الما تبری؛ حمید محبی
چکیده
زمینه و هدف: بخوبی مشخص شده است که عامل نسخه برداری A میتوکندری (TFAM) و عامل تنفسی هسته ای-1 (NRF-1) تنطیم کننده های کلیدی بایوژنز میتوکندری و فسفوریلاسیون اکسیداتیو هستند. این مطالعه اثر 12 هفته تمرینات تناوبی با شدت بالا (HIIT) و متوسط (MIIT) را بر مولکول های تنظیمی بایوژنز میتوکندری (TFAM و NRF-1) عضله اسکلتی رت های نر دیابتی نوع دو بررسی کرد. ...
بیشتر
زمینه و هدف: بخوبی مشخص شده است که عامل نسخه برداری A میتوکندری (TFAM) و عامل تنفسی هسته ای-1 (NRF-1) تنطیم کننده های کلیدی بایوژنز میتوکندری و فسفوریلاسیون اکسیداتیو هستند. این مطالعه اثر 12 هفته تمرینات تناوبی با شدت بالا (HIIT) و متوسط (MIIT) را بر مولکول های تنظیمی بایوژنز میتوکندری (TFAM و NRF-1) عضله اسکلتی رت های نر دیابتی نوع دو بررسی کرد. روش تحقیق: تعداد 40 سر رت نر (سن: 8 هفته، وزن: 20±180 گرم) به دو گروه رژیم غذای پر چرب (HFD) شامل 32 سر و رژیم غذای استاندارد (C) شامل 8 سر تقسیم شدند. پس از القاء دیابت نوع دو از طریق استروپتوزوتوسین در رت های چاق، 8 سر رت دیابتی (D) و 8 سر رت گروه C کشته شدند و 24 سر رت باقیمانده به طور تصادفی به سه گروه کنترل دیابتی (DC)، گروهMIIT ، و گروه HIIT تقسیم گردیدند. برنامه MIIT شامل 13 وهله فعالیت 4 دقیقهای با شدت 70-65 درصد VO2max و برنامه HIIT شامل اجرای 10 وهله فعالیت 4 دقیقهای با شدت 90-85 درصد VO2max با دورههای استراحتی فعال دو دقیقهای بودند که به مدت 12 هفته با تکرار 5 جلسه در هفته، به اجرا در آمدند. از روش وسترن بلات برای اندازه گیری مقادیر پروتئین های TFAM و NRF1 و از آزمون های پارامتریک و ناپارامتریک برای تحلیل داده ها در سطح معنی داری 05/0≥p استفاده شد. یافتهها: سطوح پروتئینی TFAM و NRF1 پس از القاء دیابت نسبت به گروه C به طور معنی داری کاهش یافت (01/0>p). هر دو برنامه HIIT و MIIT منجر به افزایش غیر معنی دار سطوح پروتئینی NRF-1 نسبت به گروه DC شدند (05/0<p)؛ ضمن آن که HIIT بر TFAM اثر معنی داری نداشت (05/0<p). نتیجهگیری: به نظر میرسد برنامه های HIIT و MIIT منجر به بهبود تنفس میتوکندریایی می شوند، اما اثری بر بایوژنز میتوکندری ندارند؛ با این وجود بررسی های بیشتر در این زمینه ضروری است.
شهره شریفیان؛ رامین شعبانی؛ محمد علی آذربایجانی؛ علیرضا علمیه
چکیده
زمینه و هدف: تمرین استقامتی می تواند با کاهش چربی بدن همراه باشد. هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر 12 هفته تمرین استقامتی پیشرونده و رژیم غذایی پرچرب بر بیان ژن گیرنده بتا آدرنرژیک-3 (β3-ARs) و آدنوزین مونوفسفات حلقوی (cAMP-r) در بافت چربی قهوه ای رت های نر چاق نژاد ویستار بود. روش تحقیق: پانزده سر رت نژاد ویستار به صورت تصادفی در سه گروه (5=n) تمرین ...
بیشتر
زمینه و هدف: تمرین استقامتی می تواند با کاهش چربی بدن همراه باشد. هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر 12 هفته تمرین استقامتی پیشرونده و رژیم غذایی پرچرب بر بیان ژن گیرنده بتا آدرنرژیک-3 (β3-ARs) و آدنوزین مونوفسفات حلقوی (cAMP-r) در بافت چربی قهوه ای رت های نر چاق نژاد ویستار بود. روش تحقیق: پانزده سر رت نژاد ویستار به صورت تصادفی در سه گروه (5=n) تمرین استقامتی با غذای پر چرب، گروه کنترل با غذای معمولی و گروه کنترل با غذای پرچرب تقسیم شدند. رژیم غذایی پرچرب شامل 40 درصد چربی، 13 درصد پروتئین و 47 درصد کربوهیدرات بود. پروتکل تمرین شامل 12 هفته تمرین استقامتی به مدت 15 دقیقه با شدت 20 متر در دقیقه بود که به تدریج به مدت 31 دقیقه و سرعت 25 متر در دقیقه رسید. بیان ژنهای β3-ARs و cAMP-r با روش RT&PCR بررسی شدند. برای مقایسه cAMP-r و β3-ARs بین سه گروه از آزمون های کروسکال والیس و یو من ویتنی استفاده گردید و سطح معنی داری برای تمام محاسبات 05/0>p در نظر گرفته شد. یافته ها: تفاوت معنی داری در بیان ژن cAMP-r (47/0=p) بین گروه های کنترل با غذای پرچرب، کنترل با غذای معمولی و گروه تمرین استقامتی با غذای پرچرب مشاهده نشد اما تفاوت معنی داری در بیان ژن β3-ARs (03/0=p) بین گروه ها مشاهده گردید و این تغییرات در گروه تمرین استقامتی با غذای پرچرب بیشتر از گروههای کنترل با غذای معمولی و پرچرب بود. نتیجه گیری: نتایج تحقیق حاضر تاثیر تمرین استقامتی با شدت متوسط به همراه غذای پرچرب را بر بیان ژن β3-ARs نشان داد که می تواند باعث افزایش مصرف انرژی و کاهش چاقی گردد. اما تغییرات در بیان ژن cAMP-r نشانگر بهبود غیر معنی دار است و احتمالاً با تغییر در شدت و مدت تمرینات در تحقیقات آتی بتوان نتایج مفیدتری مشاهده کرد.
طیبه زرع کار؛ سجاد احمدی زاد؛ مسعود نصیری؛ مینو باسامی
چکیده
زمینه و هدف: تمرین استقامتی میتواند خطر بیماریهای قلبی- عروقی را از طریق اثر بر فعالیت و شاخصهای پلاکتی کاهش دهد و مکمل رزوراترول هم تأثیری مشابه تمرین، بر عملکرد پلاکتها دارد. هدف این مطالعه بررسی تأثیر همزمان 12 هفته مصرف مکمل ترانس رزوراترول و تمرین استقامتی بر پاسخ شاخصهای پلاکتی به یک جلسه فعالیت ورزشی وامانده ...
بیشتر
زمینه و هدف: تمرین استقامتی میتواند خطر بیماریهای قلبی- عروقی را از طریق اثر بر فعالیت و شاخصهای پلاکتی کاهش دهد و مکمل رزوراترول هم تأثیری مشابه تمرین، بر عملکرد پلاکتها دارد. هدف این مطالعه بررسی تأثیر همزمان 12 هفته مصرف مکمل ترانس رزوراترول و تمرین استقامتی بر پاسخ شاخصهای پلاکتی به یک جلسه فعالیت ورزشی وامانده ساز بود. روشتحقیق: در این پژوهش، ۳۲ سر موش صحرایی نر ویستار (سن 8 هفته) به طور تصادفی در چهار گروه کنترل (C)، مکمل ترانس رزوراترول (S)، تمرین (T) و تمرین- مکمل ترانس رزوراترول (TS) قرار گرفتند. گروههای T و TS به مدت ۱۲ هفته و ۵ روز در هفته، تمرین روی نوارگردان را انجام دادند؛ به صورتی که تمرین در هفته اول با سرعت ۱۰ متر بر دقیقه و مدت 2۰ دقیقه شروع شد و در ماه آخر، به سرعت 30 متر در دقیقه و مدت زمان ۶۰ دقیقه رسید. گروههای S و TS، روزانه ۱۰ میلیگرم ترانس رزوراترول به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، 5 روز در هفته دریافت کردند. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرینی، تمامی گروهها یک جلسه فعالیت حاد را با سرعت ۲۵ متر بر دقیقه و شیب ۱۰ درجه تا رسیدن به واماندگی انجام دادند. بلافاصله بعد از فعالیت، نمونه خونی گرفته شد و شاخصهای پلاکتی شامل تعداد پلاکتها، متوسط حجم پلاکتی، پهنای توزیع پلاکتی و درصد پلاکتها با روش امپدانس الکتریکی اندازه گیری شدند. دادهها با روش آماری تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی داری05/0>p مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: پاسخ متوسط حجم پلاکتی به فعالیت، بین چهار گروه به طور معنی داری تفاوت داشت (۰۳/۰=p). مقایسه زوجها نشان داد که متوسط حجم پلاکتی در گروه S نسبت به گروه های C (۰۱/۰=p) و T (۰۱/۰=p) به طور معنیداری کمتر است. تفاوت معنیداری بین پاسخ سایر شاخصها وجود نداشت (۰5/۰<p). نتیجهگیری: مصرف ۱۲ هفته مکمل ترانس رزوراترول موجب کاهش معنیدار متوسط حجم پلاکتی گروه S در پاسخ به فعالیت حاد ورزشی شد؛ اما ترکیب مکمل با تمرین و تمرین تنها، تاثیری بر پاسخ شاخص های پلاکتی به فعالیت ورزشی نداشت.
رضوانه گلدوی؛ مهدی مقرنسی؛ شیلا نایبی فر
چکیده
زمینه و هدف: آدیپولین، یک آدیپوسایتوکاین ضدالتهابی و حساس به انسولین است که در تعدیل عدم تحمل گلوکز و مقاومت انسولینی نقش دارد. این آدیپوکاین از بافت چربی سفید ترشح می شود و سطح آن در شرایط چاقی و دیابت کاهش می یابد. هدف از این مطالعه، بررسی اثر هشت هفته تمرین تداومی با شدت 45 تا 60 درصد ضربان قلب بیشینه بر سطوح پلاسمایی آدیپولین، حساسیت ...
بیشتر
زمینه و هدف: آدیپولین، یک آدیپوسایتوکاین ضدالتهابی و حساس به انسولین است که در تعدیل عدم تحمل گلوکز و مقاومت انسولینی نقش دارد. این آدیپوکاین از بافت چربی سفید ترشح می شود و سطح آن در شرایط چاقی و دیابت کاهش می یابد. هدف از این مطالعه، بررسی اثر هشت هفته تمرین تداومی با شدت 45 تا 60 درصد ضربان قلب بیشینه بر سطوح پلاسمایی آدیپولین، حساسیت به انسولین و درصد چربی بدن زنان دارای اضافه وزن و چاق بود. روش تحقیق: در این مطالعه نیمه تجربی، 30 نفر از زنان دارای اضافه وزن و چاق به طور هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه تجربی (15=n) و کنترل (15=n) تقسیم شدند. برنامه ﺗﻤﺮﯾنی ﮔﺮوه تجربی شامل30 دقیقه دویدن با شدت 60-45 درﺻﺪ ﺿﺮﺑﺎن ﻗﻠﺐ بیشینه ﺑﻮد. در اوﻟﯿﻦ ﺟﻠﺴﻪ، ﺗﻤﺮﯾﻦ با شدت 45 درﺻﺪ ﺿﺮﺑﺎن ﻗﻠﺐ بیشینه آﻏﺎز شد و ﺑﻪ ﺗﺪرﯾﺞ ﺑﺎ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ آﻣﺎدﮔﯽ شرکت کننده ها، ﻫﺮ ﻫﻔﺘﻪ پنج درصد بر شدت ﺗﻤﺮﯾﻦ اﻓﺰوده گردید و ﭘﺲ از رﺳﯿﺪن ﺑﻪ ﺷﺪت 60 درﺻﺪ ﺿﺮﺑﺎن هدف، اﯾﻦ وﺿﻌﯿﺖ ﺗﺎ ﭘﺎﯾﺎن برنامه تمرینی ﺣﻔﻆ شد. خونگیری پس از 12 ساعت ناشتایی در دو مرحله پیش و پس آزمون انجام و متغیرهای مطالعه اندازهگیری گردید. از آزمون های شاپیرو-ویلک برای طبیعی بودن توزیع داده ها و به منظور بررسی تغییرات درونگروهی و بینگروهی به ترتیب از آزمونهای t وابسته و t مستقل در سطح معنی داری 05/0>p استفاده شد. یافته ها: پس از هشت هفته تمرین تداومی با شدت سبک تا متوسط، سطح آدیپولین پلاسما (001/0>p) و حساسیت به انسولین (001/0>p) نسبت به قبل تمرین افزایش معنیداری پیدا کرد، اما درصد چربی بدن کاهش معنی داری (0001/0>p) داشت. در مقایسه بین گروهی، مقادیر آدیپولین پلاسما (001/0>p) و حساسیت به انسولین (001/0>p) در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل، افزایش معنی داری داشت؛ اما درصد چربی بدن با کاهش معنی دار (001/0>p) همراه بود. نتیجه گیری: تمرینات تداومی با شدت سبک تا متوسط، به عنوان یکی از راهکارهای درمانی مناسب، با افزایش آدیپولین، حساسیت به انسولین و کاهش درصد چربی بدن می تواند در کاهش اختلالات مرتبط با اضافه وزن و چاقی موثر باشد.
عبدالله حسینلو؛ رقیه پوزش جدیدی؛ کریم آزالی علمداری؛ جبار بشیری؛ میرعلی رضا نورآذر
چکیده
زمینه و هدف: در مورد تاثیر توام تمرین و کورکومین بر آثار سمی آرسنیک در مغز، اطلاعات اندکی موجوداست. این تحقیق با هدف بررسی تأثیر تمرین تناوبی شدید (HIIT) و مصرف کورکومین بر مالون دی آلدهید (MDA)، نیتریت، هموسیستئین و بیان کاسپازهای 3، 8 و 9 مغز موش های صحرائی تحت مواجهه با آرسنیک به اجرا درآمد. روشتحقیق: در این مطالعه تجربی، تعداد 48 سر موش ...
بیشتر
زمینه و هدف: در مورد تاثیر توام تمرین و کورکومین بر آثار سمی آرسنیک در مغز، اطلاعات اندکی موجوداست. این تحقیق با هدف بررسی تأثیر تمرین تناوبی شدید (HIIT) و مصرف کورکومین بر مالون دی آلدهید (MDA)، نیتریت، هموسیستئین و بیان کاسپازهای 3، 8 و 9 مغز موش های صحرائی تحت مواجهه با آرسنیک به اجرا درآمد. روشتحقیق: در این مطالعه تجربی، تعداد 48 سر موش صحرائی نر به شش گروه شامل آرسنیک+تمرین، آرسنیک+کورکومین، توام (آرسنیک+تمرین+ کورکومین)، آرسنیک، کنترل اتانول و کنترل آب مقطر تقسیم شدند. آرسنیک به مدت 6 هفته روزانه از طریق آب آشامیدنی با دوز پنج میلیگرم بر هر کیلوگرم وزن بدن و کورکومین روزانه با دوز 15 میلیگرم بر هر کیلوگرم وزن بدن به صورت گاواژ خورانده شد. تمرین HIIT به مدت شش هفته با تکرار پنج روز در هفته، مشتمل بر 60 دقیقه تمرین تناوبی در هر جلسه (هر تناوب شامل چهار دقیقه دویدن با شدت 90-85 درصد vVO2max و دو دقیقه ریکاوری فعال با شدت 60–50 درصد vVO2max) به اجرا درآمد. از روشهای الایزا، وسترن بلات و واکنش های اسید تیوباربیتوریک وگریس به ترتیب برای اندازه گیری هموسیستئین، بیان کاسپازها، غلظت MDA و نیتریت مغزی استفاده شد. دادهها با روش تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنیداری 05/0>p تحلیل شدند. یافتهها: مواجهه با آرسنیک، سبب افزایش بیان کاسپازهای 3، 8 و 9 و مقدار MDA و هموسیستئین مغز شد (05/0>p). هر سه مداخله شامل تمرین، کورکومین و یا اثر توام آن ها در مقایسه با گروه کنترل معمولی، افزایش MDA مغزی ناشی از آرسنیک را برطرف کرد (05/0> p)، ولی موجب اصلاح کامل افزایش هموسیستئین نشد (05/0<p). از طرف دیگر، بیان کاسپازهای 8 و 9 مغز، تنها در گروه توام به سطوح مشابه با گروه کنترل معمولی رسید (05/0>p). نتیجهگیری: مواجهه با آرسنیک میتواند به افزایش هموسیستئین، پراکسیداسیون لیپیدی و فعالشدن مسیرهای درونی و بیرونی آپوپتوزیس در مغز موش ها منجر شود. با این که انجام تمرین، مصرف کورکومین و اثر توام آن ها، از پراکسیداسیون لیپیدی مغزی ناشی از آرسنیک جلوگیری کرد، ولی در مورد سایر متغیرها، فقط در گروههای مصرف کورکومین اثرات مفید قابل ملاحظه ای مشاهده شد. همچنین اثر آرسنیک بر افزایش فعالیت مسیرهای داخلی و خارجی آپوپتوزیس مغز، فقط در گروه توام به طور کامل مهار گردید. با این حال، به دلیل پاره ای محدودیت ها و کمبود تحقیقات انسانی، به بررسیهای بیشتر نیاز است.
حامد قیامی تکلیمی؛ آمنه پوررحیم قورقچی؛ محمد ابراهیم بهرام؛ محمد جواد پوروقار
چکیده
زمینه و هدف: نقش محافظتی گلوتامین در برابر تجزیه پروتئینها و اثر بالقوه آن در بازتوانی پس از فعالیتهای درماندهساز، به خوبی مشخص نشده است. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر مکملدهی حاد گلوتامین قبل از یک فعالیت درماندهساز بر میزان لاکتات خون و شاخص درد در ورزشکاران جوان بود. روش تحقیق: در این مطالعه نیمه تجربی دوسوکور، ...
بیشتر
زمینه و هدف: نقش محافظتی گلوتامین در برابر تجزیه پروتئینها و اثر بالقوه آن در بازتوانی پس از فعالیتهای درماندهساز، به خوبی مشخص نشده است. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر مکملدهی حاد گلوتامین قبل از یک فعالیت درماندهساز بر میزان لاکتات خون و شاخص درد در ورزشکاران جوان بود. روش تحقیق: در این مطالعه نیمه تجربی دوسوکور، 16 ورزشکار مرد (سن: 77/1±87/21 سال، وزن: 02/6±65/72 کیلوگرم، نمایه توده بدن: 75/1± 23 کیلوگرم برمترمربع) بهصورت تصادفی در دو گروه مکمل گلوتامین (8=n) و دارونما (8=n) تقسیم شدند. گروه تجربی، 6/0 گرم مکمل گلوتامین همراه با 500 میلیلیتر آب، به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن نیم ساعت قبل از فعالیت نوشیدند. گروه دارونما محلول دو درصد دکسترین را بدون گلوتامین مصرف نمودند. میزان لاکتات با استفاده از دستگاه لاکتومتر و شاخص درد با پرسشنامه مقیاس عددی درد (NPRS)، در فواصل زمانی قبل، بلافاصله، 30 دقیقه و 60 دقیقه پس از پروتکل درماندهساز اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی داری 05/0>p مورد بررسی قرار گرفتند. یافتهها: سطح لاکتات خون و شاخص درد بلافاصله پس از فعالیت درماندهساز در هر دو گروه به طور معنیداری افزایش یافت (05/0>p). در زمان 30 دقیقه پس از اتمام فعالیت، سطح لاکتات خون و شاخص درد نسبت به بلافاصله بعد از فعالیت، در هر دو گروه کاهش معنیداری داشت (05/0>p). روند کاهش سطح لاکتات و شاخص درد تا 60 دقیقه پس از اتمام فعالیت همچنان ادامه داشت، اما این کاهش در گروه مکمل گلوتامین بیشتر از گروه دارونما بود (05/0>p). همچنین تفاوت بینگروهی معنیداری در سطح لاکتات خون (30 و60 دقیقه) و شاخص درد (بلافاصله، 30 و60 دقیقه) بعد از فعالیت درماندهساز وجود داشت (05/0>p). نتیجهگیری: پیشنهاد میشود ورزشکاران از مکمل گلوتامین، برای کاهش سطح لاکتات خون و شاخص درد قبل از اجرای فعالیتهای درماندهساز استفاده کنند.
امین آشفته؛ صادق چراغ بیرجندی؛ حسین طاهری چادرنشین
چکیده
زمینه و هدف: اگرچه تمرینات ورزشی و آنتیاکسیدانها سلامت مغز را بهبود می بخشند، اثر تعاملی تمرین مقاومتی و ژل رویال به خوبی مشخص نشده است. لذا هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر تمرینات مقاومتی با مکملدهی ژل رویال بر بیان ژن عامل رشد عصب (NGF) و گیرنده تیروزین کیناز A (TrkA) در بافت هیپوکامپ موشهای صحرایی نر آلزایمری شده بود. روش ...
بیشتر
زمینه و هدف: اگرچه تمرینات ورزشی و آنتیاکسیدانها سلامت مغز را بهبود می بخشند، اثر تعاملی تمرین مقاومتی و ژل رویال به خوبی مشخص نشده است. لذا هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر تمرینات مقاومتی با مکملدهی ژل رویال بر بیان ژن عامل رشد عصب (NGF) و گیرنده تیروزین کیناز A (TrkA) در بافت هیپوکامپ موشهای صحرایی نر آلزایمری شده بود. روش تحقیق: در این مطالعه تجربی، به 42 سر موش صحرایی نر نژاد اسپراگ ـ داولی، تریمتیلتین (8 میلی گرم/کیلوگرم وزن بدن) تزریق شد. سپس موش ها به صورت تصادفی و به طور مساوی به 7 گروه شامل گروه کنترل، تمرین مقاومتی، تمرین مقاومتی+مصرف ژل رویال با دوز 100 میلی گرم/کیلوگرم، تمرین مقاومتی+مصرف ژل رویال با دوز 200 میلی گرم/کیلوگرم، مصرف ژل رویال با دوز 100 میلی گرم/کیلوگرم، مصرف ژل رویال با دوز 200 میلی گرم/کیلوگرم، و گروه شم تقسیم شدند. پروتکل تمرین مقاومتی به مدت 8 هفته، سه جلسه در هفته با شدت 30 تا 100 درصد وزن بدن موش ها انجام شد. بررسی بیان ژنها با استفاده از روش Real-time PCR انجام شد و تمام پرایمرها توسط نرم افزار Allele IDv7.8 طراحی گردیدند. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها، از روش تحلیل واریانس دو-راهه و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی داری 05/0>p استفاده شد. یافتهها: پروتکل تمرین مقاومتی موجب افزایش بیان NGF گردید (001/0=p). مصرف ژل رویال (با دوز 100 و 200 میلی گرم/کیلوگرم)، تمرین مقاومتی+مصرف ژل رویال (با دوز 100 و 200 میلی گرم/کیلوگرم) موجب افزایش معنیدار بیان NGF و گیرنده TrkA شد (001/0=p). از طرف دیگر، اثر مکمل ژل رویال بر بیان NGF و گیرنده TrkA وابسته به دوز مصرفی بود؛ به گونه ای که اثر دوز 200 نسبت به دوز 100 میلی گرم/کیلوگرم؛ به طور معنیداری بیشتر بود (001/0=p). نتیجهگیری: هر دو مداخله تمرین مقاومتی و مصرف ژل رویال، به تنهایی و در ترکیب با همدیگر، موجب افزایش بیان نوروتروفینها در هیپوکامپ موشهای صحرایی مبتلا به آلزایمر می گردد؛ اما مصرف ژل رویال با دوز بالاتر، بهبودی بیشتری ایجاد می کند.
اکرم ارزانی؛ شادمهر میردار
چکیده
زمینه و هدف: پروتئین شبهکیتیناز-3 (YKL40) به عنوان یک شاخص زیستی التهابی موثر بر آسم و بیماریهای آلرژیک شناخته شده است؛ در حالی که انجام تمرینات ورزشی ممکن است موجب کاهش اثرات التهابی ناشی از بیماری آسم شوند. از اینرو هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین تناوبی، مقاومتی و ترکیبی بر سطوح YKL40 و ایمونوگلوبین E (IgE) بافت ریه ...
بیشتر
زمینه و هدف: پروتئین شبهکیتیناز-3 (YKL40) به عنوان یک شاخص زیستی التهابی موثر بر آسم و بیماریهای آلرژیک شناخته شده است؛ در حالی که انجام تمرینات ورزشی ممکن است موجب کاهش اثرات التهابی ناشی از بیماری آسم شوند. از اینرو هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر هشت هفته تمرین تناوبی، مقاومتی و ترکیبی بر سطوح YKL40 و ایمونوگلوبین E (IgE) بافت ریه موشهای صحرایی مبتلا به آسم بود. روش تحقیق: تعداد 25 موش صحرایی به پنج گروه شامل گروه های کنترل، تمرین تناوبی، تمرین مقاومتی، تمرین ترکیبی و سالین تقسیم شدند. گروههای آسمی (گروه کنترل و گروه های مداخله تمرینی) هر جلسه پس از تمرین به مقدار یک میلیلیتر به صورت زیرصفاقی محلول اووالبومین دریافت کردند. همچنین سه بار در هفته و هر بار به مدت 20 دقیقه در معرض افشانه اووالبومین قرار گرفتند. گروه تمرین تناوبی (سه بار در هفته، شدت 80-60 درصد ظرفیت بیشینه، 30 دقیقه)، گروه تمرین مقاومتی (سه بار در هفته، 60 درصد یک تکرار بیشینه، سه نوبت 10 تکراری) و گروه تمرین ترکیبی (ترکیب تمرین تناوبی و مقاومتی) پروتکل های طراحی شده را به مدت هشت هفته به اجرا درآوردند. اندازهگیری سطوح YKL40 و IgE به روش الایزا در بافت ریه انجام شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی LSD در سطح p≤0/05 صورت گرفت. یافتهها: سطوح YKL40 در گروه تمرین تناوبی (05/0=p)، تمرین مقاومتی (005/0=p) و تمرین ترکیبی (001/0=p) نسبت به گروه کنترل، افزایش معنی داری پیدا کرد؛ به نحوی که این افزایش پس از تمرین ترکیبی نسبت به سایر مداخلات تمرینی بیشتر بود (05/0>p). همچنین، IgE در گروههای تمرین تناوبی (005/0=p)، تمرین مقاومتی (03/0=p) و تمرین ترکیبی (004/0=p)؛ در مقایسه با گروه کنترل افزایش معنی داری پیدا کرد. نتیجهگیری: به نظر میرسد اجرای هشت هفته تمرینات تناوبی، مقاومتی و ترکیبی در افراد آسمی، تاثیر مهاری بر سطوح پروتئینYKL40 ندارد و از این طریق نمیتوانند نقش محافظتی در برابر اثرات التهابی ناشی از آسم داشته باشد.