زهرا فرشیدی؛ عباسعلی گائینی
چکیده
زمینه و هدف: تمرین استقامتی هوازی به عنوان کارآمدترین شکل تمرین بدنی، آثار متابولیکی سودمندی بر بیماران چاق دارد و در کاهش التهاب مزمن مؤثر است. با توجه به نقش کلیدی آپلین در تنظیم متابولیسم انرژی، شناخت سطوح آپلین در اختلالات وابسته به چاقی حائز اهمیت میباشد. هدف مطالعه تأثیر 12 هفته تمرین هوازی فزآینده بر مقادیر آپلین و شاخص ...
بیشتر
زمینه و هدف: تمرین استقامتی هوازی به عنوان کارآمدترین شکل تمرین بدنی، آثار متابولیکی سودمندی بر بیماران چاق دارد و در کاهش التهاب مزمن مؤثر است. با توجه به نقش کلیدی آپلین در تنظیم متابولیسم انرژی، شناخت سطوح آپلین در اختلالات وابسته به چاقی حائز اهمیت میباشد. هدف مطالعه تأثیر 12 هفته تمرین هوازی فزآینده بر مقادیر آپلین و شاخص های التهابی TNF-α، IL-6 وCRP زنان چاق غیر فعال بود. روش تحقیق: در این مطالعه نیمه تجربی 30 زن چاق غیر فعال (سن 1/75±37/19 سال، شاخص توده بدن 2/42 ±35/01 کیلوگرم بر متر مربع) که هیچ گونه فعالیت بدنی منظمی نداشتند؛ به عنوان آزمودنی انتخاب شدند و به طور تصادفی به دو گروه 15 نفره تجربی و کنترل تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تجربی تمرین هوازی فزآینده دویدن را با شدت 60 تا 80 درصد ضربان قلب بیشینه سه روز در هفته و به مدت 12 هفته انجام دادند. میانگین تقریبی زمان هر جلسه طی 12 هفته (از هفته اول تا آخر)، 60 دقیقه بود. نمونه های خونی ناشتا قبل و بعد از مطالعه جمع آوری شد. مقادیر پلاسمایی و سرمی نشانگرهای بیوشیمیایی با استفاده از کیت های تجاری و با روش الایزا سنجش شدند. برای تعیین تفاوت موجود بین مقادیر پیش آزمون یا پس آزمون در هر گروه نیز از آزمون تحلیل واریانس دو طرفه 2×2 استفاده گردید. میزان معناداری 0/05≥p در نظر گرفته شد. یافته ها: نتایج آزمون، کاهش معنادار مقادیر آپلین (p<0/001) و شاخص های التهابی TNF-α (p<0/001) IL-6 (p<0/001)و CRP (p<0/001) را نشان داد که نتیجه تأثیر تمرین هوازی فزآینده بود. نتیجه گیری: انجام تمرین هوازی فزآینده به طور غیرمستقیم با کاهش توده چربی و به طور مستقیم با کاهش تولید سایتوکاین ها در بافت چربی، منجر به کاهش بیشتر آپلین شده و می تواند سازوکاری برای کاهش التهاب در زنان چاق غیر فعال باشد.
علیرضا رستمی؛ وحید تادیبی؛ ناصر بهپور؛ ناصر احمدی اصل
چکیده
زمینه و هدف: بیتحرکی و تغذیه نامتعادل خطر ابتلا به سندرم متابولیک و به دنبال آن بیماری های قلبی- عروقی را افزایش میدهد. با توجه به اثر تمرین و عصاره سیر بر گلوکز، انسولین و نیمرخ لیپیدی؛ تحقیق حاضر به منظور مقایسه اثر 8 هفته تمرین استقامتی، مقاومتی و مصرف عصاره سیر بر بیان ژن پروتئین Bax، مقاومت به انسولین و نیتریک ...
بیشتر
زمینه و هدف: بیتحرکی و تغذیه نامتعادل خطر ابتلا به سندرم متابولیک و به دنبال آن بیماری های قلبی- عروقی را افزایش میدهد. با توجه به اثر تمرین و عصاره سیر بر گلوکز، انسولین و نیمرخ لیپیدی؛ تحقیق حاضر به منظور مقایسه اثر 8 هفته تمرین استقامتی، مقاومتی و مصرف عصاره سیر بر بیان ژن پروتئین Bax، مقاومت به انسولین و نیتریک اکساید در رتهای مبتلا به سندرم متابولیک انجام شد. روش تحقیق: چهل و هشت سر رت مبتلا به سندرم متابولیک (12 هفتهای با میانگین وزنی 25/22±325/36 گرم) در 6 گروه تصادفی همگن شده 8 تایی شامل گروه کنترل، تمرین استقامتی، تمرین مقاومتی، تمرین استقامتی + عصاره سیر، تمرین مقاومتی + عصاره سیر و عصاره سیر تقسیم شدند. پس از آشناسازی، رتهای گروههای آزمایشی در یک پروتکل 8 هفته ای تمرینات استقامتی و مقاومتی (با تکرار 3 جلسه در هفته) همراه با مصرف عصاره سیر (500 میلیگرم به ازای هرکیلوگرم وزن بدن) شرکت داده شدند. برای بررسی بیان ژن پروتئین Bax و سطوح سرمی متغیرها از روشهای RT-PCR و الایزا استفاده شد. دادهها با استفاده از آزمونهای تحلیل واریانس یک سویه و آزمون توکی در سطح 0/05>p بررسی شدند. یافتهها: تمرین استقامتی و مقاومتی همراه و بدون مصرف عصاره سیر سبب کاهش معنیدار بیان ژن پروتئین (Bax (p=0/01 و مقاومت به انسولین (0/01=p) و افزایش معنیدار نیتریک اکساید (0/01=p) در رت ها شد. به علاوه، دامنه افزایش نیتریک اکساید در گروه عصاره سیر نسبت به گروههای تمرین مقاومتی+ عصاره سیر، تمرین استقامتی و تمرین مقاومتی؛ به طور معنی دار (0/0001=p) بیشتر بود. نتیجهگیری: اجرای تمرین استقامتی و تمرین مقاومتی توام با مصرف عصاره سیر، تاثیر بهتری بر تغییرات نامطلوب نیتریک اکساید، انسولین و گلوکز در رت ها دارد و مانع از بیان شاخص آپوپتوزیس قلبی (ژن Bax) می شود.
امیر عباس منظمی؛ سجاد منظمی؛ احمد همت فر؛ امیرحسین منظمی
چکیده
زمینه و هدف: درمرحله گرم کردن، استفاده از نوع و زمانهای متفاوت کشش پیش از شروع فعالیتهای ورزشی از اهمیت زیادی برخوردار است. بنابراین هدف از تحقیق حاضر تعیین آثار حاد کشش ایستا، بالستیک و PNF بر عملکرد پرش عمودی، چابکی و دوی سرعت 50 متر در بازیکنان مرد جوان فوتبال بود. روش تحقیق: از تعداد 30 نفر از بازیکنان فوتبال مرد جوان که حداقل 2 سال ...
بیشتر
زمینه و هدف: درمرحله گرم کردن، استفاده از نوع و زمانهای متفاوت کشش پیش از شروع فعالیتهای ورزشی از اهمیت زیادی برخوردار است. بنابراین هدف از تحقیق حاضر تعیین آثار حاد کشش ایستا، بالستیک و PNF بر عملکرد پرش عمودی، چابکی و دوی سرعت 50 متر در بازیکنان مرد جوان فوتبال بود. روش تحقیق: از تعداد 30 نفر از بازیکنان فوتبال مرد جوان که حداقل 2 سال سابقه تمرینی داشتند، 11 نفر به طور تصادفی انتخاب و در 6 حالت متفاوت شامل دو حالت کشش ایستا (s5×2 و s10×2)، دو حالت کشش بالستیک (s5×2 و s10×2)، کشش PNF (s15×s6×s10) و کنترل (بدون کشش) بودند، بررسی شدند. از آزمون پرش عمودی سارجنت، آزمون چابکی بالسوم و دوی سرعت 50 متر جهت اندازه گیری متغیرها استفاده شد. آزمون تحلیل واریانس دو سویه با اندازه گیری تکراری جهت مقایسه تفاوت ها در حالتهای متفاوت تحقیق مورد بهره برداری قرار گرفت و سطح معنی داری 05/0>p منظور گردید. یافته ها: کششهای بالستیک (s5×2) و (s10×2) موجب افزایش معنیدار در عملکرد پرش عمودی (به ترتیب با 0/03=p و 0/03=p) و دوی سرعت (به ترتیب با 0/04=p و 0/04=p)؛ و کششهای ایستا (s5×2) و (s10×2) موجب کاهش معنیدار در عملکرد چابکی (به ترتیب با 0/02=p و 0/04=p)؛ و کشش PNF تنها موجب کاهش معنیدار در عملکرد پرش عمودی (0/02=p) گردیدند. نتیجه گیری: کشش بالستیک نسبت به دیگر روشهای کشش، در زمان گرم کردن برتری دارد. از کششهای ایستا و PNF می توان در زمانهای کوتاه استفاده کرد، اما زمان بیشتر از 20 ثانیه در این گونه کششها، موجب افت عملکرد پرش عمودی، چابکی و دوی سرعت در بازیکنان فوتبال مرد جوان میگردد.
مریم دهقانیان فرد؛ محسن قنبرزراده؛ عبدالحمید حبیبی؛ حامد رضایی نسب
چکیده
زمینه و هدف: فعالیت ورزشی حاد ممکن است به عنوان یک عامل فیزیولوژیک استرسزا، منجر به پاسخ دستگاه ایمنی و در نتیجه افزایش معنیدار سطوح شاخصهای التهابی شود. هدف از این مطالعه مقایسه تأثیر یک جلسه فعالیت حاد هوازی همراه با مصرف مکمل ویتامین C بر عمکلرد ریوی ورزشکاران مبتلا به برونکواسپاسم ناشی از ورزش بود. روش تحقیق: در این مطالعه ...
بیشتر
زمینه و هدف: فعالیت ورزشی حاد ممکن است به عنوان یک عامل فیزیولوژیک استرسزا، منجر به پاسخ دستگاه ایمنی و در نتیجه افزایش معنیدار سطوح شاخصهای التهابی شود. هدف از این مطالعه مقایسه تأثیر یک جلسه فعالیت حاد هوازی همراه با مصرف مکمل ویتامین C بر عمکلرد ریوی ورزشکاران مبتلا به برونکواسپاسم ناشی از ورزش بود. روش تحقیق: در این مطالعه نیمه تجربی، 31 ورزشکار با تعیین حداکثر اکسیژن مصرفی بالای 45 میلیلیتر/کیلوگرم/دقیقه، به صورت همگن گزینش شده و به روش تصادفی ساده به دو گروه دریافت کننده ویتامینC (15نفر) و گروه کنترل (16 نفر) تقسیم شدند. آزمودنیهای گروه دریافت کننده ویتامین C به مدت 3 هفته روزانه 500 میلیگرم از این مکمل مصرف کردند. طی دو مرحله (قبل و بعد از اجرای فعالیت درماندهساز آستراند)، شاخص هایVC ،FVC ،FEV1 ،FEV1/FVC ،PEF ،MVV آزمودنیهای هر دو گروه به وسیله دستگاه اسپیرومتر دیجیتالی ارزیابی شدند. داده ها با روش آماری t وابسته برای مقایسه درون گروهی و کوواریانس برای مقایسه بین گروهی، در سطح معنی داری 05/0>p به کمک نرمافزار SPSSنسخه 19 تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: مصـرف 3 هفتـه مکمـل ویتـامیـن Cتـأثیر مثبـت معنـی داری بـر شاخـصهـای VC(06/0=p) ؛ FVC (83/0=p)؛ FEV1 (60/0=p) ؛ FEV1/FVC (69/0=p)؛ PEF (18/0=p)؛ MVV (79/0=p) ورزشکاران مبتلا به برونکواسپاسم ناشی از ورزش نداشـت و دو گـروه تجـربـی و کنتـرل در شـاخص های VC (63/0=p)؛ FVC (31/0=p)؛ FEV1 (12/0=p) ؛ FEV1/FVC (06/0=p)، PEF(36/0=p) و MVV (56/0=p) تفاوت معنی دار آماری نداشتند. نتیجه گیری: به نظر می رسد مصرف ویتامین C تأثیر معنی داری بر شدت برونکواسپاسم خفیف ناشی از ورزش در ورزشکاران ندارد.
احمد پارسایی فر؛ ولی الله دبیدی روشن
چکیده
زمینه و هدف: برخی از سایتوکاینها بهعنوان عوامل پیشبینی خطر بیماریهای قلبی- عروقی معرفی گردیدهاند. هدف از این مطالعه تعیین اثر 8 هفته تمرین تداومی و تناوبی بر سطوح سرمی اینترلوکین- 6 (IL-6)، عامل نکروز تومور-آلفا (TNF-α) و پروتئین واکنشی C (hs-CRP) با حساسیت بالا در زنان بسکتبالیست بود. روش تحقیق: تعداد 38 نفر زن بسکتبالیست سالم ...
بیشتر
زمینه و هدف: برخی از سایتوکاینها بهعنوان عوامل پیشبینی خطر بیماریهای قلبی- عروقی معرفی گردیدهاند. هدف از این مطالعه تعیین اثر 8 هفته تمرین تداومی و تناوبی بر سطوح سرمی اینترلوکین- 6 (IL-6)، عامل نکروز تومور-آلفا (TNF-α) و پروتئین واکنشی C (hs-CRP) با حساسیت بالا در زنان بسکتبالیست بود. روش تحقیق: تعداد 38 نفر زن بسکتبالیست سالم بهصورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند و بهطور تصادفی به سه گروه تمرین تداومی، تمرین تناوبی و کنترل تقسیم شدند. خونگیری در دو مرحله پیش و پسآزمون و پس از 12 ساعت ناشتایی صورت گرفت. تمرینات تداومی و تناوبی به مدت 8 هفته، هر هفته 3 جلسه به ترتیب با شدت 55% تا 70% حداکثر ضربان قلب افزایش یافت و تمرین تناوبی با شدت 60% تا 75% حـداکثر ضـربان قلـب اجـرا شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS نسخه 16 و با استفاده از آزمون آنوای یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی انجام شد. یافتهها: هشت هفته تمرین تداومی و تناوبی،IL-6 (به ترتیب با 04/0>p و0/03>p)،TNF-α (به ترتیب با 0/03>p و 0/01>p) وhs-CRP (به ترتیب با 04/0>p و 009/0>p) را بهطور معنیداری کاهش دادند. به علاوه، تمرینـات تناوبـی در مقـابـل تمرینـات تداومی منجـر به کاهـش بیشتـر سطـوح IL-6 (20% در مقابل 19/13%؛ 03/0>p)، TNF-α(12/42% در مقـابـل 31/29%؛ 02/0>p) وhs-CRP (17/52% در مقـابل 17/21%؛01/0>p) گردیدند. نتیجهگیری: هر دو نوع تمرین تداومی و تناوبی سطوح سایتوکینهای التهابی را بهطور معنیداری کاهش دادند؛ اما تاثیر تمرینات تناوبی در کنترل این عوامل خطرساز بیماریهای قلبی- عروقی بیشتر بود.
مصطفی شکیبا؛ مهرداد فتحی؛ سارا غلامی اول
چکیده
زمینه و هدف: برخی از سایتوکاینها بهعنوان عوامل پیش بینی خطر بیماری های قلبی- عروقی معرفی گردیدهاند. هدف از این مطالعه تعیین اثر 8 هفته تمرین تداومی و تناوبی بر سطوح سرمی اینترلوکین- 6 (IL-6)، عامل نکروز تومور-آلفا (TNF-α) و پروتئین واکنشی C (hs-CRP) با حساسیت بالا در زنان بسکتبالیست بود. روش تحقیق: تعداد 38 نفر زن بسکتبالیست ...
بیشتر
زمینه و هدف: برخی از سایتوکاینها بهعنوان عوامل پیش بینی خطر بیماری های قلبی- عروقی معرفی گردیدهاند. هدف از این مطالعه تعیین اثر 8 هفته تمرین تداومی و تناوبی بر سطوح سرمی اینترلوکین- 6 (IL-6)، عامل نکروز تومور-آلفا (TNF-α) و پروتئین واکنشی C (hs-CRP) با حساسیت بالا در زنان بسکتبالیست بود. روش تحقیق: تعداد 38 نفر زن بسکتبالیست سالم بهصورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند و بهطور تصادفی به سه گروه تمرین تداومی، تمرین تناوبی و کنترل تقسیم شدند. خونگیری در دو مرحله پیش و پسآزمون و پس از 12 ساعت ناشتایی صورت گرفت. تمرینات تداومی و تناوبی به مدت 8 هفته، هر هفته 3 جلسه به ترتیب با شدت 55% تا 70% حداکثر ضربان قلب افزایش یافت و تمرین تناوبی با شدت 60% تا 75% حداکثر ضربان قلب اجرا شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS نسخه 16 و استفاده از آزمون یک طرفه آنوا و آزمون تعقیبی توکی انجام شد. یافته ها: هشت هفته تمرین تداومی و تناوبی، IL-6 (به ترتیب با 04/0p< و 03/0p<)، TNF-α (به ترتیب با 03/0p< و 01/0p<) و hs-CRP (به ترتیب با 04/0 p<و 009/0p<) را بهطور معنیداری کاهش دادند. به علاوه، تمرینات تناوبی در مقابل تمرینات تداومی منجر به کاهش بیشتر سطوح IL-6 (20% در مقابل 19/13%؛ 08/0p<)، TNF-α (12/42% در مقابل 31/29%؛ 20/0p<) و hs-CRP (17/52% در مقابل 17/21%؛ 01/0p<) گردیدند. نتیجه گیری: هر دو نوع تمرین تداومی و تناوبی سطوح سایتوکینهای التهابی را بهطور معنیداری کاهش دادند؛ اما تاثیر تمرینات تناوبی در کنترل این عوامل خطرساز بیماریهای قلبی- عروقی بیشتر بود.
کریم آزالی علمداری
چکیده
زمینه و هدف: مولکول چسبان بینسلولی-1 (ICAM-1) نسبت به شاخصهای التهابی مانند پروتئین واکنشی C (CRP)، در پیشبینی بیماری قلبی- عروقی دقت بیشتری دارد، ولی تأثیر انواع تمرینات ورزشی بر این شاخص و وضعیت التهابی و متابولیکی بیماران سندرممتابولیک، به خوبی شناخته نشده است؛ از این رو تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر 8 هفته تمرین تناوبی شدید و تداومی ...
بیشتر
زمینه و هدف: مولکول چسبان بینسلولی-1 (ICAM-1) نسبت به شاخصهای التهابی مانند پروتئین واکنشی C (CRP)، در پیشبینی بیماری قلبی- عروقی دقت بیشتری دارد، ولی تأثیر انواع تمرینات ورزشی بر این شاخص و وضعیت التهابی و متابولیکی بیماران سندرممتابولیک، به خوبی شناخته نشده است؛ از این رو تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر 8 هفته تمرین تناوبی شدید و تداومی متوسط بر ICAM-1، CRP و شاخصهای قلبی- متابولیکی مردان میانسال به اجرا درآمد. روشتحقیق: سی و چهار مرد دارای سندرم متابولیک به طور تصادفی سه گروه تمرین تناوبی شدید (12=n)، تمرین تداومی متوسط (12=n) و گروه کنترل (10=n) تقسیم شدند و در حالت پایه و پس از انجام 8 هفته (سه جلسه دویدن در هفته) تمرین تداومی و تناوبی (به ترتیب با شدت 70-60 و 75-50 حداکثر ضربان قلب ذخیره)، خونگیری در حالت ناشتا به عمل آمد. گلوکز و چربی خون به روش آنزیمی (با کیتهای شرکت پارس آزمون) و CRP و ICAM-1 سرم به روش الایزا (با کیتهای شرکت کوزابیو) اندازهگیری شدند. از آزمون تحلیل واریانس یک سویه و آزمون t همبسته برای تحلیل داده ها در سطح اطمینان آماری 95 درصد استفاده شد. یافتهها: هر دو نوع تمرین تداومی و تداومی بهترتیب باعث کاهش معنیدار ICAM-1 (001/0=p، 04/0=p)، CRP (001/0=p، 02/0=p)، تریگلیسرید (001/0=p، 001/0=p)، قندخونناشتا (001/0=p، 001/0=p)، فشار متوسط سرخرگی (008/0=p، 02/0=p)، دور کمر (001/0=p، 04/0=p)، وخامت کلی سندرم متابولیک (001/0=p، 001/0=p) و مقاومت انسولینی (007/0=p، 03/0=p) و افزایش HDL خون (001/0=p، 01/0=p)، شدند. فقط در مورد HDL (005/0=p)، دورکمر (001/0=p) و امتیاز z سندرم متابولیک (001/0=p)، تمرین تداومی اثرگذاری بیشتری داشت. نتیجهگیری: با وجود یکسان بودن اثرگذاری هر دو نوع تمرین بر CRP و ICAM-1 سرمی، تمرین تداومی بر دور کمر، HDL و وخامت سندرم متابولیک بیماران تاثیر بیشتری داشت که مناسب بودن بیشتر این نوع تمرینات برای کمک به این گروه را پیشنهاد میکند.
راضیه رضایی؛ سعید شاکریان؛ مسعود نیکبخت؛ فرانک هادی
چکیده
زمینه و هدف: عوامل miR-133وSRF در فرآیندهای مختلف سلولی درگیر می باشند، اما هنوز تأثیر تمرین استقامتی بر بیان آنها در عضلات تند و کند انقباض مشخص نشده است. هدف این تحقیق ارزیابی تاثیر تمرین استقامتی بر بیان miR-133 و SRF عضلات تند و کند انقباض در رتهای نر نژاد ویستار بود. روش تحقیق: در این مطالعه 14 رت با وزن 20±113 گرم (5 هفته سن داشتند) ...
بیشتر
زمینه و هدف: عوامل miR-133وSRF در فرآیندهای مختلف سلولی درگیر می باشند، اما هنوز تأثیر تمرین استقامتی بر بیان آنها در عضلات تند و کند انقباض مشخص نشده است. هدف این تحقیق ارزیابی تاثیر تمرین استقامتی بر بیان miR-133 و SRF عضلات تند و کند انقباض در رتهای نر نژاد ویستار بود. روش تحقیق: در این مطالعه 14 رت با وزن 20±113 گرم (5 هفته سن داشتند) به مدت 4 هفته تحت شرایط کنترل شده، نگهداری شدند و بعد از دوره آشناسازی به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و تجربی (7 سر رت در هر گروه) تقسیم شدند. گروه تجربی یک برنامه تمرین استقامتی 14 هفته ای، هفته ای 6 جلسه (که بتدریج به 60 دقیقه و سرعت 30 متر بر دقیقه رسید) را روی نوارگردان اجرا نمودند و 48 ساعت پس از پایان آخرین جلسه، همراه با گروه کنترل تشریح شدند. سپس عضله کند انقباض (نعلی) و تند انقباض (بازکننده بلند انگشتان) آنها جدا شد. سطح بیان miR-133و ژن SRF با استفاده از روش Real time-PCR اندازه گیری شدند. نتایج تحقیق با استفاده از آزمون آماری t تک نمونه و همبسته در سطح 0/01>p استخراج گردید. یافته ها: پس از 14 هفته تمرین استقامتی، بیان miR-133 عضله بازکننده بلند انگشتان گروه تجربی نسبت به گروه کنترل به طور معنیداری (0/001=p) کاهش پیدا کرد؛ اما بیان miR-133 عضله نعلی افزایش معنیداری (001/0=p) نشان داد. همچنین بیان miR-133عضله بازکننده بلند انگشتان گروه تجربی نسبت به عضله نعلی همان گروه به طور معنیداری (0/001=p) کاهش و میزان بیان ژن SRF عضله بازکننده بلند انگشتان گروه تجربی به طور معنی داری (0/009=p) افزایش یافت. اما بیان این ژن در عضله نعلی تغییر نکرد (0/05<p). نتیجه گیری: تمرین استقامتی باعث القاء تغییراتی در بیان miR-133 و ژن SRF متناسب با خصوصیات تارهای تند و کند انقباض می شود.
جواد نعمتی؛ مهدی صمدی؛ وحید حدیدی؛ لیلا قدرت
چکیده
زمینه و هدف: تا به امروز بیش از 100 نوع کیناز شناخته شده است، یکی از معروفترین آن ها خانواده بزرگ کیناز فعال شده توسط میتوژن (MAPK) است که کیناز تنظیم شده توسط پیام خارج سلولی (ERK) یکی از زیر واحدهای این خانواده می باشد؛ ERK بسیاری از عملکردهای مهم سلولی را کنترل می کنند اما تأثیر تمرین مقاومتی بر پروتئین ERK به روشنی آشکار نشده است. ...
بیشتر
زمینه و هدف: تا به امروز بیش از 100 نوع کیناز شناخته شده است، یکی از معروفترین آن ها خانواده بزرگ کیناز فعال شده توسط میتوژن (MAPK) است که کیناز تنظیم شده توسط پیام خارج سلولی (ERK) یکی از زیر واحدهای این خانواده می باشد؛ ERK بسیاری از عملکردهای مهم سلولی را کنترل می کنند اما تأثیر تمرین مقاومتی بر پروتئین ERK به روشنی آشکار نشده است. بنابراین هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر 8 هفته تمرین مقاومتی بر ERK تام و فسفریله درعضله تاکننده شست پا (FHL) موشصحرایی نر سالم بود. روش تحقیق: تعداد 12 سر موش صحرایی نر نژاد اسپراگوداولی به دو گروه مساوی تجربی و کنترل (6=n) تقسیم شدند. گروه تمرین مقاومتی طی 8 هفته و هر هفته 5 جلسه در حالیکه وزنه ای به دم آنها آویزان بود، از نردبان یک متری بالا می رفتند. افزایش بار به صورت هفتگی بر اساس درصدی از وزن بدن به صورت فزآینده اعمال شد. افزایش در هفته اول از 30 درصد شروع و به 200 درصد در هفته هشتم رسید. 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، عضله FHL استخراج شد و میزان پروتئین های مربوطه به روش الایزا اندازه گیری گردیدند. برای تحلیل آماری از روش تحلیل واریانس یک طرفه در سطح معنی داری 0/05>p استفاده شد. یافتهها: اجرای تمرین مقاومتی موجب افزایش معنیدار محتوی پروتئینی تام (0/01=p) شد؛ در حالی که تغییر معنی داری در شکل فسفریله آن ایجاد نگردید (0/08=p). نتیجهگیری: احتمالا تمرین مقاومتی طولانی مدت مداخله مناسبی جهت فعالسازی ERK نمی باشد. جهت بررسی تغییرات ایجاد شده ناشی از این تمرینات، شاید بهتر باشد مسیرهای پیام رسانی دیگر مورد بررسی قرار گیرد.
عباس معمارباشی؛ فاطمه معمارباشی
چکیده
زمینه و هدف: ملاتونین هورمونی با خواص فیزیولوژیک متنوع از جمله خواص ضددرد و ضدالتهاب می باشد و گزارش های ناهمسویی از اثر آن بر عملکرد ورزشی منتشر شده است. از این رو در تحقیق حاضر سعی شد تا اثر ملاتونین بر کوفتگی عضلانی بررسی شود. روش تحقیق: در این تحقیق نیمه تجربی، 24 آزمودنی سالم مرد در یک طرح دوسو کور تصادفی، به دو گروه تجربی ...
بیشتر
زمینه و هدف: ملاتونین هورمونی با خواص فیزیولوژیک متنوع از جمله خواص ضددرد و ضدالتهاب می باشد و گزارش های ناهمسویی از اثر آن بر عملکرد ورزشی منتشر شده است. از این رو در تحقیق حاضر سعی شد تا اثر ملاتونین بر کوفتگی عضلانی بررسی شود. روش تحقیق: در این تحقیق نیمه تجربی، 24 آزمودنی سالم مرد در یک طرح دوسو کور تصادفی، به دو گروه تجربی (تعداد 13 نفر، میانگین سنی 0/8±21/45 سال، قد 4/8±175 سانتی متر، وزن 6/9±74/4 کیلوگرم) و دارونما (تعداد 11 نفر، میانگین سنی 1/6±21/8 سال، قد 5/6±174 سانتی متر، وزن 11/2±67/18 کیلوگرم) تقسیم شدند. گروه تجربی، ملاتونین را به میزان 6 میلی گرم در روز به طور خوراکی به مدت 7 روز قبل از تمرین کوفتگی عضلانی، دریافت نمودند و گروه دارونما، کپسول های مشابه حاوی 6 میلی گرم لاکتوز دریافت کردند. کوفتگی عضلانی با استفاده از پروتکل پایین آمدن از پله در هر دو پا ایجاد شد. غلظت سرمی لاکتات دهیدروژناز (LDH)، کراتینفسفوکیناز (CPK)، ظرفیت آنتی اکسیدانی تام و نیز مقیاس آنالوگ بصری درد و درد فشاری در زمان های 7 روز قبل، 24، 48 و 72 ساعت پس از پروتکل ایجاد کوفتگی، مورد اندازه گیری قرار گرفتند. برای بررسی تاثیر ملاتونین، از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی استفاده شد و سطح معنی داری 0/05>p منظور گردید. یافتهها: تنها افزایش معنی داری (0/01>p) در غلظت سرمی CPK گروه دارونما نسبت به گروه تجربی در 24 ساعت بعد از ایجاد کوفتگی عضلانی نسبت به پیش آزمون وجود داشت و شدت مقیاس آنالوگ بصری درد و درد فشاری در هر یک از مراحل، به طور معنی داری در گروه تجربی نسبت به گروه دارونما بالاتر بود (0/05<p). نتیجه گیری: نتایج تحقیق دال بر عدم تاثیر ملاتونین بر شاخصهای بیوشیمیایی التهاب، درد ادراکی و درد فشاری است و بنظر می رسد مصرف خوراکی آن با دوز 6 روز/ میلیگرم در طول 7 روز، موجب افزایش درد کوفتگی عضلانی تاخیری شود.