جواد طلوعی آذر؛ یوسف صابری؛ اصغر توفیقی؛ بهلول قربانیان
چکیده
زمینه و هدف: فعالیت ورزشی بسته به شدت و مدت تمرین، در اختلال یا بهبود سیستم ایمنی موثر است و استفاده از مکملهای گیاهی در کنار تمرین ورزشی، ترشح سایتوکاینهای پیش و ضد التهابی را تنظیم کرده و بر سیستم ایمنی تاثیر مثبت دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر 10 هفته تمرین هوازی تداومی و مکمل سزامین بر سطوح سرمی اینترلوکین-6 (IL-6) و اینترلوکین-1 ...
بیشتر
زمینه و هدف: فعالیت ورزشی بسته به شدت و مدت تمرین، در اختلال یا بهبود سیستم ایمنی موثر است و استفاده از مکملهای گیاهی در کنار تمرین ورزشی، ترشح سایتوکاینهای پیش و ضد التهابی را تنظیم کرده و بر سیستم ایمنی تاثیر مثبت دارد. هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر 10 هفته تمرین هوازی تداومی و مکمل سزامین بر سطوح سرمی اینترلوکین-6 (IL-6) و اینترلوکین-1 بتا (IL-1β) در مردان تمرین کرده بود. روش تحقیق: چهل آزمودنی مرد تمرین کرده (25 – 20 سال) به طور تصادفی در چهار گروه (هر گروه 10 نفر) شامل گروه دارونما، تمرین هوازی، تمرین هوازی + سزامین و سزامین قرار گرفتند. پروتکل تمرین هوازی هر جلسه 35-30 دقیقه، 4 روز در هفته و به مدت 10 هفته اجرا شد. مکمل سزامین به مقدار 50 میلیگرم در هر هفته به صورت کپسول ژلاتینی به گروههای دریافت کننده مکمل سزامین داده شد. همچنین، گروه دارونما کپسول حاوی نشاسته مصرف نمود. اندازه گیری IL-6 و IL-1β با روش الایزا انجام شد. برای تحلیل دادهها از آزمون آماری تحلیل کوواریانس (ANCOVA) استفاده شد و سطح معنیداری 0/05>p در نظر گرفته شد. یافتهها: نتایج آزمون تحلیل کوواریانس نشان داد که پس از کنترل اثر پیش آزمون، تنها تمرین هوازی سبب کاهش معنیدار IL-6 (p=0/008، F=7/98) وIL-1β (p=0/04، F=4/23) شد، اما اثر مکمل و اثر توام تمرین هوازی و مکمل بر این متغیرها، معنیدار نبود (0/05<p). نتیجه گیری: به نظر می رسد، در افراد تمرین کرده مصرف مکمل سزامین تاثیرات قابل توجهی بر سیستم ایمنی نداشته باشد. در مقابل، سازگاری ناشی از تمرین بهتر از مکمل سزامین در کنترل عوامل پیش التهابی نظیر IL-6 و IL-1β موثر است. با وجود این، به تحقیقات گسترده تر با بررسی سایر عوامل نیاز است تا به نتایج قطعی برسیم.
رامین امیرساسان؛ امیر شکیب؛ جواد وکیلی
چکیده
زمینه و هدف: به تازگی ال-سیترولین به عنوان یک مکمل کارآمدتر نسبت به ال– آرژنین، برای تولید نیتریک اکساید (NO) و عملکرد ارائه شده است. هدف تحقیق حاضر مقایسه تأثیر یک هفته مکملسازی سیترولین- مالات، ال- آرژنین و ترکیب آن ها بر شاخصهای فشار سوختوسازی، فشار خون و عملکرد مردان کشتیگیر بود. روش تحقیق: در این مطالعه نیمهتجربی، 40 کشتـیگیـر ...
بیشتر
زمینه و هدف: به تازگی ال-سیترولین به عنوان یک مکمل کارآمدتر نسبت به ال– آرژنین، برای تولید نیتریک اکساید (NO) و عملکرد ارائه شده است. هدف تحقیق حاضر مقایسه تأثیر یک هفته مکملسازی سیترولین- مالات، ال- آرژنین و ترکیب آن ها بر شاخصهای فشار سوختوسازی، فشار خون و عملکرد مردان کشتیگیر بود. روش تحقیق: در این مطالعه نیمهتجربی، 40 کشتـیگیـر (25-19ساله با میانگین وزنی 90-60 کیلوگرم و میزان چربی20-12 درصد) انتخاب و به صورت تصادفی و دوسویهکور، در چهار گروه همگن شامل مکملسازی یک هفته ای ال- آرژنین (چهار گرم در روز)، سیترولین-مالات (چهار گرم در روز)، ترکیبی (دو گرم از هر کدام در روز) و دارونما قرار گرفتند. در ابتدا و پس از نمونهگیری اولیه خونی، کشتیگیرانی آزمون شبیهسازی شده کشتی را اجرا کردند و سپس نمونه خونی ثانویه پنج دقیقه بعد از آزمون، اخذ گردید. بعد از یک هفته مکملسازی، مجدداً پروتکل تمرینی و اخذ نمونههای خونی تکرار شد و غلظت لاکتات، اوره و توان بیهوازی و هوازی شرکت کنندگان اندازهگیری گردید. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس (ANOVA) با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی، درسطح معنیداری 0/05 >p تجزیه و تحلیل شدند. یافتهها: یک هفته مکملسازی ستیرولین-مالات و مکمل ترکیبی باعث افزایش معنیدار اوره و کاهش معنیدار لاکتات خون متعاقب آزمون شبیهسازی شده کشتی گردید (0/01=p). توان بیهوازی تنها در گروه مکملسازی ترکیبی به طور معنیداری بهبود یافت (0/001=p). از طرف دیگر، هر سه نوع مداخله باعث افزایش توان هوازی، نیتریک اکساید (NO) استراحتی و پاسخ NO به آزمون شبیـهسـازی شـده گردیـدنـد (0/001=p). با این حال، هیچ یک از مداخلات فوق الذکر تأثیری بر فشار خون شرکت کنندگان نداشت (0/05<p). نتیجهگیری: به نظر میرسد مکملسازی ترکیبی سیترولین-مالات با ال-آرژنین، باکاهش شاخصهای استرس سوخت و سازی و خستگی (تولید لاکتات) ناشی از رقابت کشتی، باعث بهبود عملکرد این ورزشکاران میشود.
لیلا دهقان کار؛ ماندانا غلامی؛ فرشاد غزالیان
چکیده
زمینه و هدف: با وجود بررسی اثرات ضدالتهابی تمرینات ورزشی، تاثیر همزمان تمرینات ورزشی و مصرف مکمل آویشن بر عوامل التهابی مشخص نیست. از این رو، هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر تمرینات ورزشی ترکیبی همراه با مصرف مکمل آویشن بر سطوح سرمی پروتئین -1 جاذب شیمیایی مونوسیتی (MCP-1) و مقاومت به انسولین مردان دارای اضافه وزن بود. روش تحقیق: تعداد 40 مرد ...
بیشتر
زمینه و هدف: با وجود بررسی اثرات ضدالتهابی تمرینات ورزشی، تاثیر همزمان تمرینات ورزشی و مصرف مکمل آویشن بر عوامل التهابی مشخص نیست. از این رو، هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر تمرینات ورزشی ترکیبی همراه با مصرف مکمل آویشن بر سطوح سرمی پروتئین -1 جاذب شیمیایی مونوسیتی (MCP-1) و مقاومت به انسولین مردان دارای اضافه وزن بود. روش تحقیق: تعداد 40 مرد دارای اضافه وزن با میانگین سنی 2/99±29/35 سال و شاخص توده بدن 1/20±27/66 کیلوگرم/متر مربع به صورت تصـادفی در چهـار گـروه مسـاوی شـامـل گـروههای دارونما، آویشن، تمرین، و تمرین+آویشن قرار گرفتند. برنامه تمرین ترکیبی (مقاومتی - هوازی) به مدت 8 هفته و با تکرار 3 جلسه در هفته اجرا شد. برنامه تمرین مقاومتی مشتمل بر 6 حرکت با شدت 80-75 درصد یک تکرار بیشینه (1RM) بود. برنامه تمرین هوازی نیز به صورت 20-10 دقیقه دویدن با شدت 75-70 درصد حداکثر ضربان قلب به اجرا درآمد. دو گروه آویشن و تمرین+آویشن روزانه یک کپسول 500 میلیگرمی آویشن مصرف کردند. سطوح MCP-1 و انسولین به روش الایزا اندازهگیری شد و دادهها با آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنیداری 0/05>p تجـزیه و تحلیـل شدند. یافتهها: دو شاخصMCP-1 و مقاومت به انسولین در گروه تمرین (0/001>p) و تمرین+آویشن (0/001>p) به صورت معنیدار کاهش یافتند، به گونه ای که این تغییر در گروه تمرین+آویشن بزرگتر بود (0/05>p). به علاوه، در گروه آویشن در مقایسه با گروه دارونما، فقط مقاومت به انسولین به صورت معنیداری کاهش یافت (0/001>p). نتیجهگیری: به نظر میرسد که تمرینات ورزشی (مرکب از تمرینات مقاومتی و هوازی) در ترکیب با آویشن، دارای تاثیرات مثبت سینرژیکی برای افراد دارای اضافه وزن هستند که بواسطه تعدیل عامل التهابی MCP-1 و کاهش مقاومت به انسولین ایجاد میشود.
مسعود معینی؛ ناصر بهپور؛ وحید تادیبی
چکیده
زمینه و هدف: موسسه ملی بهداشت (NIH) اصطلاح بیماری قلبی- دیابتی را بهعنوان بیماری قلبی خاص در بیماران دیابتی تعریف کرده است که هایپرتروفی پاتولوژیک بطن چپ را هم شامل می شود؛ با این وجود فعالیت بدنی در بیماران دیابتی میتواند ساختار و عملکرد میوکارد را تحت تأثیر قرار دهد. با این حال، تنظیم مولکولی رشد فیزیولوژیکی قلب به عنوان یک پروتکل ...
بیشتر
زمینه و هدف: موسسه ملی بهداشت (NIH) اصطلاح بیماری قلبی- دیابتی را بهعنوان بیماری قلبی خاص در بیماران دیابتی تعریف کرده است که هایپرتروفی پاتولوژیک بطن چپ را هم شامل می شود؛ با این وجود فعالیت بدنی در بیماران دیابتی میتواند ساختار و عملکرد میوکارد را تحت تأثیر قرار دهد. با این حال، تنظیم مولکولی رشد فیزیولوژیکی قلب به عنوان یک پروتکل مکمل درمانی در مقابله با هایپرتروفی پاتولوژیک، کمتر درک شدهاست. از این رو در تحقیق حاضر اثر 8 هفته تمرین تناوبی با شدت بالا بر بیان ژن فسفاتیدیل اینوزیتول کیناز-3 (PI3K)، مقاومت به انسولین، گلوکز و انسولین سرمی در رت های نر ویستار مبتلا به دیابت نوع 2 بررسی گردید. روش تحقیق: بیست سر رت نر نژاد ویستار با سن 10 هفته، در دامنه وزنی20±220 گرم به طور تصادفی به دو گروه شامل گروه تمرینات تناوبی با شدت بالا (HIIT) و گروه کنترل تقسیم شدند. پس از آشناسازی، گروه تمرینی در یک پروتکل ورزشی 8 هفته ای، 5 جلسه در هفته، به مدت 30 دقیقه در هر جلسه شرکت داده شدند. برای بررسی بیان ژن PI3K از روش RT-PCR، مقاومت انسولین روش ارزیابی مدل هموستازیHOMA –IR و سطوح سرمی گلوکز و انسولین از روش الایزا استفاده گردید. داده با آزمون t برای گروه های مستقل در سطح معنی داری 0/05>p مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها: در گروه HIIT افزایش معنیدار بیـان ژن PI3K نسبـت به گروه کنترل دیابتی تایید شد (0/003>p). همچنین تمرین باعث کاهش معنی دار مقاومت به انسولین (0/0001>p) و گلوکـز سـرم (0/0001>p) گردید؛ در حـالی کـه انسولیـن سرمی همگـام با این کاهش، افزایش معنی داری داشت (0/04 >p). به علاوه، وزن قلب نیز افزایش معنی داری در گروه تمرینی پیدا کرد (0/0001 >p). نتیجه گیری: تمرین HIIT با افزایش بیان ژن PI3K، مسیر مولکولی هایپرتروفی فیزیولوژیک را تحریک کرده و به عنوان یک درمان مکمل، در جلوگیری از هایپرتروفی پاتولوژیک بطن چپ نقش دارد.
حنیفه حبیبی؛ محمد اسماعیل افضل پور؛ سید حسین ابطحی ایوری
چکیده
زمینه و هدف: سایتوکاینها و عوامل رشدی در افزایش توان تکثیر و مهاجرت سلولهای بنیادی نقش مهمی ایفا میکنند و به تازگی نیز به نقش فعالیتهای ورزشی در این خصوص توجه شده است. هدف این مطالعه بررسی تاثیر دو نوع فعالیت ورزشی حاد هوازی تناوبی و تداومی بر سطوح سرمی سلولهای بنیادی خونساز CD34 و کموکاین SDF-1 در زنان دارای اضافه وزن بود. روش ...
بیشتر
زمینه و هدف: سایتوکاینها و عوامل رشدی در افزایش توان تکثیر و مهاجرت سلولهای بنیادی نقش مهمی ایفا میکنند و به تازگی نیز به نقش فعالیتهای ورزشی در این خصوص توجه شده است. هدف این مطالعه بررسی تاثیر دو نوع فعالیت ورزشی حاد هوازی تناوبی و تداومی بر سطوح سرمی سلولهای بنیادی خونساز CD34 و کموکاین SDF-1 در زنان دارای اضافه وزن بود. روش تحقیق: سی نفر از دانشجویان دختر دارای اضافه وزن به صورت هدفمند برای شرکت در مطالعه انتخاب شدند و سپس به روش تصادفی به سه گروه مساوی (دو گروه تجربی و یک گروه کنترل) تقسیم شدند. گروههای تجـربی به مـدت 60 دقیقـه فعالیـت حـاد هـوازی تنـاوبی (دو دقیقـه بـا 50 درصـد و یـک دقیقـه با 80 درصـد VO2max) و تـداومی (60 درصد VO2max) را روی نوارگردان به اجرا درآوردند. شاخصهای CD34 و SDF-1 با روش الایزا اندازهگیری شدند و نتایج با استفاده از آزمون آنالیز کوواریانس تک متغیره (ANCOVA) و آزمون تعقیبی LSD در سطح معنی داری 0/05>p استخراج گردید. یافتهها: فعالیتهای ورزشی حاد هوازی تناوبی و تداومی، هر دو موجب افزایش سلولهای CD34 (به ترتیب با 0/005=pو 0/002=p) و کموکـاین ) SDF-1p=0/0001) شدنـد؛ اما بیـن تـاثیـر دو نـوع فعالیـت ورزشـی بر متغیـرهـای یاد شده تفاوت معنیداری مشاهده نشد (0/05>p) نتیجهگیری: افزایش این دو شاخص به دنبال فعالیت حاد تناوبی و تداومی، دال بر آن است که نه تنها اجرای این گونه فعالیتها نگرانی از حیث تاثیر منفی بر سیستم ایمنی شرکتکنندگان ندارد، بلکه نشانه فعال شدن مکانیزمهای ترمیمی فیزیولوژیکی به دنبال التهابهای احتمالی پس از فعالیت میباشد.
یوسف سارانی مرام؛ مجید وحیدیان رضازاده؛ حامد فنایی
چکیده
زمینه و هدف: یکی از بیماریهای متابولیکی در جوامع گوناگون، بیماری دیابت نوع یک میباشد. نتایج تحقیقات نشان داده که فعالیت ورزشی و مصرف مکملها میتوانند اثرات مثبتی بر بهبود بیماریهای مختلف داشته باشند. هدف از انجام این تحقیق بررسی اثر تعاملی تمرینات ورزشی و مصرف گزنه بر میزان آپلین بهعنوان یکی از آدیپوکاینهای مترشحه از بافت ...
بیشتر
زمینه و هدف: یکی از بیماریهای متابولیکی در جوامع گوناگون، بیماری دیابت نوع یک میباشد. نتایج تحقیقات نشان داده که فعالیت ورزشی و مصرف مکملها میتوانند اثرات مثبتی بر بهبود بیماریهای مختلف داشته باشند. هدف از انجام این تحقیق بررسی اثر تعاملی تمرینات ورزشی و مصرف گزنه بر میزان آپلین بهعنوان یکی از آدیپوکاینهای مترشحه از بافت چربی موشهای مبتلا به دیابت نوع یک بود. روش تحقیق: برای این منظور، تعداد 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار بهصورت تصادفی به 4 گروه شامل گروه کنترل، گروه مصرف گزنه، گروه تمرین مقاومتی+گزنه و گروه تمرین استقامتی+گزنه تقسیم شدند. با استفاده از استرپتوزوتوسین، دیابت نوع یک به همه حیوانات القاء شد. بهجز گروه کنترل، سایر گروهها روزانه عصاره گزنه به میزان 1 میلیگرم/ کیلوگرم وزن بدن دریافت کردند. گروه تمرین مقاومتی+گزنه بالا رفتن از نردبان همراه با وزنههای متصل به دم را که بهطور تدریجی افزایش مییافت، به اجرا درآوردند. گروه تمرین استقامتی+گزنه نیز به فعالیت شنا پرداختند. پروتکلهای تمرین به مدت 8 هفته به اجرا درآمدند و در پایان هفته هشتم، از بطن چپ قلب حیوانات بهصورت مستقیم نمونه خون تهیه گردید. اندازهگیری آپلین پلاسما با استفاده از کیت آزمایشگاهی آپلین و به روش الایزا انجام شد. برای بررسی تغییرات وزن آزمون t وابسته، بهمنظور مقایسه میانگینها در گروههای مختلف، آزمون تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی توکی و برای بررسی رابطه بین متغیرها از ضریب همبستگی پیرسون استفاده گردید و سطح معنیداری 0/05>p در نظر گرفته شد. یافتهها: آپلین در گروههای گزنه (0/04=p)، تمرین مقاومتی+گزنه (0/04=p) و گروه تمرین استقامتی+گزنه (0/0001=p) نسبت به کنترل افزایش معنیداری داشت؛ تغییرات این شاخص در گروه تمرین استقامتی+گزنه نسبت به گروه گزنه (0/02=p) و گروه تمرین مقاومتی+گزنه (0/04=p)؛ با افزایش معنیداری بیشتری همراه بود. در مقایسه میانگین وزن پیشآزمون و پسآزمون آزمودنیها، در گروههای کنترل، گزنه و تمرین مقاومتی+گزنه؛ کاهش معنیداری (0/0001=p)، مشاهده شد؛ اما این تغییرات در گروه تمرین استقامتی+ گزنه (0/89=p) معنیدار نبود. نتیجهگیری: بهبود سطح پلاسمایی آپلین در گروه تمرین استقامتی+گزنه در موشهای مبتلا به دیابت نوع یک، احتمالاً ناشی از اثر تعاملی تمرینات استقامتی و مصرف همزمان گزنه میباشد.
سمیه رمضانی؛ مقصود پیری؛ محمدعلی آذربایجانی؛ فیروزه دهقان
چکیده
زمینه و هدف: ورزش یک محرک فیزیولوژیک قوی است که می تواند با تاثیر بر روی تعدادی از مسیرهای پیام دهی خارج سلولی و داخل سلولی به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر روند آپوپتوزیس ریه اثرگذار باشد. هدف تحقیق حاضر، بررسی تاثیر تمرین هوازی و ویتامینD بر بیان ژن های آپوپتوزیس کاسپاز-3، BCL2،BAX و نسبت BCL2/BAX در ریه رت های نر مسموم شده با آب اکسیژنه ...
بیشتر
زمینه و هدف: ورزش یک محرک فیزیولوژیک قوی است که می تواند با تاثیر بر روی تعدادی از مسیرهای پیام دهی خارج سلولی و داخل سلولی به طور مستقیم یا غیرمستقیم بر روند آپوپتوزیس ریه اثرگذار باشد. هدف تحقیق حاضر، بررسی تاثیر تمرین هوازی و ویتامینD بر بیان ژن های آپوپتوزیس کاسپاز-3، BCL2،BAX و نسبت BCL2/BAX در ریه رت های نر مسموم شده با آب اکسیژنه بود. روش تحقیق: در این مطالعه 48 سر موش نر بالغ ویستار به روش تصادفی به 6 گروه (هر گروه 8 موش) شامل آب اکسیژنه دو برابر (2H)؛ 2H2O2 + ویتامین D3 (2HD)؛2H2O2 + تمرین ورزشی (2HE)؛ 2H2O2 + D3+ E (2HDE)؛ دی متیل سولفوکساید (DMSO)، و کنترل (C) تقسیم شدند. جهت القای آپوپتوزیس تزریق درون صفاقیH2O2 با دوز 2 میلی مول/کیلوگرم به صورت 3 بار در هفته و یک ساعت قبل از تمرین انجام شد. همچنین 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، رت ها قربانی و نمونه های بافتی آن ها جدا شده و در دمای C°75- نگهداری شدند. سپس با استفاده از روشRT-PCR ، بیان ژن های کاسپاز-3، BAX ،BCL2 و نسبتBAX/BCL2 بافت ریه مورد سنجش قرار گرفت. با استفاده از آزمون های تحلیل واریانس یک راهه و دو راهه و آزمون توکی در سطح معنی داری 0/05p <؛ داده ها تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: بیان ژنBCL2 درگروه 2HE (0/004=p) و 2HD (0/006=p) نسبت به گروه کنتـرل افـزایش معنـیداری پیـدا کـرد؛ در حـالی که بیان ژنBAX ،BCL2/BAX و کاسپاز-3 در گروه 2HE و 2HD به طور معنیداری (0/05>p) کمتر از گروه کنترل بود. از طرف دیگر،2HDE اثر کاهنده بر بیان ژن BAX (0/03=p) و نسبتBCL2/BAX (0/04=p) داشت؛ در حالی که بر بیان ژنBCL2 و کاسپاز 3 اثر معنیداری نداشت (0/05<p). نتیجه گیری: به نظر می رسد که یک دوره تمرین هوازی همراه با مکمل یاری ویتامین D با تغییرات معنی دار در بیان ژن های دخیل در آپوپتوزیس ناشی از H2O2 می توانند به عنوان یک روش درمانی مکمل در کنار سایر روش ها، برای تعدیل در آپوپتوزیس بافت ریه کار گرفته شوند.
شریف بیگی؛ احمد همت فر؛ یوسف خیری؛ معروف بیگی
چکیده
زمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیر الکلی شایع ترین بیماری مزمن کبدی است که صورت عدم کنترل، ممکن است سبب فیبروز، سیروز و تخریب سلولی کبد گردد. تغییرات سبک زندگی و افزایش فعالیت بدنی، اساس مدیریت این بیماری اند. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر تمرینات هوازی - پیلاتس بر سطوح سرمی آنزیم های کبدی و سونوگرافی بیماران مبتلا به کبد چرب غیر الکلی ...
بیشتر
زمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیر الکلی شایع ترین بیماری مزمن کبدی است که صورت عدم کنترل، ممکن است سبب فیبروز، سیروز و تخریب سلولی کبد گردد. تغییرات سبک زندگی و افزایش فعالیت بدنی، اساس مدیریت این بیماری اند. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر تمرینات هوازی - پیلاتس بر سطوح سرمی آنزیم های کبدی و سونوگرافی بیماران مبتلا به کبد چرب غیر الکلی بود. روش تحقیق: در این مطالعه نیمه تجربی، 20 مرد مبتلا به کبد چرب غیر الکلی از طریق نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی به دو گروه تجربی و کنترل تقسیم شدند. دوره تمرینی 6 هفته بود و طی این مدت، گروه تجربی 4 روز در هفته به مدت 60 تا 90 دقیقه به اجرای تمرینات هوازی و پیلاتس به ترتیب با شدت 60 تا 90 و 40 تا 70 درصد حداکثر ضربان قلب پرداختند. 24 ساعت قبل و 48 ساعت پس از پایان مداخله، جمع آوری نمونه های خونی برای تعیین فعالیت آنزیم های کبدی و سونوگرافی به منظور تعیین درجه کبد چرب انجام شد. از روش های آماری t وابسته و مستقل، و آزمون های ناپارامتریک ویلکاکسون و یو من - ویتنی به منظور تجزیه و تحلیل داده ها بهره برداری شد و سطح معنی داری 0/05>p در نظر گرفته شد. یافته ها: در گروه تجـربی، سطـوح سرمی آنـزیم های کبدی آلانین آمینوترانسفراز (ALT) و آسپارتات آمینوترانسفراز (AST) کاهش معنی داری یافتند (به ترتیب با 0/02=p، 0/001=p). به علاوه، درجه بندی کبد در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل کاهش معنی داری (0/003=p) را نشان داد. نتیجه گیری: اجرای ترکیبی از تمرینات هوازی – پیلاتس در طول 6 هفته و با تکرار 4 جلسه در هفته، اثر معنی دار بر بهبود بیماری کبد چرب و شدت آن دارد و می تواند به عنوان یک روش غیر دارویی بکار گرفته شود.
ایمان خاکرو آبکنار؛ فرهاد رحمانی نیا؛ جیوانی لومباردی
چکیده
زمینه و هدف: نتایج مطالعات نشان می دهد که شدت و حجم فعالیت ورزشی هوازی بر سیستم ایمنی پاسخ های متفاوتی دارد. هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر حاد و مزمن تمرینات هوازی با شدت متوسط و بالا بر مسیر پیام رسان اینفالامازوم NLRP3، گیرنده شبه گذرگاهی 4 (TLR4) و سطوح سایتوکاین های التهابی در مردان جوان بود. روش تحقیق: تعداد 60 نفر به طور تصادفی (بر اساس پیشینه ...
بیشتر
زمینه و هدف: نتایج مطالعات نشان می دهد که شدت و حجم فعالیت ورزشی هوازی بر سیستم ایمنی پاسخ های متفاوتی دارد. هدف تحقیق حاضر، بررسی اثر حاد و مزمن تمرینات هوازی با شدت متوسط و بالا بر مسیر پیام رسان اینفالامازوم NLRP3، گیرنده شبه گذرگاهی 4 (TLR4) و سطوح سایتوکاین های التهابی در مردان جوان بود. روش تحقیق: تعداد 60 نفر به طور تصادفی (بر اساس پیشینه تحقیق) به دو گروه تمرین ( هر گروه 20 نفر) و در گروه کنترل (20 نفر) تقسیم شدند. پروتکل های تمرینی برای گروه تمرین متوسط از شدت 50 درصد ضربان قلب بیشینه شروع و با افزایش تدریجی با شدت 70 درصد ضربان قلب بیشینه به اتمام رسید. برای گروه بـا شـدت بـالا نیز تمرین با شدت 70 درصد شروع و با شدت 90 درصد ضربان قلب بیشینه به اتمام رسید. با استفاده از روش Real time-Pcr بیان ژن های NLRP3 وTLR4 و با روش الایزا سطوح سرمیIL-1β و IL-18 اندازه گیری شد. جهت تجزیه و تحلیل دادهها از آزمون تحلیل واریانس (ANOVA) با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی LSD استفاده شد و سطح معنی داری آزمون ها 0/05>p در نظر گرفته شد. یافتـه ها: نتایـج نشان داد که تمرین حاد تک جلسه ای هـوازی با شدت متوسط تاثیـر معنی داری بر بیان ژن های TLR4 (p=0/80) و NLRP3 (p=0/20) و سطوح سرمی IL-1β (p=0/15) و IL-18 (p=0/25) ندارد؛ در حالی که تمرین حاد با شدت بالا با افزایـش معنـی دار سطوح IL-1β و IL-18 و بیان ژن های NLRP3 وTLR4 همـراه است (0/01<p). همچنین تمرینات مزمن هوازی با شدت متوسط باعث کاهش معنی دار بیان ژن های NLRP3 وTLR4 و سطوح IL-1β و IL-18 شد (0/001<p) و بـر عکس، تمرین مزمن با شدت بالا، افزایش معنی دار در بیان ژن های TLR4 و NLRP3 و سطوح IL-1β و IL-18 را بـه همـراه داشـت (0/0001<p). نتیجه گیری: احتمالاً فعالیت مزمن هوازی با شدت متوسط می تواند در تنظیم کاهشی مسیر اینفالامازوم و التهاب موثر باشد، در صورتی که فعالیت حاد هوازی با شدت های مختلف، تاثیری بر کاهش مسیرهای التهابی ندارد.
شکوفه ملکی؛ ناصر بهپور؛ وحید تادیبی
چکیده
زمینه و هدف: چاقی با بسیاری از مشکلات سلامتی از جمله دیابت، فشارخون، بیماریهای شریان کرونری و استئوآرتریت مرتبط است. هدف این تحقیق بررسی اثر مکملسازی تمرین مقاومتی با دارچین بر سطح لپتین و آدیپونکیتن در زنان دارای اضافه وزن بود. روش تحقیق: چهل زن دارای اضافه وزن در چهار گروه 10 نفری شامل گروه تمرین مقاومتی+مصرف دارچین، گروه تمرین ...
بیشتر
زمینه و هدف: چاقی با بسیاری از مشکلات سلامتی از جمله دیابت، فشارخون، بیماریهای شریان کرونری و استئوآرتریت مرتبط است. هدف این تحقیق بررسی اثر مکملسازی تمرین مقاومتی با دارچین بر سطح لپتین و آدیپونکیتن در زنان دارای اضافه وزن بود. روش تحقیق: چهل زن دارای اضافه وزن در چهار گروه 10 نفری شامل گروه تمرین مقاومتی+مصرف دارچین، گروه تمرین مقاومتی، گروه مکمل دارچین و گروه کنترل قرار گرفتند. سپس گروههای تجربی به مدت 8 هفته، 3 جلسه در هفته به اجرای تمرین مقاومتی با شدت 60 تا 80 درصد یک تکرار بیشینه پرداختند. آزمودنیها در گروه تمرین و مکمل در سه وعده اصلی غذایی روزانه، مقدار 7 میلیگرم پودر دارچین (به صورت کپسول) به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن خود دریافت کردند. نمونه خونی قبل از اجرای پروتکل و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین به منظور اندازه گیری میزان لپتین و آدیپونکتین پلاسمای گرفته شد. به منظور استخراج نتایج از آزمون t زوجی و آزمون کوواریانس در سطح معنی داری 0/05p≤ استفاده گردید. یافته ها: در گروه های تمرین مقاومتی+ مصرف دارچین (به ترتیب با 0/001>p و 0/01>p)، تمرین مقاومتی (0/01>p) و مکمل دارچین (به ترتیب با 0/01>p و 0/02>p) به طـور معنـیداری میزان لپتین کاهش و میزان آدیپونکتین افزایش یافت. هر چند، بین تاثیرتمرین مقاومتی و مکمل دارچین بر لپتین (0/07>p) و آدیپونکتین (0/24>p) تفاوت معنی دار مشاهده نگردید؛ اما تمرین مقاومتی + مصرف دارچین در مقایسه با تمرین مقاومتی و مصرف مکمل دارچین به تنهایی، موجب کاهش بیشتر لپتین (0/01>p) و افزایش بیشتر آدیپونکتین (0/01>p) گردید. نتیجه گیری: تمرینات منظم مقاومتی همزمان با مصرف مکمل دارچین، به واسطه بهبود مقادیر لپتین و آدیپونکتین خطر بالقوه ابتلا به بیماریهای قلبی- عروقی را کاهش میدهد و میتوان از آن به عنوان درمان غیردارویی مؤثر به منظور پیشگیری از این بیماریها استفاده نمود.
فاطمه ذوالفقاری؛ امیرحسین حقیقی
چکیده
زمینه و هدف: مطالعات نشان از آن دارند که اختلال در متابولیسم سوبسترا که در نتیجه چاقی رخ میدهد، با افزایش سن بیشتر میشود. بنابراین هدف از تحقیق حاضر مقایسه متابولیسم سوبسترا و هزینه انرژی در زنان چاق جوان و میانسال حین دویدن بر روی نوار گردان بود. روش تحقیق: تعداد 10 زن چاق جوان با دامنه سنی 20 تا 25 سال و 10 زن چاق میانسال با دامنه سنی ...
بیشتر
زمینه و هدف: مطالعات نشان از آن دارند که اختلال در متابولیسم سوبسترا که در نتیجه چاقی رخ میدهد، با افزایش سن بیشتر میشود. بنابراین هدف از تحقیق حاضر مقایسه متابولیسم سوبسترا و هزینه انرژی در زنان چاق جوان و میانسال حین دویدن بر روی نوار گردان بود. روش تحقیق: تعداد 10 زن چاق جوان با دامنه سنی 20 تا 25 سال و 10 زن چاق میانسال با دامنه سنی 40 تا 45 سال برای شرکت در این طرح داوطلب شدند. برنامه ورزشی شامل دویدن روی نوارگردان با شدت 75 درصد حداکثر ضربان قلب به مدت 30 دقیقه بود. گازهای تنفسی آزمودنیها با استفاده از دستگاه تحلیلکننده گازهای تنفسی به مدت 30 دقیقه در حالت پایه و 30 دقیقه حین فعالیت برای اندازهگیری میزان اکسیداسیون چربی، کربوهیدرات و هزینه انرژی افراد جمعآوری شد. دادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چند متغیره تحلیل شدند و سطح معنی داری 0/05
یافتهها: هزینه انرژی، اکسیداسیون کربوهیدرات و اکسیداسیون چربی در حالت پایه بین دو گروه تفاوت معنیداری نداشت (0/05p>)؛ اما این شاخصها حین فعالیت در زنان چاق میانسال، به طور معنیداری کمتر از زنان چاق جوان بود (به ترتیب با 0/03=p، 0/002=p و 0/02=p). نتیجه گیری: با توجه به نتایج به دست آمده از پژوهش حاضر میتوان گفت که احتمالاً در زنان چاق میانسال میزان متابولیسم سوبسترا و هزینه انرژی کمتر بوده و این افراد باید مدت زمان بیشتری را نسبت به زنان چاق جوان صرف انجام یک فعالیت با شدت متوسط کنند تا هزینه انرژی خود را افزایش داده و وزن بدنشان کاهش یابد.
زهرا کوهپایه؛ سیروس فارسی؛ سید علی حسینی؛ ایمان فتحی
چکیده
زمینه و هدف: افراد مبتلا به چاقی و اضافه وزن همواره در معرض ابتلا به بیماریهای قلبی- عروقی قرار دارند. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر 8 هفته تمرین تداومی کمشدت و تناوبی شدید بر بیان ژن سیرتوئین -1 (SIRT1) و آنزیم آسیل کوآ دهیدروژناز زنجیره بلند (LCAD) بافت قلب موشهای صحرایی چاق بود. روش تحقیق: تعداد 21 سر موش صحرایی نژاد اسپراگو- داولی چاق ...
بیشتر
زمینه و هدف: افراد مبتلا به چاقی و اضافه وزن همواره در معرض ابتلا به بیماریهای قلبی- عروقی قرار دارند. هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر 8 هفته تمرین تداومی کمشدت و تناوبی شدید بر بیان ژن سیرتوئین -1 (SIRT1) و آنزیم آسیل کوآ دهیدروژناز زنجیره بلند (LCAD) بافت قلب موشهای صحرایی چاق بود. روش تحقیق: تعداد 21 سر موش صحرایی نژاد اسپراگو- داولی چاق انتخاب شدند و به طور تصادفی در سه گروه 7 تایی شامل گروه (1) تمرین تناوبی شدید، (2) تمرین تداومی کمشدت، و (3) کنترل تقسیم شدند. گروه های تمرین تناوبی و تداومی به مدت 8 هفته، سه جلسه در هفته به ترتیب با شدت 80 تا 85 و 50 تا 55 درصد حداکثر سرعت دویدن روی نوار گردان دویدند. پس از استخراج RNA از بافت قلب و سنتز cDNA، با استفاده از روش Real time-PC، بیان ژن های SIRT1 و LCAD به صورت کمی سنجش گردید. جهت تجزیه و تحلیل یافتهها از آزمون شاپیرو - ویلک، تحلیل کوواریانس، تحلیل واریانس یکطرفه و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده گردید و سطح معنی داری 0/05≥p در نظر گرفته شد. یافتهها: بیان ژن SIRT1 در گروه تناوبی شدید (0/001=p) و تداومی کم شدت (0/001=p) به طور معنی داری بالاتر از گروه کنترل بود. بیان ژن LCAD در گروه تناوبی شدید به طور معنی داری بالاتر از گروه کنترل (0/001=p) و تمرین تداومی کم شدت (0/001=p) بود. از طرف دیگر، وزن موش های صحرایی پس از تمرین در گروه تناوبی شدید به طور معنی داری پایین تر از گروه های کنترل (0/001=p) و تمرین تداومی کم شدت (0/001=p) بود. نتیجهگیری: به نظر می رسد تمرین تناوبی شدید نسبت به تمرین تداومی کم شدت، اثرات مثبت بیشتری بر بهبود بیان ژن SIRT1 و LCAD بافت قلب موشهای صحرایی چاق دارد.
دوره 8، شماره 16 ، مهر 1399
چکیده
کریم آزالی علمداری،عضو هیات علمی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان سید محسن آوندی، عضو هیات علمی دانشگاه سمنان محمد اسماعیل افضل پور، عضو هیات علمی دانشگاه بیرجند محسن اکبرپور، عضو هیات علمی دانشگاه قم خدیجه ایراندوست، عضو هیات علمی دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) محمدجواد پور وقار، عضو هیات علمی دانشگاه کاشان مرضیه ثاقب جو، عضو ...
بیشتر
کریم آزالی علمداری،عضو هیات علمی دانشگاه شهید مدنی آذربایجان سید محسن آوندی، عضو هیات علمی دانشگاه سمنان محمد اسماعیل افضل پور، عضو هیات علمی دانشگاه بیرجند محسن اکبرپور، عضو هیات علمی دانشگاه قم خدیجه ایراندوست، عضو هیات علمی دانشگاه بینالمللی امام خمینی (ره) محمدجواد پور وقار، عضو هیات علمی دانشگاه کاشان مرضیه ثاقب جو، عضو هیات علمی دانشگاه بیرجند صادق چراغ بیرجندی،عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بجنورد سیروس چوبینه، عضو هیات علمی دانشگاه تهران زهرا حجتی ذی دشتی، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد رشت رستگار حسینی، عضو هیات علمی دانشگاه کرمانشاه علیرضا حسینی کاخک، عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد کاظم خدایی، عضو هیات علمی دانشگاه ارومیه امین دشتیان،دکتری فیزیولوژی ورزشی محمد شبانی، عضو هیات علمی دانشگاه کاشمر داریوش شیخ الاسلامی وطنی، عضو هیات علمی دانشگاه کردستان محمد فشی، عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی الهام قاسمی،دکتری فیزیولوژی ورزشی محمد مسافری ضیاء الدینی، عضو هیات علمی دانشگاه فردوسی مشهد مهدی مقرنسی، عضو هیات علمی دانشگاه بیرجند احمد همت فر، عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی واحد بروجرد