بهنام باقرزاده رحمانی؛ امیرحسین حقیقی؛ رویا عسکری
چکیده
زمینـه و هـدف: یافتن تمرین ورزشی که دارای اثربخشی زیاد و سریع باشد، میتواند افراد چاق را برای انجام فعالیت ورزشی ترغیب کند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثرات 12 هفته تمرین مقاومتی دایرهای و سنتی همراه با تمرین هوازی بر اینترلوکین-6، عامل نکروز تومور آلفا و قدرت عضلانی در مردان چاق بود. روش تحقیق: تعداد 36 مرد چاق با میانگین ± انحراف ...
بیشتر
زمینـه و هـدف: یافتن تمرین ورزشی که دارای اثربخشی زیاد و سریع باشد، میتواند افراد چاق را برای انجام فعالیت ورزشی ترغیب کند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثرات 12 هفته تمرین مقاومتی دایرهای و سنتی همراه با تمرین هوازی بر اینترلوکین-6، عامل نکروز تومور آلفا و قدرت عضلانی در مردان چاق بود. روش تحقیق: تعداد 36 مرد چاق با میانگین ± انحراف استاندارد سن 75/25 ± 22/3 (سال) و شاخص توده بدنی 13/35 ± 3/1 (کیلوگرم بر متر مربع) به صورت هدفمند انتخاب شدند. شرکت کنندگان به صورت تصادفی به سه گروه: کنترل، تمرین مقاومتی سنتی و تمرین مقاومتی دایرهای تقسیم شدند. شرکت کنندگان در گروه های تمرینی، ابتدا تمرین مقاومتی و سپس تمرین هوازی را به مدت 12 هفته و سه جلسه در هفته به اجرا درآوردند. شدت تمرینات طبق اصل اضافه بار و پیشرفت تدریجی، هر چهار هفته تغییر می کرد. برای ارزیابی تفاوت های بین گروه ها از روش آماری تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی شفه در سطح معنی داری 05/0p< استفاده شد. یافته ها: اینترلوکین-6، عامل نکروز تومور آلفا، قدرت بالاتنه، قدرت پایین تنه و وزن بدن بین گروه ها تفاوت های معنی داری داشت (001/0p). اینترلوکین-6 (001/0p) و عامل نکروز تومور آلفا (02/0 =p) در همه گروه های تمرینی نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری داشتند. اما قدرت بالا تنه و پایین تنه، در همه گروه های تمرینی نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری داشتند (001/0p). وزن بدن فقط در گروه تمرین مقاومتی دایرهای نسبت به گروه کنترل به طور معنی داری کاهش یافت (01/0 =p). نتیجه گیری: انجام 12 هفته تمرینات مقاومتی سنتی و دایرهای همزمان با تمرین هوازی، سبب تعدیل سطوح آدیپوکاین های التهابی و بهبود قدرت عضلانی در مردان چاق می شود؛ اما پیشنهاد میشود برای کاهش وزن بیشتر از تمرینات مقاومتی دایرهای استفاده شود.
الهام قاسمی؛ جواد نخزری خداخیر
چکیده
زمینه و هدف: مصرف برخی مکملهای ضدالتهابی میتواند در کاهش التهاب ناشی از فعالیتهای شدید، موثر باشد. هدف از مطالعه حاضر، مقایسه پاسخ نترین-1، عامل نکروز تومور آلفا (TNF-𝛼) و اینترلوکین-17 (IL-17) به یک جلسه فعالیت تداومی و تناوبی شدید پس از مکملدهی کوتاه مدت کوئرستین، در دختران فعال بود. روش تحقیق: تعداد 40 دانشجوی دختر فعال (میانگین سنی ...
بیشتر
زمینه و هدف: مصرف برخی مکملهای ضدالتهابی میتواند در کاهش التهاب ناشی از فعالیتهای شدید، موثر باشد. هدف از مطالعه حاضر، مقایسه پاسخ نترین-1، عامل نکروز تومور آلفا (TNF-𝛼) و اینترلوکین-17 (IL-17) به یک جلسه فعالیت تداومی و تناوبی شدید پس از مکملدهی کوتاه مدت کوئرستین، در دختران فعال بود. روش تحقیق: تعداد 40 دانشجوی دختر فعال (میانگین سنی 03/61±3/21 سال؛ شاخص توده بدنی 12/79±3/21 کیلوگرم/متر مربع) بهصورت هدفمند انتخاب و بهطور تصادفی به چهار گروه فعالیت تداومی + مکمل، تناوبی + مکمل، تداومی + دارونما و فعالیت تناوبی + دارونما تقسیم شدند. آزمودنیها بهمدت دو هفته مکمل کوئرستین (روزانه 1000 میلی گرم) یا دارونما مصرف کردند و در ابتدا و انتهای دوره نیز یک جلسه فعالیت تداومی و تناوبی را اجرا کردند. خونگیری در چهار مرحله؛ در ابتدا و پس از دو هفته مکمل دهی (قبل و پس از فعالیت) انجام شد. دادهها با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس دوراهه با اندازه گیری مکرر، تحلیل واریانس یکراهه و تعقیبیLSD ؛ در سطح معنیداری 05/0≥ p تحلیل گردید. یافته ها: فعالیت تداومی و تناوبی سبب کاهش معنیدار نترین-1 ( به ترتیب 01/0 p=و 001/0 p=) و افزایش TNF-𝛼 (به ترتیب 01/0 p=و 01/0 p=) گردید، درحالیکه دو هفته مکملگیری کوئرستین با کاهش غیر معنیدار نترین-1 (به ترتیب با 19/0p= و 32/0p=) و افزایش غیرمعنیدار TNF-𝛼 (به ترتیب با 54/0p= و 16/0p=)؛ در پاسخ به فعالیت تداومی و تناوبی همراه بود. همچنین تفاوت معنیداری در مقادیر نترین-1 (18/0p=) و TNF-𝛼 (42/0p=) بین گروههای تداومی و تناوبی مشاهده نشد. نهایتا این که پاسخ IL-17 نیز به فعالیت تناوبی و تداومی، قبل و پس از مکملدهی، تفاوت معنیداری نشان نداشت (14/0p=).نتیجه گیری: مصرف کوتاه مدت مکمل کوئرستین با بهبود وضعیت التهابی سبب پیشگیری از التهاب ناشی از فعالیت حاد تناوبی و تداومی در دختران فعال میگردد.
بهناز شکری؛ حمید محبی؛ جواد مهربانی
چکیده
زمینه و هدف: مصرف فروکتوز منجر به تجمع چربی و التهاب سیستمیک در کبد، اختلال در عملکرد آن و فیبروز کبدی میشود و از طرفی هم، فعالیت بدنی و مکمل ویتامین D3، دارای خواص ضد التهابی هستند. از این رو، در این مطالعه، تأثیر تمرینات تناوبی با شدت بالا (HIIT)، مکمل ویتامین D3 و اثرات ترکیبی آنها، بر نشانگرهای التهاب و عملکرد کبد در رتهای نر نژاد ...
بیشتر
زمینه و هدف: مصرف فروکتوز منجر به تجمع چربی و التهاب سیستمیک در کبد، اختلال در عملکرد آن و فیبروز کبدی میشود و از طرفی هم، فعالیت بدنی و مکمل ویتامین D3، دارای خواص ضد التهابی هستند. از این رو، در این مطالعه، تأثیر تمرینات تناوبی با شدت بالا (HIIT)، مکمل ویتامین D3 و اثرات ترکیبی آنها، بر نشانگرهای التهاب و عملکرد کبد در رتهای نر نژاد اسپراگ-داولی تغذیه شده با رژیم غذایی سرشار از فروکتوز، بررسی شد. روش تحقیق: تعداد 40 سر رت نر به پنج گروه شامل گروه کنترل دارای رژیم غذایی استاندارد (CS)، کنترل دارای رژیم غذایی سرشار از فروکتوز (10% وزنی-حجمی محلول فروکتوز در آب) (CF)، رژیم غذایی سرشار از فروکتوز + HIIT (تمرین تناوبی شدید 90-85% حداکثر سرعت) (FT)، رژیم غذایی سرشار از فروکتوز + مکمل ویتامین D3 (FD)، و رژیم غذایی سرشار از فروکتوز + HIIT + ویتامین D3 (FTD) تقسیم شدند. مداخلات به مدت 12 هفته اجرا شدند. سطوح متغیرهای وابسته به روشهای الایزا (انسولین، آلبومین، اینترلوکین-10 (IL-10) و اینترلوکین-1بتا (IL-1ß))، آنالایزرهای هماتولوژی خودکار (شمار کل گلبولهای سفید و زمانپروترومبین)، گلوکز اکسیداز (گلوکز)، رنگآمیزی تریکروم-ماسون (فیبروز کبدی) و رنگآمیزی ایمونوهیستوشیمی (فعالیت ماکروفاژهای M1 و M2)؛ اندازهگیری شدند. دادهها با تست تحلیل واریانس یکسویه در سطح معناداری 0.05P< مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفتند. یافتهها: HIIT و ویتامین D3 باعث کاهش معناداری در IL-1ß، IL-10، فعال شدن ماکروفاژهای F4/80+CD11c+، F4/80+CD206+ ، لکوسیتها، زمانپروترومبین و افزایش معناداری در میزان آلبومین شدند. HIIT به طور معناداری موثرتر از مکمل ویتامین D3 در کاهش IL-1ß، IL-10 و زمانپروترومبین بود. علاوه بر این، اثر ترکیبی تمرین و مکمل بر تمامی این عوامل تاثیر بیشتری داشت. نتیجهگیری: HIIT در کاهش التهاب کبد و بهبود عملکرد آن، مؤثرتر از مکمل ویتامین D3 است و اثر ترکیبی آنها، مزایای محافظتی بیشتری در برابر اثرات نامطلوب رژیم غذایی سرشار از فروکتوز ایجاد میکند.
حسن نقی زاده؛ فائزه حیدری؛ زهرا رستمی
چکیده
زمینــه و هــدف: استفاده از گیاهان دارویی همراه با تمرین ورزشی، به دلیل تعدیل پاسخهای التهابی و اکسایشی، به ویژه در افراد چاق بسیار مورد توجه قرار گرفته است. لذا هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر توام هشت هفته تمرین تناوبی شدید (HIIT) و مکمل یاری چای سبز، بر سطوح سرمی استیل کولین استراز (AChE)، آمیلوئید بتا-42 (Aβ42) و ...
بیشتر
زمینــه و هــدف: استفاده از گیاهان دارویی همراه با تمرین ورزشی، به دلیل تعدیل پاسخهای التهابی و اکسایشی، به ویژه در افراد چاق بسیار مورد توجه قرار گرفته است. لذا هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر توام هشت هفته تمرین تناوبی شدید (HIIT) و مکمل یاری چای سبز، بر سطوح سرمی استیل کولین استراز (AChE)، آمیلوئید بتا-42 (Aβ42) و مالون دی آلدئید (MDA) در مردان سالمند چاق تمرین نکرده بود. روش تحقیـق: بدین منظور، 48 مرد سالمند چاق (میانگین سنی 16/3±42/65 سال و شاخص توده بدنی 15/1±93/30 کیلوگرم/متر مربع) به طور تصادفی به چهار گروه 12 نفری شامل HIIT، مکمل چای سبز، HIIT +مکمل چای سبز و کنترل - دارونما تقسیم شدند. مداخله HIIT به صورت هشت هفته و سه جلسه در هفته انجام شد. مکمل چای سبز در قالب 6 کپسول در روز به میزان 450 میلیگرم توسط گروههای هدف دریافت شد. نمونهگیری 48 ساعت قبل و بعد از آخرین جلسه تمرین صورت گرفت و شاخص های AChE و Aβ42 به روش الایزا و میزان MDA به روش TBARS سنجش شد. نتایج با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر، تحلیل واریانس دو راهه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنیداری 0/05>p استخراج گردید. یافتههــا: بیشترین تغییرات (کاهش) معنیدار در شاخص توده بدن (01/0=p، 50/3 درصد) و درصد چربی بدن (0/0001=p، 11/07 درصد)؛ و بیشترین افزایش معنیدار در حداکثر اکسیژن مصرفی (0/02=p، 9/22 درصد) بعد از هشت هفته تمرین +HIIT مکمل چای سبز مشاهده شد. اثر توام HIIT و مکمل چای سبز سبب کاهش معنیدار AChE (0001/0=p، 91/19 درصد)، Aβ42 (0001/0=p، 99/27 درصد) و MDA (0/01=p، 26/09 درصد) شد. به علاوه، HIIT به طور معنیداری AChE (0/02=p، 15/67 درصد)، Aβ42 (0/01=p، 16/22 ) و MDA (0/01=p، 14/14 درصد) را کاهش داد و مکمل چای سبز فقط موجب کاهش معنیدار Aβ42 (0/02=p، 6/19 درصد) گردید. نتیجهگیــری: مداخله توام HIIT با مکمل چای سبز، نسبت به اثر هر کدام به تنهایی، باعث بهبود بیشتر شاخصهای التهابی و اکسایشی در مردان سالمند چاق میشود.
بختیار ترتیبیان؛ میر یوسف بطهایی زاده؛ سید مرتضی طیبی؛ باقر رضایی
چکیده
زمینه و هدف: در کشتی، زمان استراحت بین دو زمان (راند) مسابقه، کوتاه است؛ این شرایط موجب از دست رفتن و عدم بازسازی کامل ذخایر انرژی بدن شده و فرد دچار خستگی و نهایتاً مستعد آسیبدیدگی میشود. از طرف دیگر، چنین فعالیتهایی که با انقباضات برونگرای شدید انجام میشود، با اختلالات مکانیکی و متابولیکی همراه است. از این رو، هدف از انجام ...
بیشتر
زمینه و هدف: در کشتی، زمان استراحت بین دو زمان (راند) مسابقه، کوتاه است؛ این شرایط موجب از دست رفتن و عدم بازسازی کامل ذخایر انرژی بدن شده و فرد دچار خستگی و نهایتاً مستعد آسیبدیدگی میشود. از طرف دیگر، چنین فعالیتهایی که با انقباضات برونگرای شدید انجام میشود، با اختلالات مکانیکی و متابولیکی همراه است. از این رو، هدف از انجام پژوهش حاضر، تعیین تاثیر مکملیاری کوتاه مدت اینفلاما-X بر شاخصهای آسیب عضلانی و التهابی متعاقب پروتکل ترکیبی SWPT-SWFT در کشتیگیران بود. روش تحقیق: تعداد ۲۴ کشتیگیر جوان به صورت تصادفی، به دو گروه مکمل - تمرین (12 نفر)، و دارونما - تمرین (12 نفر)، تقسیم شدند. کشتیگیران از 10 روز قبل از اجرای پروتکل ترکیبی، روزانه دو عدد مکمل اینفلاما-X با دوز 15 میلیگرم و یا دارونما با همان مقدار و تعداد را به صورت ناشتا مصرف کردند. نمونه خونی قبل از شروع پروتکل ترکیبی، بلافاصله بعد از مرحله اول، دوم و چهارم پروتکل مذکور، و نهایتا 48 ساعت پس از پروتکل ترکیبی؛ اخذ گردید. سطوح شاخص های کراتین کیناز (CK)، لاکتات دهیدروژناز (LDH)، پروتئین واکنشگر- C (CRP) با روش الایزا مورد ارزیابی قرار گرفتند. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر ترکیبی در سطح معنی داری 05/0>p استفاده شد. یافته ها: در هیچ یک از مراحل خونگیری، مقادیر سرمی CK و LDH تفاوت معنی داری بین دو گروه نداشت (05/0<p). با این حال، مقادیر سرمیCRP گروه مکمل – تمرین در مراحل چهارم و پنجم به طور معنی دار از گروه دارونما - تمرین پایین تر بود (05/0>p)؛ در حالی که در مراحل خونگیری اول، دوم و سوم؛ بین دو گروه تفاوت معنی داری وجود نداشت (05/0<p). نتیجه گیری: به نظر می رسد در رقابت های کشتی، استفاده از مکمل اینفلاما-X می تواند در پیشگیری از التهاب عمومی سودمند باشد. ولیکن در خصوص نقش این مکمل در جلوگیری از افزایش نشانگرهای آسیب عضلانی در کشتی گیران، بررسی های بیشتری نیاز است.
وحید مقدم؛ محمود سلطانی؛ حامد الماسی وند
چکیده
زمینه و هدف: فعالیت ورزشی بسته به شدت و مدت تمرین، بر بهبود وضعیت شناختی موثر است و استفاده از مکمل های گیاهی در کنار تمرین ورزشی، ترشح سایتوکاین های پیش التهابی را تنظیم کرده و بر وضعیت شناختی تاثیر مثبت دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر 12 هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل زعفران بر وضعیت شناختی و سطوح سرمی اینترلوکین-1 بتا (IL-1β) و فاکتور ...
بیشتر
زمینه و هدف: فعالیت ورزشی بسته به شدت و مدت تمرین، بر بهبود وضعیت شناختی موثر است و استفاده از مکمل های گیاهی در کنار تمرین ورزشی، ترشح سایتوکاین های پیش التهابی را تنظیم کرده و بر وضعیت شناختی تاثیر مثبت دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر 12 هفته تمرین هوازی و مصرف مکمل زعفران بر وضعیت شناختی و سطوح سرمی اینترلوکین-1 بتا (IL-1β) و فاکتور نکروز دهنده تومور آلفا (TNF-α) در مردان سالمند بود. روش تحقیق: تعداد 40 مرد با میانگین سنی 99/2±12/68 سال و شاخص توده بدن 2/1±77/25 کیلوگرم/متر مربع به صورت هدفمند، انتخاب و به طور تصادفی در چهار گروه مساوی (هر گروه 10 نفر) شامل گروه های تمرین هوازی، زعفران، تمرین هوازی + زعفران، و دارونما قرار گرفتند. مداخلات به مدت 12 هفته انجام شد. تمرین هوازی شامل دویدن با شدت 75 تا 85 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره به مدت هشت دقیقه در جلسه اول بود و هر دو جلسه، یک دقیقه به زمان دویدن افزوده شد، به گونه ای که بعد از 12 هفته، زمان دویدن به 26دقیقه رسید. مکمل زعفران، روزانه به صورت کپسول با دوز 200 میلیگرم مصرف شد. اندازه گیری IL-1β و TNF-α با روش الایزا و وضعیت شناختی از طریق پرسشنامه MMSE صورت گرفت. داده ها با آزمون تحلیل واریانس طرح آمیخته و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری 05/p<0 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافتهها: سطوح سرمی IL-1β و TNF-α در سه گروه مداخله به طور معنی داری کاهش یافت، اما در گروه تمرین + زعفران، کاهش آن ها بیشتر بود (05/p<0). از طرف دیگر، وضعیت شناختی در سه گروه مداخله در مقایسه با گروه دارونما، به طور معنی دار افزایش پیدا کرد، به طوری که این افزایش در گروه تمرین + زعفران بیشتر بود (05/p<0). نتیجه گیری: مصرف مکمل زعفران همراه با تمرینات هوازی، حداقل در مدت 12 هفته، با بهبود وضعیت شناختی و کاهش عوامل التهابی افراد سالمند همراه است؛ این تغییرات احتمالاً از اختلالات شناختی و بیماری آلزایمر در سنین بالا پیشگیری می نماید.
شیرین بنی طالبی دهکردی؛ محمد فرامرزی؛ مصطفی رحیمی؛ افراسیاب صادقی
چکیده
زمینه و هدف: فوتبال ساحلی به عنوان یک رشته جدید و پرطرفدار به سرعت در سراسر دنیا در حال گسترش است. با این حال، تاکنون اطلاعات دقیقی در مورد نیازهای جسمانی و فیزیولوژیکی بازیکنان این ورزش در دسترس نیست. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تغییرات سطوح استراحتی برخی شاخصهای التهابی، آسیب عضلانی، توان هوازی و بیهوازی بازیکنان فوتبال ساحلی در ...
بیشتر
زمینه و هدف: فوتبال ساحلی به عنوان یک رشته جدید و پرطرفدار به سرعت در سراسر دنیا در حال گسترش است. با این حال، تاکنون اطلاعات دقیقی در مورد نیازهای جسمانی و فیزیولوژیکی بازیکنان این ورزش در دسترس نیست. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تغییرات سطوح استراحتی برخی شاخصهای التهابی، آسیب عضلانی، توان هوازی و بیهوازی بازیکنان فوتبال ساحلی در مراحل پیشفصل، نیمفصل و پایان فصل مسابقات لیگ برتر بود. روش تحقیق: شرکت کنندگان این مطالعه 13 بازیکن نخبه فوتبال ساحلی (میانگین سن 01/4±64/24 سال، شاخص توده بدنی 76/2±23/22 کیلوگرم/مترمربع و حداکثر اکسیژن مصرفی 48/5 ±60/38 میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه) حاضر در لیگ برتر فوتسال فصل 99-98 ایران بودند. شاخص های توان هوازی، بیهوازی و شاخصهای التهابی (آلانین آمینوتراسفراز، آسپارتات آمینوترانسفراز، کراتین فسفوکیناز و لاکتات دهیدروژناز) در پیش فصل، نیم فصل و پایان فصل اندازه گیری شدند. از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی داری 0/05>p جهت بررسی تغییرات استفاده شد. یافتهها: از مرحله پیش فصل تا پایان فصل، آلانین آمینوترانسفراز افزایش معنیدار (0/04=p) و توان بیهوازی کاهش معنیدار (0/001=p) داشت. سطوح لاکتات دهیدروژناز افزایش معنیداری در نیم فصل نسبت به پیش فصل (0/04=p) و کاهش معنیدار در پایان فصل نسبت به نیم فصل نشان داد (0/01=p). با این وجود، تغییر معنیداری در آسپارتات آمینوترانسفراز (0/50=p)، کراتین فسفوکیناز (0/15=p) و توان هوازی (0/11=p) در طول فصل مسابقات مشاهده نشد. نتیجهگیری: با توجه به فشار فیزیولوژیکی ورزش فوتبال ساحلی در مراحل مختلف فصل مسابقات، پیشنهاد میشود بازیکنان این رشته در طول فصل، از نظر شاخصهای بیوشیمیایی و عملکردی پایش شوند و بر اساس آن، برنامههای تمرینی، تغذیهای و ریکاوری بهینهسازی گردد.
الهه طالبی- گرکانی؛ مروه وثوق؛ شکوفه خردمند؛ رزیتا فتحی
چکیده
زمینه و هدف: عوامل التهابی و اختلالات وابسته به آن (از جمله مقاومت به انسولین)، با شروع دوره یائسگی در زنان دارای اضافه وزن افزایش مییابد؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین هوازی بر سطوح کالپروتکتین پلاسمایی و مقاومت به انسولین در زنان یائسه و غیریائسه دارای اضافه وزن بود. روش تحقیق: تعداد 27 زن دارای اضافه وزن ...
بیشتر
زمینه و هدف: عوامل التهابی و اختلالات وابسته به آن (از جمله مقاومت به انسولین)، با شروع دوره یائسگی در زنان دارای اضافه وزن افزایش مییابد؛ بنابراین هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر هشت هفته تمرین هوازی بر سطوح کالپروتکتین پلاسمایی و مقاومت به انسولین در زنان یائسه و غیریائسه دارای اضافه وزن بود. روش تحقیق: تعداد 27 زن دارای اضافه وزن (با نمایه توده بدنی بیشتر از 25 کیلوگرم/مترمربع) به دو گروه شامل 13 نفر زن یائسه (با میانگین سن 76/5 ± 53/46 سال) و 14 زن غیریائسه (با میانگین سنی 7/85±32/50 سال) تقسیم شدند. برنامه تمرین شامل هشت هفته تمرین هوازی با تکرار سه جلسه در هر هفته با شدت 40 تا 80 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره بود که به مدت 25 دقیقه در هفته اول اجرا شد و در هفته هشتم به 45 دقیقه رسید. سطوح پلاسمایی کالپروتکتین، انسولین، گلوکز، و شاخص مقاومت به انسولین (HOMA-IR) قبل و 48 ساعت پس از پایان تمرین اندازهگیری شد. از آزمون t همبسته جهت بررسی تغییرات درون گروهی و از آزمون تحلیل کوواریانس برای بررسی تغییرات بین گروهی در سطح معنی داری 05/0>p استفاده شد. یافتهها: بر اساس نتایج حاصل از آزمون t همبسته، میزان پلاسمایی کالپروتکتین پس از تمرین در هر دو گروه زنان یائسه (0/01=p) و غیریائسه (0/04=p) به طور معنی داری افزایش یافت؛ اما آزمون تحلیل کوواریانس، عدم اختلاف معنیدار (0/80= p) بین مقادیر کالپروتکتین دو گروه را تایید کرد. غلظت پلاسمایی انسولین (0/009=p) و مقاومت به انسولین (0/03=p) در زنان یائسه بهطور معنی داری کاهش یافت؛ در حالی که در زنان غیر یائسه با افزایش معنیدار مقاومت انسولینی (0/01=p) همراه بود. نتیجهگیری: تمرین ورزشی هوازی موجب افزایش سطوح کالپروتکتین در زنان یائسه و غیریائسه دارای اضافه وزن میشود؛ تغییری که مستقل از تغییرات انسولین و شاخص مقاومت انسولینی در زنان رخ می دهد.
آمنه پوررحیم قورقچی؛ علی احمدزاده؛ رقیه افرونده
چکیده
زمینه و هدف: اثر تمرین مقاومتی- غوطهوری در آب سرد بر آسیب عضله و التهاب مشخص نیست. هدف تحقیق حاضر بررسی اثر 8 هفته تمرین مقاومتی- غوطهوری در آب سرد بر آسیب عضلانی و التهاب متعاقب یک فعالیت مقاومتیحاد در بازیکنان مرد فوتسال بود. روش تحقیق: تعداد ۲۰ بازیکن فوتسال داوطلب (سن ۰۷/۳±۲۶ سال و نمایه توده بدن ۴0/۳±۲۴ ...
بیشتر
زمینه و هدف: اثر تمرین مقاومتی- غوطهوری در آب سرد بر آسیب عضله و التهاب مشخص نیست. هدف تحقیق حاضر بررسی اثر 8 هفته تمرین مقاومتی- غوطهوری در آب سرد بر آسیب عضلانی و التهاب متعاقب یک فعالیت مقاومتیحاد در بازیکنان مرد فوتسال بود. روش تحقیق: تعداد ۲۰ بازیکن فوتسال داوطلب (سن ۰۷/۳±۲۶ سال و نمایه توده بدن ۴0/۳±۲۴ کیلوگرم/مترمربع)، به طور تصادفی در گروههای کنترل و تجربی قرار گرفتند. بعد از خونگیری اول، دو گروه، یک تمرین مقاومتیحاد دایرهای با 75 درصد یک تکرار بیشینه را در 5 ایستگاه، 3 نوبت،۱۰-۸ تکرار و استراحت۹۰ ثانیهای بین نوبتها و 5 دقیقهای بین ایستگاهها اجرا کردند. خونگیری دوم انجام شد و ۴۸ ساعت بعد، گروه تجربی 8 هفته تمرین مقاومتی دایرهای را 3 جلسه در هفته مانند تمرین مقاومتیحاد انجام دادند و بلافاصله بعد از تمرین، ۲۰ دقیقه در آب سرد ۱۰-۵ درجه سانتیگراد غوطهور شدند. ۴۸ ساعت بعد از آخرین جلسه تمرین، خونگیری سوم انجام شد. سپس دو گروه تجربی و کنترل، تمرین حاد مقاومتی دایرهای دوم را اجرا کردند و خونگیری چهارم صورت گرفت. کراتین کیناز (CK) با دستگاه اتوآنالایزر آلفا کلاسیکو کیت بیونیک ایران و شمارش سلول های سفید خون (WBC) و زیرردههای آن با دستگاه اتو آنالایزر هماتولوژیک BC-3000و کیت میندری چین اندازهگیری شد. تفاوت متغیرها در زمانهای مختلف با روش تحلیل واریانس دو راهه 2×4 و تفاوت دو گروه با آزمون t مستقل در سطح 05/0>p بررسی شد. یافته ها: CK (۰۰۱/۰=p)، WBC و نوتروفیلها (۰۰۱/۰=p) متعاقب فعالیت مقاومتیحاد اول، در دو گروه به طور معنیداری افزایش یافتند. 8 هفته تمرین مقاومتی- غوطهوری در آب سرد، CK (۰۰4/۰=p)، WBC، نوتروفیلها، مونوسیتها و لنفوسیتها (۰۰۱/۰=p) را گروه تجربی در مقایسه با کنترل بهطور معنیداری کاهش داد. به علاوه، 8 هفته تمرین مقاومتی- غوطهوری در آب سرد، CK، WBC، نوتروفیلها (۰۰۱/۰=p) و لنفوسیتها (۰۰4/۰=p) را متعاقب فعالیت مقاومتیحاد دوم در مقایسه با کنترل بهطور معنیداری کاهش داد؛ در حالیکه مونوسیتها تغییر معنیداری (۰۵/۰<p) نکردند. نتیجه گیری: تمرین مقاومتی همراه با غوطهوری در آب سرد می تواند آسیبعضلانی و التهاب را متعاقب فعالیت حاد کاهش دهد.
لیلا دهقان کار؛ ماندانا غلامی؛ فرشاد غزالیان
چکیده
زمینه و هدف: با وجود بررسی اثرات ضدالتهابی تمرینات ورزشی، تاثیر همزمان تمرینات ورزشی و مصرف مکمل آویشن بر عوامل التهابی مشخص نیست. از این رو، هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر تمرینات ورزشی ترکیبی همراه با مصرف مکمل آویشن بر سطوح سرمی پروتئین -1 جاذب شیمیایی مونوسیتی (MCP-1) و مقاومت به انسولین مردان دارای اضافه وزن بود. روش تحقیق: تعداد 40 مرد ...
بیشتر
زمینه و هدف: با وجود بررسی اثرات ضدالتهابی تمرینات ورزشی، تاثیر همزمان تمرینات ورزشی و مصرف مکمل آویشن بر عوامل التهابی مشخص نیست. از این رو، هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر تمرینات ورزشی ترکیبی همراه با مصرف مکمل آویشن بر سطوح سرمی پروتئین -1 جاذب شیمیایی مونوسیتی (MCP-1) و مقاومت به انسولین مردان دارای اضافه وزن بود. روش تحقیق: تعداد 40 مرد دارای اضافه وزن با میانگین سنی 2/99±29/35 سال و شاخص توده بدن 1/20±27/66 کیلوگرم/متر مربع به صورت تصـادفی در چهـار گـروه مسـاوی شـامـل گـروههای دارونما، آویشن، تمرین، و تمرین+آویشن قرار گرفتند. برنامه تمرین ترکیبی (مقاومتی - هوازی) به مدت 8 هفته و با تکرار 3 جلسه در هفته اجرا شد. برنامه تمرین مقاومتی مشتمل بر 6 حرکت با شدت 80-75 درصد یک تکرار بیشینه (1RM) بود. برنامه تمرین هوازی نیز به صورت 20-10 دقیقه دویدن با شدت 75-70 درصد حداکثر ضربان قلب به اجرا درآمد. دو گروه آویشن و تمرین+آویشن روزانه یک کپسول 500 میلیگرمی آویشن مصرف کردند. سطوح MCP-1 و انسولین به روش الایزا اندازهگیری شد و دادهها با آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنیداری 0/05>p تجـزیه و تحلیـل شدند. یافتهها: دو شاخصMCP-1 و مقاومت به انسولین در گروه تمرین (0/001>p) و تمرین+آویشن (0/001>p) به صورت معنیدار کاهش یافتند، به گونه ای که این تغییر در گروه تمرین+آویشن بزرگتر بود (0/05>p). به علاوه، در گروه آویشن در مقایسه با گروه دارونما، فقط مقاومت به انسولین به صورت معنیداری کاهش یافت (0/001>p). نتیجهگیری: به نظر میرسد که تمرینات ورزشی (مرکب از تمرینات مقاومتی و هوازی) در ترکیب با آویشن، دارای تاثیرات مثبت سینرژیکی برای افراد دارای اضافه وزن هستند که بواسطه تعدیل عامل التهابی MCP-1 و کاهش مقاومت به انسولین ایجاد میشود.
ایمان خاکرو آبکنار؛ فرهاد رحمانی نیا؛ جیوانی لومباردی
چکیده
زمینه و هدف: نتایج مطالعات نشان می دهد که شدت و حجم فعالیت ورزشی هوازی بر سیستم ایمنی پاسخ های متفاوتی دارد. هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر حاد و مزمن تمرینات هوازی با شدت متوسط و بالا بر مسیر پیام رسان اینفالامازوم NLRP3، گیرنده شبه گذرگاهی 4 (TLR4) و سطوح سایتوکاین های التهابی در مردان جوان بود. روش تحقیق: تعداد 60 نفر به طور تصادفی (بر اساس پیشینه ...
بیشتر
زمینه و هدف: نتایج مطالعات نشان می دهد که شدت و حجم فعالیت ورزشی هوازی بر سیستم ایمنی پاسخ های متفاوتی دارد. هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر حاد و مزمن تمرینات هوازی با شدت متوسط و بالا بر مسیر پیام رسان اینفالامازوم NLRP3، گیرنده شبه گذرگاهی 4 (TLR4) و سطوح سایتوکاین های التهابی در مردان جوان بود. روش تحقیق: تعداد 60 نفر به طور تصادفی (بر اساس پیشینه تحقیق) به دو گروه تمرین ( هر گروه 20 نفر) و در گروه کنترل (20 نفر) تقسیم شدند. پروتکل های تمرینی برای گروه تمرین متوسط از شدت 50 درصد ضربان قلب بیشینه شروع و با افزایش تدریجی با شدت 70 درصد ضربان قلب بیشینه به اتمام رسید. برای گروه بـا شـدت بـالا نیز تمرین با شدت 70 درصد شروع و با شدت 90 درصد ضربان قلب بیشینه به اتمام رسید. با استفاده از روش Real time-Pcr بیان ژن های NLRP3 وTLR4 و با روش الایزا سطوح سرمیIL-1β و IL-18 اندازه گیری شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس (ANOVA) با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی LSD استفاده شد و سطح معنی داری آزمون ها 0/05>p در نظر گرفته شد. یافتـه ها: نتایـج نشان داد که تمرین حاد تک جلسه ای هـوازی با شدت متوسط تاثیـر معنی داری بر بیان ژن های TLR4 (p=0/80) و NLRP3 (p=0/20) و سطوح سرمی IL-1β (p=0/15) و IL-18 (p=0/25) ندارد؛ در حالی که تمرین حاد با شدت بالا با افزایـش معنـی دار سطوح IL-1β و IL-18 و بیان ژن های NLRP3 وTLR4 همـراه است (0/01<p). همچنین تمرینات مزمن هوازی با شدت متوسط باعث کاهش معنی دار بیان ژن های NLRP3 وTLR4 و سطوح IL-1β و IL-18 شد (0/001<p) و بـر عکس، تمرین مزمن با شدت بالا، افزایش معنی دار در بیان ژن های TLR4 و NLRP3 و سطوح IL-1β و IL-18 را بـه همـراه داشـت (0/0001<p). نتیجه گیری: احتمالاً فعالیت مزمن هوازی با شدت متوسط می تواند در تنظیم کاهشی مسیر اینفالامازوم و التهاب موثر باشد، در صورتی که فعالیت حاد هوازی با شدت های مختلف، تاثیری بر کاهش مسیرهای التهابی ندارد.
کریم آزالی علمداری
چکیده
زمینه و هدف: مولکول چسبان بینسلولی-1 (ICAM-1) نسبت به شاخصهای التهابی مانند پروتئین واکنشی C (CRP)، در پیشبینی بیماری قلبی- عروقی دقت بیشتری دارد، ولی تأثیر انواع تمرینات ورزشی بر این شاخص و وضعیت التهابی و متابولیکی بیماران سندرممتابولیک، به خوبی شناخته نشده است؛ از این رو تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر 8 هفته تمرین تناوبی شدید و تداومی ...
بیشتر
زمینه و هدف: مولکول چسبان بینسلولی-1 (ICAM-1) نسبت به شاخصهای التهابی مانند پروتئین واکنشی C (CRP)، در پیشبینی بیماری قلبی- عروقی دقت بیشتری دارد، ولی تأثیر انواع تمرینات ورزشی بر این شاخص و وضعیت التهابی و متابولیکی بیماران سندرممتابولیک، به خوبی شناخته نشده است؛ از این رو تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر 8 هفته تمرین تناوبی شدید و تداومی متوسط بر ICAM-1، CRP و شاخصهای قلبی- متابولیکی مردان میانسال به اجرا درآمد. روشتحقیق: سی و چهار مرد دارای سندرم متابولیک به طور تصادفی سه گروه تمرین تناوبی شدید (12=n)، تمرین تداومی متوسط (12=n) و گروه کنترل (10=n) تقسیم شدند و در حالت پایه و پس از انجام 8 هفته (سه جلسه دویدن در هفته) تمرین تداومی و تناوبی (به ترتیب با شدت 70-60 و 75-50 حداکثر ضربان قلب ذخیره)، خونگیری در حالت ناشتا به عمل آمد. گلوکز و چربی خون به روش آنزیمی (با کیتهای شرکت پارس آزمون) و CRP و ICAM-1 سرم به روش الایزا (با کیتهای شرکت کوزابیو) اندازهگیری شدند. از آزمون تحلیل واریانس یک سویه و آزمون t همبسته برای تحلیل داده ها در سطح اطمینان آماری 95 درصد استفاده شد. یافتهها: هر دو نوع تمرین تداومی و تداومی بهترتیب باعث کاهش معنیدار ICAM-1 (001/0=p، 04/0=p)، CRP (001/0=p، 02/0=p)، تریگلیسرید (001/0=p، 001/0=p)، قندخونناشتا (001/0=p، 001/0=p)، فشار متوسط سرخرگی (008/0=p، 02/0=p)، دور کمر (001/0=p، 04/0=p)، وخامت کلی سندرم متابولیک (001/0=p، 001/0=p) و مقاومت انسولینی (007/0=p، 03/0=p) و افزایش HDL خون (001/0=p، 01/0=p)، شدند. فقط در مورد HDL (005/0=p)، دورکمر (001/0=p) و امتیاز z سندرم متابولیک (001/0=p)، تمرین تداومی اثرگذاری بیشتری داشت. نتیجهگیری: با وجود یکسان بودن اثرگذاری هر دو نوع تمرین بر CRP و ICAM-1 سرمی، تمرین تداومی بر دور کمر، HDL و وخامت سندرم متابولیک بیماران تاثیر بیشتری داشت که مناسب بودن بیشتر این نوع تمرینات برای کمک به این گروه را پیشنهاد میکند.
نبی شمسائی
چکیده
زمینه و هدف: محدودیت جریان خون با تغییرات فیزیولوژیکی متعددی در نورونها همراه است که در نهایت به مرگ سلولی منجر خواهد شد. شواهد نشان میدهد که فعالیت بدنی اثرات محافظت عصبی دارد و میتواند از مغز در برابر آسیب های ناشی از محدودیت جریان خون محافظت کند. این مطالعه با هدف بررسی اثر 4 هفته تمرین استقامتی بر سطح عامل نکروزیس تومور ...
بیشتر
زمینه و هدف: محدودیت جریان خون با تغییرات فیزیولوژیکی متعددی در نورونها همراه است که در نهایت به مرگ سلولی منجر خواهد شد. شواهد نشان میدهد که فعالیت بدنی اثرات محافظت عصبی دارد و میتواند از مغز در برابر آسیب های ناشی از محدودیت جریان خون محافظت کند. این مطالعه با هدف بررسی اثر 4 هفته تمرین استقامتی بر سطح عامل نکروزیس تومور آلفا، اینترلوکین-6 و اینترلوکین-1 بتا هیپوکامپ پس از محدودیت جریان خون- خونرسانی مجدد مغز در موشهای صحرایی نر صورت گرفت. روش تحقیق: تعداد 21 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به طور تصادفی به سه گروه کنترل، محدودیت جریان خون و تمرین- محدودیت جریان خون تقسیم شدند. گروه تمرین به مدت 4 هفته، 5 روز در هفته بر روی نوارگردان دویدند. ایسکمی مغزی با انسداد شریانهای کاروتید مشترک به مدت 20 دقیقه ایجاد شد. سطح سایتوکاین ها با روش الایزا اندازه گیری شد. داده ها با آزمون تحلیل واریانس یک سویه و آزمون تعقیبی شفه در سطح معنیداری 0/05≥p، مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. یافته ها: تمرین استقامتی موجب کاهش معنی دار سطح عامل نکروزیس تومور آلفا (0/04=p)، اینترلوکین-6 (0/003=p) و اینترلوکین-1 بتا (0/004=p) شد. نتیجهگیری: تمرین بدنی استقامتی می تواند با کاهش التهاب ناشی از محدودیت جریان خون، در مقابل آسیب ها و اختلالات ناشی از محدودیت جریان خون- خونرسانی مجدد مغز در ناحیه هیپوکامپ، اثر محافظتی داشته باشد.
الهام شفیعی راد؛ امین عیسی نژاد؛ اسماعیل نصیری
چکیده
زمینه و هدف: بر اساس شواهد موجود، فعالیت ورزشی منظم میتواند موجب کاهش التهاب مزمن شود. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر 8 هفته تمرین استقامتی بر سطح سرمی اینترلوکین 10 و ترکیب بدنی زنان غیرفعال دارای اضافه وزن بود. روش تحقیق: 22 زن غیرفعال از زنان میانسال شهر پردیس دارای اضافه وزن (25<BMI) به صورت تصادفی در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. ...
بیشتر
زمینه و هدف: بر اساس شواهد موجود، فعالیت ورزشی منظم میتواند موجب کاهش التهاب مزمن شود. هدف از تحقیق حاضر بررسی تأثیر 8 هفته تمرین استقامتی بر سطح سرمی اینترلوکین 10 و ترکیب بدنی زنان غیرفعال دارای اضافه وزن بود. روش تحقیق: 22 زن غیرفعال از زنان میانسال شهر پردیس دارای اضافه وزن (25<BMI) به صورت تصادفی در دو گروه تجربی و کنترل قرار گرفتند. برنامه تمرین استقامتی شامل 8 هفته دویدن بر روی نوار گردان با تواتر 3 جلسه در هفته، به مدت 20 تا 30 دقیقه و شدت 50 تا 70 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره بود. ارزیابی های جسمانی و نمونه گیری خونی در حالت ناشتا، 48 ساعت قبل و بعد از برنامه تمرین استقامتی انجام شد. جهت سنجش اینترلوکین 10 از روش الایزا استفاده شد. برای استخراج نتایج از آزمون آنکوا در سطح معنی داری 05/0>p استفاده شد. یافته ها: درصد چربی (002/0=p)، شاخص توده بدنی (01/0=p) و نسبت دور کمر به دور لگن (04/0=p) گروه تجربی نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری نشان داد، در حالیکه توده بدون چربی (11/0=p) و سطح سرمی اینترلوکین 10 (52/0=p) تغییر معنی دار نکرد. نتیجه گیری: فعالیت ورزشی استقامتی از طریق بهبود ترکیب بدنی میتواند نقش مهمی در پیشگیری از ابتلا به بیماری های مرتبط با اضافه وزن و چاقی داشته باشد؛ اما برای برای دست یابی به اثرات ضد التهابی این نوع فعالیت ورزشی، احتمالا به مطالعات بیشتری نیاز است.
لطفعلی بلبلی؛ بهمن میرزایی؛ نوید لطفی
چکیده
زمینه و هدف: علاوه بر عوامل جسمانی، فیزیولوژیکی، روان شناختی و تکنیکی، عوامل محیطی از قبیل دما نیز بر اجرای ورزشکاران و بهویژه سلامت آن ها اثر گذارند. از این رو، در مطالعه حاضر سعی شد که تأثیر شرایط دمایی مختلف بر سطح شاخصهای التهابی و استرس اکسایشی کشتی گیران نوجوان بررسی گردد. روش تحقیق: تعداد 21 نفر از کشتی گیران نوجوان ...
بیشتر
زمینه و هدف: علاوه بر عوامل جسمانی، فیزیولوژیکی، روان شناختی و تکنیکی، عوامل محیطی از قبیل دما نیز بر اجرای ورزشکاران و بهویژه سلامت آن ها اثر گذارند. از این رو، در مطالعه حاضر سعی شد که تأثیر شرایط دمایی مختلف بر سطح شاخصهای التهابی و استرس اکسایشی کشتی گیران نوجوان بررسی گردد. روش تحقیق: تعداد 21 نفر از کشتی گیران نوجوان باشگاه های استان کردستان (سن: 0/8±15/04 سال، وزن: 12/67±59/20 کیلوگرم، قد: 7/39±163/47 سانتی متر، چربی بدن: 3/39±10/03 درصد) در مطالعه حاضر شرکت کردند. بر اساس ویژگی های ترکیب بدن و آنتروپومتریکی آزمودنیها به سه گروه تقسیم شدند. پس از ایجاد شرایط دمایی مورد نظر (دماهای 10، 18 و 30 درجه سانتی گراد) از آزمودنیها خواسته شد که پروتکل تمرینی مبتنی بر فنون کشتی را انجام دهند. نمونههای خونی در زمان های قبل از فعالیت، بلافاصله و 30 دقیقه بعد از فعالیت جمعآوری شدند. برای تجزیه و تحلیل یافته ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنیداری 0/05>p استفاده شد. یافتهها: یافتهها نشان داد که سطح اینترلوکین -6 (0/01=p) و عامل نکروز دهنده توموری آلفا (0/01=p) در گروه دمای بالا پس از فعالیت افزایش معنیداری دارد و تغییر معنیداری در سایر گروهها مشاهده نشد. همچنین، میزان افزایش اینترلوکین -6 در گروه دمای بالا بیشتر بود و بین گروه دمای طبیعی و دمای بالا (0/001=p) و گروه دمای پایین و دمای بالا (0/001=p) تفاوت معنیداری مشاهده شد. علاوه بر این، تغییرات درونگروهی مالوندیآلدئید در هر سه گروه از نظر آماری معنیدار نبود (0/56=p). همچنین، بین تغییرات گروهها اختلاف معنیداری مشاهده نشد (0/25=p). نتیجهگیری: نتایج نشان داد فشار گرمایی میتواند سبب تشدید التهاب و استرس اکسایشی در کشتی گیران نوجوان شود. از این رو، با توجه به حساس بودن دوره نوجوانی توصیه میشود که به دمای سالن های تمرینی و مسابقات این رده سنی توجه ویژهای صورت گیرد.