الهام ناصری؛ رویا عسکری؛ سیدعلیرضا حسینی کاخک؛ حلیمه وحدت پور
چکیده
زمینه و هدف: فعالیت بدنی و برخی آنتیاکسیدان ها مانند ویتامین E و C ؛ از عوامل موثر بر سیستم ایمنی هستند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر چهار هفته تمرین موازی و مصرف ویتامین E و C بر پاسح حاد ایمونوگلوبولین ها و کورتیزول سرم به یک وهله فعالیت هوازی وامانده ساز در زنان غیر فعال بود. روش تحقیق: پژوهش حاضر از نوع نیمهتجربی بود. 24 زن به صورت ...
بیشتر
زمینه و هدف: فعالیت بدنی و برخی آنتیاکسیدان ها مانند ویتامین E و C ؛ از عوامل موثر بر سیستم ایمنی هستند. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تاثیر چهار هفته تمرین موازی و مصرف ویتامین E و C بر پاسح حاد ایمونوگلوبولین ها و کورتیزول سرم به یک وهله فعالیت هوازی وامانده ساز در زنان غیر فعال بود. روش تحقیق: پژوهش حاضر از نوع نیمهتجربی بود. 24 زن به صورت تصادفی به دو گروه مساوی (12 نفر) شامل گروه تمرین موازی (استقامتی و مقاومتی)+ مکمل ویتامینی (E و C)؛ و تمرین موازی (استقامتی و مقاومتی) + دارونما تقسیم شدند. عمل خونگیری قبل و بعد از یک جلسه فعالیت هوازی واماندهساز (فعالیت با شدت 75 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره روی نوارگردان) و پس از اتمام چهار هفته فعالیت موازی به همراه مصرف مکمل؛ انجام گردید. گروه تمرین موازی+ مکمل ویتامینی (E و C)، چهار هفته تمرین موازی (سه جلسه تمرین در هر هفته) انجام دادند و همراه با آن، به مدت 30 روز مکمل ویتامین E و C (500 میلیگرم ویتامین C و200 میلیگرم ویتامین E، دو بار در روز) مصرف نمودند. کورتیزول و ایمونوگلوبولینهای سرم به ترتیب با روش گاما و نفلومتری اندازه گیری شدند. برای مقایسه تغییرات قبل و بعد از یک جلسه فعالیت واماندهساز دو گروه، از آزمون تحلیل کوواریانس و برای تعیین اختلاف بین گروهی متغیرها بعد از چهار مرحله اندازهگیری، از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنیداری 0/05≥p استفاده شد. یافتهها: بعد از مداخله، در گروه مکمل ویتامینی (E و C) افزایش معنی داری در میزان IgM (p=0/03) و IgA (p=0/004)؛ و کاهش معنیداری در IgG (p=0/007) نسبت به گروه دارونما ایجاد گردید. از طرف دیگر، تفاوت معنی داری در میزان کورتیزول (13/0=p)، قدرت عضلانی بالاتنه (0/31=p) و قدرت عضلانی پایین تنه (0/53=p)، استقامت عضلانی بالاتنه (0/66=p) و حداکثر اکسیژن مصرفی (0/12=p) دو گروه تمرین موازی+مکمل ویتامینی (E و C) و تمرین موازی + دارونما مشاهده نشد؛ در حالی که استقامت عضلانی پایین تنه در تمرین موازی - مکمل به طور معنی داری (0/003=p) افزایش یافت. نتیجهگیری: مصرف ویتامینهای C و E به همراه تمرینات موازی استقامتی و مقاومتی (چهار هفته)، آثار بهینهای بر شاخصهای ایمنی و آمادگی جسمانی زنان غیر فعال دارد. همچنین با مصرف ویتامینهای C و E، میتوان تغییرات حاد در ایمونوگلوبولینها و کورتیزول سرم پس از فعالیت وامانده ساز را بهبود بخشید.
جواد عارفی؛ علی حسنی؛ ملیحه اردکانی زاده
چکیده
زمینه و هدف: فعالیت بدنی تغییرات ساختاری و عملکردی در قلب بهویژه بطن چپ ایجاد میکند که بهشدت و مدت ورزش بستگی دارد. پژوهش حاضر اثر مدتزمان شنا را بر بیان ژن هیپرتروفی، عامل افزایش دهنده میوسیت 2c (MEF2c) بطن چپ موشهای صحرایی نر بررسی مینماید. روش تحقیق: تعداد 18سر موش نر (20±200 گرم) به سه گروه کنترل، شنای میانمدت ...
بیشتر
زمینه و هدف: فعالیت بدنی تغییرات ساختاری و عملکردی در قلب بهویژه بطن چپ ایجاد میکند که بهشدت و مدت ورزش بستگی دارد. پژوهش حاضر اثر مدتزمان شنا را بر بیان ژن هیپرتروفی، عامل افزایش دهنده میوسیت 2c (MEF2c) بطن چپ موشهای صحرایی نر بررسی مینماید. روش تحقیق: تعداد 18سر موش نر (20±200 گرم) به سه گروه کنترل، شنای میانمدت و بلندمدت تقسیم شدند. گروههای تمرینی (10 هفته و 5 روز در هفته) در آب 2±28 درجه شنا کردند. در هر جلسه گروه میانمدت یک ساعت و گروه بلندمدت از هفته پنجم تا دهم سه ساعت شنا کردند. برای سنجش بیان ژن MEF2c از روش Real-time PCR استفاده شد. نتایج با استفاده از روش تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنیداری 0/05>p استخراج گردید. یافتهها: نتایج نشان داد که 10 هفته تمرین شنا در هر دو گروه تمرینی در مقایسه با گروه کنترل، منجر به کاهش بیان ژن MEF2c (p=0/001) می شود. بهعلاوه، وزن قلب و نسبت وزن قلب/ سطح رویة بدن در گروه شنای میانمدت و بلندمدت در مقایسه با گروه کنترل؛ افزایش معنی داری (0/05>p) پیدا کرد. نتیجهگیری: تمرین شنای به اجرا درآمده توانست بیان ژن MEF2c مرتبط با هایپرتروفی بطن چپ را کاهش دهد و زمینه را برای فعالیت عوامل مرتبط با هایپرتروفی مهیا سازد. ازاینرو انجام این تمرینات به ویژه شنای طولانیمدت را میتوان بهعنوان مدلی برای بهبود عملکرد قلب توصیه نمود.
سید زانیار اطهری؛ میر علیرضا نورآذر؛ محمدرضا نصیرزاده
چکیده
زمینه و هدف: آواریکتومی (برداشت تخمدان) باعث القاء استرس اکسیداتیو در بدن میشود. دانه کتان به عنوان منبع غنی از آنتیاکسیدانهای طبیعی همراه با فعالیت بدنی منظم، میتواند اثرات مخرب ناشی از استرس اکسیداتیو را مهار کند. هدف تحقیق حاضر بررسی اثر ترکیبی عصاره کتان و تمرین هوازی بر وضعیت اکسیداتیو بافت قلب در موشهای صحرایی آواریکتومی ...
بیشتر
زمینه و هدف: آواریکتومی (برداشت تخمدان) باعث القاء استرس اکسیداتیو در بدن میشود. دانه کتان به عنوان منبع غنی از آنتیاکسیدانهای طبیعی همراه با فعالیت بدنی منظم، میتواند اثرات مخرب ناشی از استرس اکسیداتیو را مهار کند. هدف تحقیق حاضر بررسی اثر ترکیبی عصاره کتان و تمرین هوازی بر وضعیت اکسیداتیو بافت قلب در موشهای صحرایی آواریکتومی شده بود. روش تحقیق: در این مطالعه تجربی، از 36 سر موش صحرایی ماده بالغ نژاد ویستار، با میانگین وزن 25±250 گرم استفاده شد. موشها بهطور تصادفی به شش گروه مساوی (n=6) شامل گروه های کنترل، شم (شاهد جراحی)، آواریکتومی شده، آواریکتومی- عصاره بذر کتان، آواریکتومی- تمرین، و نهایتا آواریکتومی- تمرین- عصاره بذر کتان؛ تقسیم شدند. تمرینات هوازی به مدت 8 هفته، هر هفته 5 روز بر روی نوارگردان به اجرا درآمد و گروه های تیمار با عصاره بذر کتان، روزانه به مقدار 400 میلیگرم/کیلوگرم وزن بدن عصاره بذر کتان بهصورت گاواژ دریافت کردند. در پایان دوره مطالعه، نمونه بافت قلب از حیوانات مختلف اخذ گردید و ظرفیت تام آنتی اکسیدانی (TAC)، غلظت مالون دی آلدهید (MDA)، به همراه فعالیت آنزیم های سوپر اکساید دیسمیوتاز (SOD)، گلوتاتیون پراکسیداز (GPx) و پارااکسوناز-1 (PON1) اندازهگیری گردیدند. داده های جمع آوری شده با آزمون های آماری تحلیل واریانس یکطرفه و تعقیبی توکی در سطح 0/05>p مورد بررسی قرار گرفتند. یافتهها: فعالیت آنزیمهای SOD، GPX، PON1 و میزان TAC در موشهای گروه آواریکتومی بهطور معنیداری کمتر از موشهای گروه کنترل بود؛ در حالی که MDA به طور معنی داری افزایش پیدا کرد (05/p<0). از طرف دیگر، فعالیت آنزیمهای SOD، GPX، PON1 و میزان TAC در موشهای صحرایی گروه آواریکتومی- تمرین - عصاره بهطور معنیداری در مقایسه با گروههای آواریکتومی، آواریکتومی- عصاره و آواریکتومی- تمرین افزایش پیدا کرد؛ در حالی که MDA به طور معنی داری کاهش یافت (05/p<0). نتیجهگیری: ترکیب عصاره بذر کتان و تمرین هوازی تاثیر بهتری در بهبود فعالیت سیستم آنتیاکسیدانی و کاهش شاخص اکسیداسیون بافت قلب در موش صحرایی آواریکتومی شده دارد.
مجتبی خاکی؛ عباسعلی گائینی؛ علی اصغر رواسی
چکیده
زمینه و هدف: یکی از عوامل مهم در بروز اختلال متابولیکی و دیابت، التهاب است. مطالعه انواع فعالیت ورزشی و یافتن بهترین نوع آن، به عنوان روشی برای کاهش التهاب مورد توجه قرار گرفته است. هدف تحقیق حاضر مقایسه تاثیر شش هفته فعالیت ورزشی هوازی، مقاومتی و ترکیبی بر مقادیر پلاسمایی نسبت IL-10/TNF-α و شاخص مقاومت به انسولین در رتهای نر ویستار ...
بیشتر
زمینه و هدف: یکی از عوامل مهم در بروز اختلال متابولیکی و دیابت، التهاب است. مطالعه انواع فعالیت ورزشی و یافتن بهترین نوع آن، به عنوان روشی برای کاهش التهاب مورد توجه قرار گرفته است. هدف تحقیق حاضر مقایسه تاثیر شش هفته فعالیت ورزشی هوازی، مقاومتی و ترکیبی بر مقادیر پلاسمایی نسبت IL-10/TNF-α و شاخص مقاومت به انسولین در رتهای نر ویستار دیابتی بود. روش تحقیق: تحقیق حاضر به صورت تجربی به اجرا درآمد. جامعه آماری رتهای نر نژاد ویستار با محدوده وزنی 130 تا 150 گرم بودند. بدین منظور، تعداد 40 سر رت نر نژاد ویستار هشت هفتهای تهیه شدند و به طور تصادفی به پنج گروه هشت تایی شامل گروه های تمرین مقاومتی (شدت حدود 60 درصد یک تکرار بیشینه)، تمرین هوازی (شدت60-50 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی)، تمرین ترکیبی، کنترل دیابتی و کنترل سالم غیرفعال؛ تقسیم گردیدند. رتها به مدت شش هفته با تکرار سه جلسه در هر هفته، تمرینهای مربوطه را انجام دادند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه، خونگیری از قلب انجام و دادههای خونی جمعآوری شد. شاخصهای التهابی با روش الایزا و مقاومت به انسولین با روش HOMA-IR اندازهگیری شدند. سپس با استفاده از روشهای آماری تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی LSD در سطح معنیداری 0/05≥p نتایج استخراج گردید. یافتهها: نسبت IL-10/TNF-α در گروههای کنترل دیابتی (0/001=p)، تمرین استقامتی (0/02=p)، تمرین مقاومتی (0/003=p) و تمرین ترکیبی (0/003=p)؛ نسبت به گروه کنترل سالم کاهش معنیداری پیدا کرد. در گروههای تمرینی نسبت به کنترل دیابتی، این شاخص تغییر معنیداری نکرد (0/05<p). از طرف دیگر، شاخص مقاومت به انسولین در هر سه گروه تمرین هوازی، مقاومتی و ترکیبی (به ترتیب با 0/002=p=0/03=p و 0/01=p) نسبت به گروه کنترل دیابتی کاهش معنیداری پیدا کرد. هیچ تفاوت معنیداری بین گروههای تمرینی مشاهده نشد. نتیجهگیری: اجرای تمرینات مقاومتی، هوازی و ترکیبی در طول شش هفته، دیابت نوع II را بهبود میبخشد؛ اما احتمالا پتانسیل کافی برای بهبود شرایط التهابی بدن را ندارد.
یگانه فیضی؛ سید حسین ابطحی ایوری؛ مصطفی رضوانی
چکیده
زمینه و هدف: تمرینات ورزشی متوسط تا شدید باعث آسیب بافتهای بدن میگردد، اما استفاده از مکملهای آنتی اکسیدانی میتواند استرس اکسیداتیو ناشی از تمرین ورزشی را تعدیل نماید. هدف تحقیق حاضر بررسی تغییرات سرمی آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز (GPX) و سوپراکسید دیسموتاز (SOD) دختران غیرفعال مصرف کننده کوآنزیم Q10 پس از تمرینات حاد مقاومتی ...
بیشتر
زمینه و هدف: تمرینات ورزشی متوسط تا شدید باعث آسیب بافتهای بدن میگردد، اما استفاده از مکملهای آنتی اکسیدانی میتواند استرس اکسیداتیو ناشی از تمرین ورزشی را تعدیل نماید. هدف تحقیق حاضر بررسی تغییرات سرمی آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز (GPX) و سوپراکسید دیسموتاز (SOD) دختران غیرفعال مصرف کننده کوآنزیم Q10 پس از تمرینات حاد مقاومتی متوسط و شدید بود. روشتحقیق: نوع تحقیق نیمه تجربی میباشد. تعداد 27 دانشجوی دختر به طور تصادفی در سه گروه (دو گروه تمرین مقاومتی و یک گروه کنترل) قرار گرفتند. گروههای تجربی یک جلسه فعالیت حاد مقاومتی با شدت متوسط (70 درصد 1RM) و فعالیت حاد مقاومتی شدید (85 درصد 1RM) را در ابتدا و انتهای دو هفته پروتکل تحقیق به اجرا درآوردند و در طول این مدت، مکمل کوآنزیم Q10 (30 میلی گرم/روز) دریافت نمودند. خونگیری بلافاصله پس از فعالیت حاد و مکمل گیری صورت گرفت. شاخصهای GPX و SOD با روش رنگ سنجی آنزیمی مورد سنجش قرار گرفتند. نتایج با استفاده از آزمونهای تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و LSD در سطح 0/05>p استخراج گردید. یافتهها: فعالیت حاد مقاومتی متوسط و شدید تغییر معنی داری در فعالیت آنزیم GPX (به ترتیب با 0/06=p و 0/19=p) و SOD (به ترتیب با 0/42=p و 0/61=p) سرم ایجاد نکرد، اما اجرای آن ها پس از دو هفته مکمل یاری کوآنزیم Q10، با افزایش معنی دار فعالیت آنزیمهای SOD (به ترتیب با 0/01=p و 006/0=p) و GPX (p=0/01) همراه بود. در مقایسه تاثیر دو نوع تمرین، تمرین مقاومتی شدید کاهش بیشتر شاخص GPX (p=0/002) را در پی داشت. نتیجهگیری: مصرف کوتاه مدت مکمل کوآنزیم Q10 موجب بهبود وضعیت آنتی اکسیدانی افراد غیرفعال شده و می تواند نگرانی افراد تمرین کننده را برای محفوظ ماندن از اثرات مخرب استرس اکسیداتیو پس از تمرینات مقاومتی حاد شدید (بالای 85 درصد 1RM) رفع نماید و به عنوان یک راهبرد تغذیه ای، در کنار سایر مکمل ها گنجانده شود.
عادل دنیایی؛ فاطمه سادات تقی آبادی؛ فرهاد غلامی
چکیده
زمینه و هدف: تغذیه نامناسب و افزایش رفتارهای غیرفعال، خطر بیماریهای مزمن از جمله بیماریهای قلبی- عروقی، فشارخون، سختی شریانی و دیابت را افزایش میدهد؛ در حالی که فعالیت بدنی میتواند در تعدیل این شرایط نقش داشته باشد. هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر شدتهای مختلف فعالیت هوازی قبل از مصرف گلوگز، بر شاخص عروقی قلبی – مچ پایی ...
بیشتر
زمینه و هدف: تغذیه نامناسب و افزایش رفتارهای غیرفعال، خطر بیماریهای مزمن از جمله بیماریهای قلبی- عروقی، فشارخون، سختی شریانی و دیابت را افزایش میدهد؛ در حالی که فعالیت بدنی میتواند در تعدیل این شرایط نقش داشته باشد. هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر شدتهای مختلف فعالیت هوازی قبل از مصرف گلوگز، بر شاخص عروقی قلبی – مچ پایی (CAVI) متعاقب آن، در زنان فعال و غیر فعال بود. روش تحقیق: تحقیق از نوع نیمه تجربی و شرکت کنندگان را 27 نفر زن، شامل 15 بازیکن فوتسال در گروه فعال و 12 دانشجوی غیرتربیت بدنی در گروه غیر فعال در دامنه سنی 18 تا 35 سال؛ تشکیل میدادند. هر گروه طی سه روز مجزا (دویدن با یکی از شدتهای 25، 65 و 85 درصد حداکثر ضربان قلب ذخیره) به صورت متقاطع در تحقیق شرکت کردند. در هر جلسه ابتدا CAVI اندازهگیری شد. در مرحله بعد دویدن بر روی نوارگردان (با یکی از سه شدت انتخابی) اجرا شد و پس از گذشت 15دقیقه، مقدار 75 گرم گلوکز مصرف گردید. با سپری شدن 15 و 45 دقیقه پس از مصرف گلوکز، مرحله دوم و سوم اندازهگیری CAVI انجام گردید. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی داری 0/05>p استفاده شد. یافتهها: هرچند در ابتدای هر سه جلسه، CAVI گروه غیرفعال بالاتر بود؛ مصرف گلوکز متعاقب اجرای فعالیت با دو شدت 25 درصد (0/005=p) و 65 درصد (0/01=p) حداکثر ضربان قلب ذخیره، موجب تغییر معنی دار CAVI درگروه فعال به نسبت گروه غیرفعال شد؛ بدان معنیکه کاهش CAVI متعاقب این دو فعالیت و مصرف گلوکز در گروه فعال رخ داد. نتیجهگیری: به نظر می رسد پاسخدهی سختی شریانی زنان فعال و غیرفعال به مصرف گلوکز پس از فعالیت بدنی، به ویژه در شدتهای پایین، از الگوی متفاوتی پیروی می کند.
سمیه ماهری؛ سیروان آتشک؛ رضا رشدی بناب
چکیده
زمینه و هدف: انجام فعالیتهای ورزشی منظم به عنوان استراتژی ارجح و راهکار موثر برای کاهش سایتوکاینهای التهابی مانند لیپوکالین دو (Lcn2) و بهبود مقاومت به انسولین در افراد چاق توصیه شده است. با توجه به وجود یافتههای محدود و ناهمسو در رابطه با اثرگذاری تمرینات موازی مقاومتی و استقامتی و تاثیر ترتیب اجرای تمرین بر این نشانگرها؛ مطالعه ...
بیشتر
زمینه و هدف: انجام فعالیتهای ورزشی منظم به عنوان استراتژی ارجح و راهکار موثر برای کاهش سایتوکاینهای التهابی مانند لیپوکالین دو (Lcn2) و بهبود مقاومت به انسولین در افراد چاق توصیه شده است. با توجه به وجود یافتههای محدود و ناهمسو در رابطه با اثرگذاری تمرینات موازی مقاومتی و استقامتی و تاثیر ترتیب اجرای تمرین بر این نشانگرها؛ مطالعه حاضر با هدف مقایسه اثر ترتیب تمرین استقامتی و مقاومتی بر شاخصهای ترکیب بدن، مقاومت به انسولین و سطح سرمی Lcn2 در زنان چاق غیر فعال به اجرا درآمد. روش تحقیق: تعداد 45 زن چاق غیرفعال در یک مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون- پس آزمون، به صورت هدفمند شرکت کردند و به طور تصادفی به سه گروه کنترل (15 نفر)، تمرینات موازی مقاومتی+استقامتی (15 نفر) و تمرینات موازی استقامتی+مقاومتی (15 نفر) تقسیم شدند. برنامههای تمرینی بهمدت 12 هفته، سه جلسه در هفته به اجرا درآمدند. تمرین استقامتی مشتمل بر دویدن روی نوارگردان به مدت 20 دقیقه در هر جلسه با شدت 75-55 درصد حداکثر ضربان قلب؛ و تمرین مقاومتی مشتمل بر اجرای حرکات در هشت ایستگاه، دو نوبت، با 15-8 تکرار و شدت 75-55 درصد یک تکرار بیشینه بود. 48 ساعت قبل از شروع تمرینات و 48 بعد از آخرین جلسۀ تمرینی، شاخصهای ترکیب بدن و نمونههای خونی سرم در حالت ناشتایی مورد اندازهگیری قرار گرفت. از آزمون آماریt زوجی و آزمون تحلیل کوواریانس در سطح معنی داری 0/05>p استفاده شد. یافتهها: هر دو برنامه تمرین موازی، باعث کاهش معنیدار شاخصهای ترکیب بدنی (وزن، درصد چربی بدن، شاخص توده بدنی، نسبت دورکمر به لگن) و نشانگرهای HOMA-R و Lcn2 سرمی شدند (0/05>p). با این حال، اختلافی بین اثر دو شیوه تمرین موازی مشاهده نشد (0/05<p). از طرف دیگر، کلیه این شاخصها در گروه کنترل بدون تغییر باقی ماندند (0/05>p). نتیجهگیری: انجام تمرینات موازی صرف نظر از ترتیب اجرای آن، میتواند راهکار درمانی موثری برای بهبود نشانگرهای خطرزای چاقی از جمله مقاومت به انسولین و نشانگر التهابی Lcn2 در زنان چاق باشد.
شیرین بنی طالبی دهکردی؛ محمد فرامرزی؛ مصطفی رحیمی؛ افراسیاب صادقی
چکیده
زمینه و هدف: فوتبال ساحلی به عنوان یک رشته جدید و پرطرفدار به سرعت در سراسر دنیا در حال گسترش است. با این حال، تاکنون اطلاعات دقیقی در مورد نیازهای جسمانی و فیزیولوژیکی بازیکنان این ورزش در دسترس نیست. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تغییرات سطوح استراحتی برخی شاخصهای التهابی، آسیب عضلانی، توان هوازی و بیهوازی بازیکنان فوتبال ساحلی در ...
بیشتر
زمینه و هدف: فوتبال ساحلی به عنوان یک رشته جدید و پرطرفدار به سرعت در سراسر دنیا در حال گسترش است. با این حال، تاکنون اطلاعات دقیقی در مورد نیازهای جسمانی و فیزیولوژیکی بازیکنان این ورزش در دسترس نیست. هدف از پژوهش حاضر، بررسی تغییرات سطوح استراحتی برخی شاخصهای التهابی، آسیب عضلانی، توان هوازی و بیهوازی بازیکنان فوتبال ساحلی در مراحل پیشفصل، نیمفصل و پایان فصل مسابقات لیگ برتر بود. روش تحقیق: شرکت کنندگان این مطالعه 13 بازیکن نخبه فوتبال ساحلی (میانگین سن 01/4±64/24 سال، شاخص توده بدنی 76/2±23/22 کیلوگرم/مترمربع و حداکثر اکسیژن مصرفی 48/5 ±60/38 میلی لیتر/کیلوگرم/دقیقه) حاضر در لیگ برتر فوتسال فصل 99-98 ایران بودند. شاخص های توان هوازی، بیهوازی و شاخصهای التهابی (آلانین آمینوتراسفراز، آسپارتات آمینوترانسفراز، کراتین فسفوکیناز و لاکتات دهیدروژناز) در پیش فصل، نیم فصل و پایان فصل اندازه گیری شدند. از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی داری 0/05>p جهت بررسی تغییرات استفاده شد. یافتهها: از مرحله پیش فصل تا پایان فصل، آلانین آمینوترانسفراز افزایش معنیدار (0/04=p) و توان بیهوازی کاهش معنیدار (0/001=p) داشت. سطوح لاکتات دهیدروژناز افزایش معنیداری در نیم فصل نسبت به پیش فصل (0/04=p) و کاهش معنیدار در پایان فصل نسبت به نیم فصل نشان داد (0/01=p). با این وجود، تغییر معنیداری در آسپارتات آمینوترانسفراز (0/50=p)، کراتین فسفوکیناز (0/15=p) و توان هوازی (0/11=p) در طول فصل مسابقات مشاهده نشد. نتیجهگیری: با توجه به فشار فیزیولوژیکی ورزش فوتبال ساحلی در مراحل مختلف فصل مسابقات، پیشنهاد میشود بازیکنان این رشته در طول فصل، از نظر شاخصهای بیوشیمیایی و عملکردی پایش شوند و بر اساس آن، برنامههای تمرینی، تغذیهای و ریکاوری بهینهسازی گردد.