای، برای به دست آوردن حداکثر نیرو و سفتی مورد آزمایش قرار گرفت. داده ها با آزمون تحلیل واریانس یک سویه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری 05/0، مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. یافته ها: دو گروه مقاومتی و ترکیبی، افزایش معنی داری در تمامی شاخص های اندازه گیری شده نشان دادند (05/0>p). در مقایسه با تمرین مقاومتی، تمرین ترکیبی بر آلکالین فسفاتاز سرم (04/0=p) و استحکام مکانیکی استخوان (0001/0=p)، تاثیر معنی دارتری داشت. نتیجه گیری: احتمالاً تمرین ترکیبی در مقایسه با تمرین مقاومتی، حمایت بیشتری در برابر پوکی استخوان ایجاد می کند.
حامد اسماعیلی؛ مهرداد عنبریان
چکیده
چکیده زمینه و هدف: خستگی ناشی از دویدن با تغییراتی در مکانیک دویدن همراه است. هدف از مطالعه حاضر تعیین اثر خستگی ناشی از دویدن روی فعالیت برخی از عضلات اندام تحتانی در مرحله اتکای دویدن بود. روش تحقیق: تعداد 20 نفر دونده مرد در این مطالعه شرکت کردند. آزمودنیها قبل و پس از اجرای پروتکل خستگی، 6 بار مسیر 14 متری را دویدند. فعالیت الکترومیوگرافی ...
بیشتر
چکیده زمینه و هدف: خستگی ناشی از دویدن با تغییراتی در مکانیک دویدن همراه است. هدف از مطالعه حاضر تعیین اثر خستگی ناشی از دویدن روی فعالیت برخی از عضلات اندام تحتانی در مرحله اتکای دویدن بود. روش تحقیق: تعداد 20 نفر دونده مرد در این مطالعه شرکت کردند. آزمودنیها قبل و پس از اجرای پروتکل خستگی، 6 بار مسیر 14 متری را دویدند. فعالیت الکترومیوگرافی سطحی عضلات درشتنئی قدامی، دوقلوی داخلی، دوقلوی خارجی، نعلی، پهن خارجی و دوسررانی آزمودنیها قبل و پس از اجرای پروتکل خستگی ثبت شد. درصد فعالیت عضلات، شاخص همانقباضی و زمان رسیدن به حداکثر فعالیت عضلات، در مرحله اتکاء دویدن ارزیابی شدند. داده ها با استفاده از آزمون t وابسته در سطح معنی داری 0/05 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: پس از خستگی در مرحله جذب، فعالیت عضلات دوقلوی داخلی (0/02=p) و دو سررانی (0/02=p) و شاخص هم انقباضی بین عضلات پهن خارجی و دوسر رانی (0/02=p)، پهن خارجی و دوقلوی خارجی (0/001=p) و درشت نئی قدامی و دوقلوی داخلی (0/01=p)؛ کاهش پیدا کرد. در مرحله تولید پس از خستگی، فعالیت عضله درشتنئی قدامی کاهش (0/001=p) و فعالیت عضله دوقلوی داخلی (0/01=p) افزایش پیدا کرد. در این مرحله، همانقباضی عضلات درشت نئی قدامی و دوقلوی داخلی (0/0001=p) و درشتنئی قدامی و نعلی (0/005=p) پس از خستگی کاهش یافت. در مرحله پیشفعالیت، خستگی باعث افزایش فعالیت عضلات درشت نئی قدامی (0/01=p) و دوسر رانی (0/001=p) شد. همچنین خستگی باعث افزایش زمان رسیدن به حداکثر فعالیت عضلات دو سررانی، دوقلوی داخلی و دوقلوی خارجی گردید (0/001=p). نتیجهگیری: خستگی سبب ایجاد تغییراتی در مکانیزم زمان بندی عضلانی هنگام دویدن شد که احتمالاً نتیجه تلاش سیستم عصبی بدن برای کاهش خطر ابتلاء به آسیبهای وارد بر بدن است. از این رو، توجه به زمان بندی حداکثر فعالیت عضلات در دوندگان مبتدی به منظور پیشگیری از آسیب، پیشنهاد می شود.
مهدی مقرنسی؛ فرهاد شهامت نشتیفانی؛ محسن فؤادالدینی؛ مریم بان پروری؛ جواد بیات؛ مهران حسینی
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات نشان داده اند که کلستروم یا آغوز گاوی دارای خاصیت ضداکسایشی است اما تاکنون مطالعه ای که اثربخشی آن را بر آسیب ورزشی مورد ارزیابی قرار داده باشد یافت نشد. مطالعه حاضر به منظور بررسی اثرات مصرف مکمل آغوز گاوی بر آسیب عضلانی ناشی از ورزش شدید اجرا گردید. روش تحقیق: 48 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به شش ...
بیشتر
زمینه و هدف: مطالعات نشان داده اند که کلستروم یا آغوز گاوی دارای خاصیت ضداکسایشی است اما تاکنون مطالعه ای که اثربخشی آن را بر آسیب ورزشی مورد ارزیابی قرار داده باشد یافت نشد. مطالعه حاضر به منظور بررسی اثرات مصرف مکمل آغوز گاوی بر آسیب عضلانی ناشی از ورزش شدید اجرا گردید. روش تحقیق: 48 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به شش گروه مساوی تقسیم شدند گروه 1 (کنترل)، گروه 2 (ورزش هوازی)، گروه 3 (ورزش بی هوازی)، گروه 4 (مکمل بدون ورزش)، گروه 5 (مکمل با ورزش هوازی)، گروه 6 (مکمل با ورزش بی هوازی). پس از انجام 1 هفته ای بارگیری مکمل و تمرین، نمونه گیری خون از تمام موش ها انجام و سطح پلاسمایی آنزیم های LDH و CK توسط کیت های استاندارد و دستگاه اتوآنالایز تعیین گردید. داده ها با آزمون های آماری ANOVA و آزمون تعقیبی توکی در سطح 0/05>p تحلیل شد. یافته ها: مقادیر پلاسمایی LDH (p=0/010) و CK (p=0/006) درگروه ورزش بی هوازی به طور معنی داری در مقایسه با گروه کنترل افزایش یافت. اختلاف معنی داری بین گروه ورزش هوازی و گروه کنترل در متغیرهای CK و LDH (p=0/86) وجود نداشت. موش های دریافت کننده مکمل و ورزش بی هوازی شدید (گروه 6) به طور معنی داری سطح CK و LDH کمتری در مقایسه با گروه ورزش بی هوازی بدون مکمل (گروه 3) داشتند (0/001=p)، نتایج نشان داد که بارگیری 7 روزه مکمل آغوز توانست افزایش سطوح CK و LDH ناشی از تمرین بی هوازی را در موش ها مهار نماید. نتیجه گیری: مکمل آغوز با توجه به خواص ضداکسایشی، می تواند به عنوان یک مکمل ورزشی جهت کاهش آسیب های عضلانی استفاده گردد.
سارا زارع کاریزک؛ مجید کاشف؛ عباسعلی گائینی؛ مصطفی نجاتیان
چکیده
زمینه و هدف: بازتوانی قلبی اثر مثبتی بر ساختار و عملکرد قلبی دارد، اما تاثیر انواع تمرین در این زمینه بعد از عمل جراحی پیوند شریان کرونر تامل برانگیز است. بنابراین هدف از مطالعه حاضر، بررسی تفاوت اثر دو نوع تمرین ورزشی تناوبی و تداومی بر میزان هایپرتروفی مرضی درونگرا و عملکرد قلبی بیماران پس از عمل جراحی پیوند شریان کرونر بود. روش ...
بیشتر
زمینه و هدف: بازتوانی قلبی اثر مثبتی بر ساختار و عملکرد قلبی دارد، اما تاثیر انواع تمرین در این زمینه بعد از عمل جراحی پیوند شریان کرونر تامل برانگیز است. بنابراین هدف از مطالعه حاضر، بررسی تفاوت اثر دو نوع تمرین ورزشی تناوبی و تداومی بر میزان هایپرتروفی مرضی درونگرا و عملکرد قلبی بیماران پس از عمل جراحی پیوند شریان کرونر بود. روش تحقیق: 36 بیمار تحت عمل جراحی پیوند شریان کرونر قرار گرفته که مبتلا به پرفشارخونی و هایپرتروفی مرضی قلبی درونگرا بودند به صورت هدفمند انتخاب و در سه گروه کنترل (بدون تمرین)، تمرین تداومی و تناوبی (تعداد 3 جلسه در هفته و به مدت 8 هفته) جای گذاری شدند. 48 ساعت قبل و بعد از دوره تمرینی، از اکوکاردیوگرافی به روش دوبعدی و فرمول های مخصوص برای محاسبه میزان شاخص جرم بطنی، نسبت ضخامت دیواره به ابعاد پایان دیاستولی بطن چپ، کسر تخلیه و تخمین درجه اختلال عملکرد دیاستولی بطن چپ، استفاده شد. از آزمون های t همبسته، تحلیل واریانس یک راهه، ویلکاکسون، کروسکال والیس و یومن ویتنی برای تجزیه و تحلیل نتایج در سطح معنی داری 0/05 استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که میزان شاخص جرم بطن چپ و نسبت ضخامت دیواره به ابعاد پایان دیاستولی بطن چپ، در هر دو گروه تداومی و تناوبی کاهش پیدا کردهاند که این کاهشها تنها در گروه تناوبی معنی دار بود و تفاوت معنی داری نیز با تغییرات سایر گروه ها داشت (0/001>p). عملکرد سیستولی و دیاستولی نیز در هر دو گروه تجربی بهبود داشتند که این بهبود تنها در گروه تناوبی معنی دار بود (0/001>p) و تفاوت معنی داری نیز با تغییرات سایر گروه ها داشت (0/05>p).نتیجه گیری: تمرین تناوبی در مقایسه با تمرین تداومی باعث کاهش بیشتر در هایپرتروفی مرضی درون گرا و بهبود بیشتر در عملکرد سیستولی و دیاستولی بعد از عمل جراحی پیوند شریان کرونر می شود.