حمیده نخعی؛ مهدی مقرنسی؛ محمد اسماعیل افضل پور؛ محمدعلی سردار
چکیده
زمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیرالکلی به شدت با مقاومت به انسولین در کبد و بافتهای محیطی، مانند عضلات اسکلتی و بافت چربی همراه است و تمرین بدنی منظم می تواند بر تندرستی انسان و پیشگیری و حتی درمان بیماریها موثر باشد. هدف مطالعه حاضر مقایسه اثر تمرینات تناوبی شدید و تداومی هوازی بر سطوح سرمی گیرنده پپتید شبه گلوکاگون-1 و فتوئین آ و ...
بیشتر
زمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیرالکلی به شدت با مقاومت به انسولین در کبد و بافتهای محیطی، مانند عضلات اسکلتی و بافت چربی همراه است و تمرین بدنی منظم می تواند بر تندرستی انسان و پیشگیری و حتی درمان بیماریها موثر باشد. هدف مطالعه حاضر مقایسه اثر تمرینات تناوبی شدید و تداومی هوازی بر سطوح سرمی گیرنده پپتید شبه گلوکاگون-1 و فتوئین آ و حساسیت به انسولین در موشهای نر مبتلا به کبد چرب غیرالکلی ناشی از رژیم پر چرب بود. روشتحقیق: روش تحقیق از نوع تجربی بود. تعداد 40 سر رت صحرایی نر با سن 8-6 هفته با دامنه وزنی بین 150 تا 180 گرم تهیه شدند و به روش تصادفی به چهار گروه (هر گروه 10 سر رت) شامل تمرین تناوبی شدید (80-95 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی)، تمرین تداومی متوسط (50-60 درصد حداکثر اکسیژن مصرفی)، کنترل (بیماری کبد چرب) و کنترل سالم (غذای استاندارد)؛ تقسیم شدند. تمرینات ورزشی به مدت 8 هفته و هر هفته 5 جلسه، به اجرا درآمد. برای استخراج نتایج، از آزمون های آماری تحلیل واریانس یک راهه و توکی در سطح معنیداری 05/0>P استفاده شد. یافتهها: تمرین تناوبی شدید (008/0=P) و تمرین تدوامی متوسط (033/0=P) موجب کاهش میزان سرمی فتوئین آ گردید و بین اثر دو تمرین تفاوت معنی داری (05/ 0 P<) وجود نداشت. تمرین تناوبی شدید (008/0=P) و تمرین تدوامی متوسط (003/0=P) موجب افزایش سرمی گیرندۀ پپتید شبه گلوکاگون-1 گردید و بین اثر دو تمرین تفاوت معنیداری (05/ 0 P<) وجود نداشت. تمرین تناوبی شدید (007/0=P) و تمرین تدوامی متوسط (013/0=P) موجب افزایش حساسیت به انسولین گردید و بین اثر دو تمرین تفاوت معنیداری (05/ 0 P<) وجود نداشت. نتیجهگیری: تمرینات تناوبی شدید و هوازی تداومی موجب بهبود میزان فتوئین آ، سطوح سرمی گیرنده پپتید شبه گلوکاگن-1 و حساسیت به انسولین شدند؛ ضمن اینکه هر دو نوع تمرین اثر مشابهی دارند.
سمیه پایکاری؛ علیرضا رحیمی؛ فریبا آقایی؛ فواد فیض الهی
چکیده
چکیده مبسوطزمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیر الکلی[1] (NAFLD)، یک بیماری متابولیک اکتسابی است که با رسوب تری گلیسیرید در کبد توسط عواملی غیر از مصرف الکل ایجاد میشود(1). امروزه درمان کبد چرب غیرالکلی عمدتاً از طریق فعالیت بدنی(9) و برخی مکملهای غذایی برای کاهش توده چربی صورت میگیرد(16). ناهنجاریهای میتوکندری، مانند اختلال در عملکرد زنجیره ...
بیشتر
چکیده مبسوطزمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیر الکلی[1] (NAFLD)، یک بیماری متابولیک اکتسابی است که با رسوب تری گلیسیرید در کبد توسط عواملی غیر از مصرف الکل ایجاد میشود(1). امروزه درمان کبد چرب غیرالکلی عمدتاً از طریق فعالیت بدنی(9) و برخی مکملهای غذایی برای کاهش توده چربی صورت میگیرد(16). ناهنجاریهای میتوکندری، مانند اختلال در عملکرد زنجیره انتقال الکترون و کاهش بتااکسیداسیون اسیدهای چرب، به تجمع چربی در سلولهای کبدی کمک میکند که منجر به تخریب سلولی و پیشرفت به استئاتوهپاتیت غیرالکلی[2] (NASH) میشود (2). ورزش نه تنها میتواند وضعیت التهابی کبد را کاهش دهد، بلکه باعث تقویت بیوژنز میتوکندری شده و پویایی مورفولوژیکی و سرعت بازسازی را از طریق بیوژنز و میتوفاژی افزایش میدهد (10). همچنین مکملهایی بر پایه حشرات خوراکی، خواص تحریک کننده ایمنی و ضد سرطانی، ضد دیابتی و آنتی اکسیدانی قوی از خود نشان دادهاند (17). یکی از این مکملها، کرم آرد است که علاوه بر محتوای پروتئینی بالا، گزارش شده است که اثر ضد چاقی از طریق فعالسازی PGC-1α نشان میدهد. این مطالعه همچنین نشان داد که این مکمل با تاثیری که بر بیان ژنهای دخیل در متابولیسم چربی میگذارد، میتواند به طور موثری در کاهش وزن و توده چربی ایفای نقش کند (18). لذا در این تحقیق تاثیر همزمان مکمل پروتئینی کرم آرد با تمرین هوازی بر بیان ژنهای دخیل در بیوژنز میتوکندریایی شامل گیرنده فعال کنندهی تکثیر پروکسی زوم گاما هم فعال سازـ ۱ آلفا (PGC1α)، پروتئین جفت نشده-1 (UCP1)، میتوفیوژن-1 (Mfn1) و پروتئین-1 وابسته به دینامین (Drp1) در بافت عضله نعلی موشهای صحرایی مبتلا به کبد چرب غیر الکلی بررسی گردید.روش تحقیق: در این مطالعه تجربی، 25 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به پنج گروه پنج تایی شامل گروه سالم، بیمار، بیمار+ مکمل، بیمار+ تمرین، و بیمار+ مکمل+ تمرین تقسیم شدند. گروه بیمار با رژیم غذایی پرچرب و کلسترول دچار NAFLD شدند. تمرین هوازی تناوبی به مدت هشت هفته شامل دویدن روی نوارگردان به مدت 30 دقیقه و پنج روز در هفته همراه با اضافه بار تدریجی انجام شد. گاواژ مکمل کرم آرد با دوز 20 میلیگرم/کیلوگرم وزن بدن مشابه با روزهای ورزش صورت گرفت. 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرینی و گاواژ مکمل، بافت برداری عضله نعلی در هر گروه انجام شد. حیوانات با تزریق درون صفاقی کتامین و زایلازین بیهوش شدند و برداشت بافت عضله نعلی بلافاصله انجام شد. بافت نمونه هر حیوان بلافاصله در میکروتیوب وارد محلول نیتروژن مایع شد و در دمای ۸۰- درجه فریز گردید. نمونه در آزمایشگاه تا زمان انجام آزمایشات ارزیابی مقدار تغییرات بیان ژن در فریزر ۸۰- درجه نگهداری شد. بیان ژنهای PGC1α، UCP1، Mfn1 و Drp1 با روش Real-Time PCR مورد بررسی قرار گرفت. استخراج RNA به صورت RNX-Pluse و به منظور بررسی کیفیت و کمیت آن از روش اسپکتروفوتومتری و الکتروفورز بروی ژل آگارز استفاده شد. ابتدا توالی mRNA ی مربوط به ژنهای PGC1α، UCP1، Mfn1 و Drp1 با استفاده از سایت NCBI استخراج شد. پرایمرها توسط نرم افزار کامپیوتری AllelID ساخته شد و سپس هر پرایمر توسط نرم افزار BLAST جهت اطمینان از یکتا بودن محل جفت شدن پرایمرها مورد ارزیابی قرار گرفت. دادههای بدست آمده از طریق آزمونهای آماری t مستقل و تحلیل واریانس دو عاملی در سطح معنی داری p≤0.05 تجزیه و تحلیل شدند.یافتهها: نتایج آزمون t مستقل نشان داد که بیان ژنهای PGC1α، UCP1 و Mfn1 در گروه بیمار یا مدل، در مقایسه با گروه سالم، به طور معنی داری کاهش یافته و بر عکس، بیان Drp1 به طور معنی داری افزایش پیدا کرده است(p=0.0001). نتایج حاصل از آزمون آماری تحلیل واریانس 2 عاملی در تعیین تغییرات بین گروهی در بیان ژنهای مورد مطالعه نشان داد که یک دوره تمرین هوازی منجر به افزایش معنی دار UCP-1 (p=0.0001)، PGC-1α (p=0.0001) و Mfn1 (p=0.0001) و همچنین کاهش معنی دار Drp1 (p=0.0001) در بافت عضله سولئوس موشهای مبتلا به کبد چرب می شود. علاوه بر این، یافتههای آماری نشان داد که یک دوره دریافت مکمل پروتئینی عصاره کرم آرد منجر به افزایش معنی دار UCP-1 (p=0.0001)، PGC-1α (p=0.0001) و Mfn1 (p=0.0001) و همچنین کاهش معنی دار Drp1 (p=0.0001) در بافت عضله سولئوس موشهای مبتلا به کبد چرب شد. نتایج آزمون تحلیل واریانس 2 عاملی همچنین نشان داد که یک دوره تمرین هوازی همراه با دریافت مکمل پروتئینی عصاره کرم آرد بر بیان ژنهای UCP-1(p=0.537)، PGC-1α(p=0.361) و Drp1(p=0.881) در بافت عضله سولئوس موشهای مبتلا به کبد چرب تاثیر معنی داری ندارد. با این وجود، مداخله همزمان تمرین هوازی همراه با دریافت مکمل پروتئینی عصاره کرم آرد باعث افزایش معنی دار Mfn1 (p=0.0001) در بافت عضله سولئوس موشهای مبتلا به کبد چرب شد.جدول 1. نتایج تحلیل واریانس دو عاملی در مقایسه تغییرات بیان نسبی ژنها در گروه های مورد مطالعهمتغیرهاگروه هاSSdfFpضریب اتاء (اندازه اثر) PGC-1αتمرین36/846165/87*0001/084/0مکمل65/770181/79**0001/083/0تمرین×مکمل53/8188/0361/005/0 UCP-1تمرین64/143119/108*0001/087/0مکمل46/29418/221**0001/093/0تمرین×مکمل52/0139/0537/002/0 MFN-1تمرین52/58168/564*0001/097/0مکمل83/38163/374**0001/095/0تمرین×مکمل32/3105/32***0001/066/0 DRP-1تمرین66/0120/104*0001/086/0مکمل69/0100/109**0001/087/0تمرین×مکمل0001/0102/0881/000/0* نشانه اثر معنی دار تمرین هوازی بر بیان ژنها؛ ** نشانه اثر معنی دار مکمل بر بیان ژنها؛ *** نشانه اثر تعاملی معنی دار تمرین هوازی و مکمل بر بیان ژنها؛ سطح معنی داری p≤0/05.نتیجهگیری : با توجه به این که تمرین هوازی و مکمل پروتئینی کرم آرد هر کدام به طور جداگانه منجر به افزایش بیان عضلانی ژنهای PGC-1α ،UCP1 و Mfn1 و همچنین کاهش معنی دار بیان Drp1 در موشهای مبتلا به NAFLD شد، به نظر میرسد تمرین هوازی تناوبی با شدت متوسط و دریافت عصاره کرم آرد هر کدام به تنهایی با ایجاد تغییرات مثبت بر سطوح عضلانی برخی ژنهای مهم دخیل در بیوژنز میتوکندری و تعدیل متابولیسم چربی، احتمالا در درمان NAFLD موثر واقع شود. انجام مطالعات بیشتری با توجه به محدود بودن تحقیقات در زمینه اثر تعاملی تمرینات ورزشی و دریافت کرم آرد بر ظرفیت میتوکندریایی و متابولیسم چربی و نقش اساسی آنها در درمان NAFLD ، ضروری به نظر میرسد. لذا پیشنهاد میشود مطالعهای مشابه روی نمونههای مبتلا به چاقی و یا دیابت نوع 2 که با NAFLD در ارتباط هستند، در آینده اجرا شود.واژه های کلیدی: تمرین هوازی، کرم آرد، بیوژنز میتوکندریایی، کبد چربملاحظات اخلاقی: تمامی مراحل نگهداری و کشتار موشهای صحرایی براساس دستورالعمل نگهداری حیوانات آزمایشگاهی هلسینکی[3] 1964 انجام شد.پذیرش دستورالعمل های اخلاقی: کد اخلاق اخذ شده از کمیته اخلاق دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج با شماره شناسه IR.IAU.K.REC.1403.029 انجام شد.تامین مالی: هزینه های مطالعه بر عهده محقق بوده.تضاد منافع: تداخل در منافع وجود ندارد.
فائزه وحیدمقدم؛ مقصود پیری؛ شیما آب آب زاده؛ فروزان فتاحی مسرور
چکیده
زمینه و هدف: هدف این مطالعه بررسی تاثیر هشت هفته برنامهی تمرین تناوبی با شدت متوسط و مصرف ویتامین D فاکتورهای آپوپتوزیسی Bax و Bcl-2 و نسبت Bax/Bcl-2 در موشهای صحرایی نر متعاقب القای آنفارکتوس قلبی بود. روش تحقیق: نمونههای پژوهش تعداد 56 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار بودند که به طور تصادفی در 7 گروه مساوی (هر گروه 8 سر) شامل: گروه کنترل سالم، ...
بیشتر
زمینه و هدف: هدف این مطالعه بررسی تاثیر هشت هفته برنامهی تمرین تناوبی با شدت متوسط و مصرف ویتامین D فاکتورهای آپوپتوزیسی Bax و Bcl-2 و نسبت Bax/Bcl-2 در موشهای صحرایی نر متعاقب القای آنفارکتوس قلبی بود. روش تحقیق: نمونههای پژوهش تعداد 56 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار بودند که به طور تصادفی در 7 گروه مساوی (هر گروه 8 سر) شامل: گروه کنترل سالم، گروه سکته + 5 دقیقه راه رفتن، گروه سکته + ویتامین + D 5 دقیقه راه رفتن، گروه سکته + تمرین تناوبی، گروه سکته + تمرین تناوبی + ویتامین D ، گروه سکته + تمرین تناوبی + گاواژ پارافین خوراکی، و گروه سکته + گاواژ پارافین خوراکی + 5 دقیقه راه رفتن قرار گرفتند. موشها در گروههای اختصاصی، مکملدهی، دارونما و تمرین را تجربه نمودند. آزمون های تحلیل واریانس چند متغیره، تحلیل واریانس یک راهه و تعقیبی توکی برای استخراج نتایج (در سطح معنی داری 05/0>p) مورد استفاده قرار گرفتند. یافته ها: هر دو مداخله تمرین تناوبی و مکمل به صورت انفرادی و ترکیبی، سبب کاهش معنیدار BAX و افزایش معنیدار Bcl-2 نسبت به گروه سکته گردید. همچنین، ترکیب تمرین و مکمل، سبب افزایش بیشتر Bcl2 و کاهش بیشتر Bax نسبت به دو گروه مکمل (001/0 P=) و تمرین تنها شد (001/0 P=). در رابطه با نسبت Bax به Bcl-2 نیز نتیجه مشابهی مشاهده شد. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان میدهد که تیمار تمرین و مکمل سبب بهبود معنیدار عوامل آپوپتوزیسی میگردد، اما ترکیب دو متغیر اثر همافزایی داشته و بهتر از اعمال منفرد هر یک از مداخلهها عمل میکند.
حسن نقی زاده؛ فائزه حیدری
چکیده
زمینه و هدف: تاثیر تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) همراه با مصرف کورکومین بر شاخصهای التهابی در افراد با سندرم متابولیک هنوز به طور دقیق مشخص نیست. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر تعاملی 12 هفته HIIT همراه با مصرف کورکومین بر سطوح پلاسمایی اینترلوکین-6 (IL-6)، عامل نکروز دهنده تومور-آلفا (TNF آلفا) و پروتئین واکنشگر C (CRP) در مردان مبتلا به دیابت ...
بیشتر
زمینه و هدف: تاثیر تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) همراه با مصرف کورکومین بر شاخصهای التهابی در افراد با سندرم متابولیک هنوز به طور دقیق مشخص نیست. هدف از مطالعه حاضر، بررسی اثر تعاملی 12 هفته HIIT همراه با مصرف کورکومین بر سطوح پلاسمایی اینترلوکین-6 (IL-6)، عامل نکروز دهنده تومور-آلفا (TNF آلفا) و پروتئین واکنشگر C (CRP) در مردان مبتلا به دیابت نوع دو با چربی خون بالا بود. روش تحقیق: بدین منظور، 60 مرد مبتلا به دیابت نوع دو با چربی خون بالا (شاخص توده بدن 51/1±31/09 کیلوگرم/مترمربع) به صورت تصادفی در چهار گروه 15 نفره شامل گروه HIIT، HIIT+ مصرف کورکومین، مصرف کورکومین، و کنترل-دارونما قرار گرفتند. مداخله HIIT و مصرف 2100 میلیگرم کورکومین سه نوبت در روز، به مدت 12 هفته انجام شد. نمونهگیری با فاصله زمانی 24 ساعت در پیش آزمون و 48 ساعت پس از آخرین جلسه صورت گرفت. شاخص های IL-6، TNF آلفا و CRP به روش الایزا سنجش شدند. نتایج با استفاده از روش تحلیل کوواریانس دو راهه و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنیداری 0/05>p استخراج گردید. یافتهها: بیشترین تغییرات معنیدار در شاخص توده بدن با 78/5 درصد کاهش (0001/0=p)، چربی بدن با 20/62 درصد کاهش (0/002=p) و حداکثر اکسیژن مصرفی با 11/74 درصد افزایش (0/04=p) در گروه HIIT + مصرف کورکومین مشاهده شد. اثر تعاملی HIIT و مصرف کورکومین سبب کاهش معنیدار TNF آلفا (0/01=p)، IL-6 (p=0/01) و CRP (p=0/02) شد. اثر اصلی HIIT به طور معنیداری TNF آلفا (0/01=p)، IL-6 (p=0/02) و CRP (p=0/03) را کاهش داد و کورکومین باعث کاهش معنیدار TNF آلفا (04/0=p)، IL-6 (0/03=p) و CRP (0/03=p) گردید. بیشترین کاهش معنیداری از پیش آزمون تا پس آزمون در TNF آلفا (87/7 درصد، 0/0001=p)، IL-6 (23/09 درصد، 0/0001=p) و CRP (53/75 درصد، 0/0001=p) در گروه HIIT + مصرف کورکومین مشاهده شد. نتیجهگیری: مداخله HIIT همراه با مصرف کورکومین در مقایسه با اثر هر کدام به تنهایی، باعث بهبودی بیشتر در نشانگرهای التهابی مردان مبتلا به دیابت نوع دو با چربی خون بالا میشود.
سیدهادی حسینی؛ شادمهر میردار هریجانی؛ مهدی هدایتی
چکیده
زمینه و هدف: SP-A فراوان ترین پروتئین سرفکتانت ریوی است که نقش مهمی در از بین بردن عفونت و از بین بردن واسطه های التهابی دارد. از طرفی، پرسیاوشان با دارا بودن عناصر ضدالتهابی همچون فلاونوئیدها و ساپونین ها، نقش مؤثری در مهار واکنش های التهابی بازی می کند. هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر یک دوره تمرین تناوبی همراه با مکمل پرسیاوشان برسطوح ...
بیشتر
زمینه و هدف: SP-A فراوان ترین پروتئین سرفکتانت ریوی است که نقش مهمی در از بین بردن عفونت و از بین بردن واسطه های التهابی دارد. از طرفی، پرسیاوشان با دارا بودن عناصر ضدالتهابی همچون فلاونوئیدها و ساپونین ها، نقش مؤثری در مهار واکنش های التهابی بازی می کند. هدف تحقیق حاضر بررسی تأثیر یک دوره تمرین تناوبی همراه با مکمل پرسیاوشان برسطوح SP-Aریه رتهای نر بود. روش تحقیق: در این مطالعة تجربی، 30 سر رت نر نژاد ویستار سه هفتهای با میانگین وزن 9±68 گرم به طور تصادفی به گروه های کنترل و تمرین تقسیم شدند. گروه تمرین پس از پایان دورة 6 هفته ای تمرین تناوبی، به سه گروه تمرین، مکمل و تمرین + مکمل تقسیم گردید. به گروه های مکمل و مکمل+ تمرین، به مدت سه هفته مکمل گیاهی پرسیاوشان به صورت روزانه 200 میلی گرم/کیلوگرم وزن بدن به صورت گاواژ خورانده شد. اندازه گیری سطوح SP-A ریه با استفاده از کیت کازابایو ساخت کشور چین و به روش الایزا انجام شد. تحلیل داده ها با آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی LSD در سطح 05/0≥p انجام گرفت. یافته ها: پس از مدت 6 و 9 هفته تمرین تناوبی نسبت به گروه های کنترل، تفاوت معنی داری در سطوح SP-A ریه (به ترتیب با 14/0p= و 28/0p=) مشاهده نگردید؛ اما سطوح SP-A ریه در گروه تمرین – مکمل پرسیاوشان نسبت به سایر گروه ها (0001/0p=) به طور معنی داری کاهش یافت. نتیجه گیری: به نظر می رسد مکمل پرسیاوشان با توجه به ترکیبات ضد اکسایشی موجود در آن توانسته است اثرات پاتوفیزیولوژیکی تمرین تناوبی فزآینده را مهار و شاخص های التهابی را به خوبی کاهش دهد و موجب تقویت سیستم ایمنی ریه شود؛ هر چند بررسی های بیشتر در این زمینه ضرورت دارد.
حسین طاهری چادرنشین؛ سید حسین ابطحی ایوری؛ حسین شیروانی؛ محمد رضا یوسفی
چکیده
زمینه و هدف: پراکسید هیدروژن (2O2H) باعث بیان عامل رشد اندوتلیال عروقی (VEGF) میشود، این در حالی است که این دو عامل خود تحت تاثیر تمرینات ورزشی و ویتامین E قرار میگیرند. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر مصرف ویتامین E سوکسینات و تمرینات تداومی و تناوبی برVEGF و 2O2H مغز موشهای صحرایی بود. روش تحقیق: 56 سر موش صحرایی آلبینو ویستار (12 هفته سن، 250 ...
بیشتر
زمینه و هدف: پراکسید هیدروژن (2O2H) باعث بیان عامل رشد اندوتلیال عروقی (VEGF) میشود، این در حالی است که این دو عامل خود تحت تاثیر تمرینات ورزشی و ویتامین E قرار میگیرند. هدف مطالعه حاضر بررسی اثر مصرف ویتامین E سوکسینات و تمرینات تداومی و تناوبی برVEGF و 2O2H مغز موشهای صحرایی بود. روش تحقیق: 56 سر موش صحرایی آلبینو ویستار (12 هفته سن، 250 تا 300 گرم وزن) به طور تصادفی در 7 گروه کنترل (C)، حامل (V)، مکمل (S)، تمرین تداومی (CT)، تمرین تداومی + مصرف مکمل (CT+S)، تمرین تناوبی (IT) و تمرین تناوبی + مصرف مکمل (IT+S) تقسیم شدند. مغز موشها متعاقب 6 هفته تمرین تداومی (80 درصد max2VO) و تناوبی (95 تا 100 درصد max2VO) توام با مصرف ویتامین E (60 میلیگرم/کیلوگرم وزن بدن/روز) برداشته شد. محتوای VEGF به روش ساندویچ الایزا و 2O2H به روش رنگ سنجی اندازهگیری شدند. از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی بونفرونی برای استخراج نتایج در سطح 0/05>p استفاده شد. یافتهها: سطوح 2O2H (به ترتیب با 0/01=p و 0/001=p) وVEGF (به ترتیب با 0/007=p و 0/001=p) مغز به طور معنیداری در هر دو گروه CT و IT نسبت به گروه C افزایش یافت؛ به گونـهای که افزایش 2O2H وVEGF در گروه IT نسبت به CT بیشتر بود (0/02=p برای هر دو عامل 2O2H وVEGF). با وجود این، مکملدهی ویتامین E تاثیری بر 2O2H (به ترتیب با 0/59=p= 0/99 ،p و 0/51=p) و VEGF (به ترتیب با 0/99=p= 0/99 ،p و 0/67=p) مغز سه گروه S،CT+S وIT+S نداشت. به علاوه، همبستگی معنیداری بین 2O2H و VEGF مغز دیده شد (0/001=p= 0/73 ،r). نتیجهگیری: اجرای تمرینات ورزشی تناوبی با حداکثر شدت نسبت به اجرای تداومی، موجب افزایش بیشتری در عوامل درگیر در رگ زایی میشود و مکملدهی ویتامین E سوکسینات تاثیری بر این سازگاریهای ندارد.
مصطفی شکیبا؛ مهرداد فتحی؛ سارا غلامی اول
چکیده
زمینه و هدف: برخی از سایتوکاینها بهعنوان عوامل پیش بینی خطر بیماری های قلبی- عروقی معرفی گردیدهاند. هدف از این مطالعه تعیین اثر 8 هفته تمرین تداومی و تناوبی بر سطوح سرمی اینترلوکین- 6 (IL-6)، عامل نکروز تومور-آلفا (TNF-α) و پروتئین واکنشی C (hs-CRP) با حساسیت بالا در زنان بسکتبالیست بود. روش تحقیق: تعداد 38 نفر زن بسکتبالیست ...
بیشتر
زمینه و هدف: برخی از سایتوکاینها بهعنوان عوامل پیش بینی خطر بیماری های قلبی- عروقی معرفی گردیدهاند. هدف از این مطالعه تعیین اثر 8 هفته تمرین تداومی و تناوبی بر سطوح سرمی اینترلوکین- 6 (IL-6)، عامل نکروز تومور-آلفا (TNF-α) و پروتئین واکنشی C (hs-CRP) با حساسیت بالا در زنان بسکتبالیست بود. روش تحقیق: تعداد 38 نفر زن بسکتبالیست سالم بهصورت داوطلبانه در این مطالعه شرکت کردند و بهطور تصادفی به سه گروه تمرین تداومی، تمرین تناوبی و کنترل تقسیم شدند. خونگیری در دو مرحله پیش و پسآزمون و پس از 12 ساعت ناشتایی صورت گرفت. تمرینات تداومی و تناوبی به مدت 8 هفته، هر هفته 3 جلسه به ترتیب با شدت 55% تا 70% حداکثر ضربان قلب افزایش یافت و تمرین تناوبی با شدت 60% تا 75% حداکثر ضربان قلب اجرا شد. تجزیه و تحلیل دادهها با استفاده از نرمافزار آماری SPSS نسخه 16 و استفاده از آزمون یک طرفه آنوا و آزمون تعقیبی توکی انجام شد. یافته ها: هشت هفته تمرین تداومی و تناوبی، IL-6 (به ترتیب با 04/0p< و 03/0p<)، TNF-α (به ترتیب با 03/0p< و 01/0p<) و hs-CRP (به ترتیب با 04/0 p<و 009/0p<) را بهطور معنیداری کاهش دادند. به علاوه، تمرینات تناوبی در مقابل تمرینات تداومی منجر به کاهش بیشتر سطوح IL-6 (20% در مقابل 19/13%؛ 08/0p<)، TNF-α (12/42% در مقابل 31/29%؛ 20/0p<) و hs-CRP (17/52% در مقابل 17/21%؛ 01/0p<) گردیدند. نتیجه گیری: هر دو نوع تمرین تداومی و تناوبی سطوح سایتوکینهای التهابی را بهطور معنیداری کاهش دادند؛ اما تاثیر تمرینات تناوبی در کنترل این عوامل خطرساز بیماریهای قلبی- عروقی بیشتر بود.
کریم آزالی علمداری
چکیده
زمینه و هدف: مولکول چسبان بینسلولی-1 (ICAM-1) نسبت به شاخصهای التهابی مانند پروتئین واکنشی C (CRP)، در پیشبینی بیماری قلبی- عروقی دقت بیشتری دارد، ولی تأثیر انواع تمرینات ورزشی بر این شاخص و وضعیت التهابی و متابولیکی بیماران سندرممتابولیک، به خوبی شناخته نشده است؛ از این رو تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر 8 هفته تمرین تناوبی شدید و تداومی ...
بیشتر
زمینه و هدف: مولکول چسبان بینسلولی-1 (ICAM-1) نسبت به شاخصهای التهابی مانند پروتئین واکنشی C (CRP)، در پیشبینی بیماری قلبی- عروقی دقت بیشتری دارد، ولی تأثیر انواع تمرینات ورزشی بر این شاخص و وضعیت التهابی و متابولیکی بیماران سندرممتابولیک، به خوبی شناخته نشده است؛ از این رو تحقیق حاضر با هدف بررسی تأثیر 8 هفته تمرین تناوبی شدید و تداومی متوسط بر ICAM-1، CRP و شاخصهای قلبی- متابولیکی مردان میانسال به اجرا درآمد. روشتحقیق: سی و چهار مرد دارای سندرم متابولیک به طور تصادفی سه گروه تمرین تناوبی شدید (12=n)، تمرین تداومی متوسط (12=n) و گروه کنترل (10=n) تقسیم شدند و در حالت پایه و پس از انجام 8 هفته (سه جلسه دویدن در هفته) تمرین تداومی و تناوبی (به ترتیب با شدت 70-60 و 75-50 حداکثر ضربان قلب ذخیره)، خونگیری در حالت ناشتا به عمل آمد. گلوکز و چربی خون به روش آنزیمی (با کیتهای شرکت پارس آزمون) و CRP و ICAM-1 سرم به روش الایزا (با کیتهای شرکت کوزابیو) اندازهگیری شدند. از آزمون تحلیل واریانس یک سویه و آزمون t همبسته برای تحلیل داده ها در سطح اطمینان آماری 95 درصد استفاده شد. یافتهها: هر دو نوع تمرین تداومی و تداومی بهترتیب باعث کاهش معنیدار ICAM-1 (001/0=p، 04/0=p)، CRP (001/0=p، 02/0=p)، تریگلیسرید (001/0=p، 001/0=p)، قندخونناشتا (001/0=p، 001/0=p)، فشار متوسط سرخرگی (008/0=p، 02/0=p)، دور کمر (001/0=p، 04/0=p)، وخامت کلی سندرم متابولیک (001/0=p، 001/0=p) و مقاومت انسولینی (007/0=p، 03/0=p) و افزایش HDL خون (001/0=p، 01/0=p)، شدند. فقط در مورد HDL (005/0=p)، دورکمر (001/0=p) و امتیاز z سندرم متابولیک (001/0=p)، تمرین تداومی اثرگذاری بیشتری داشت. نتیجهگیری: با وجود یکسان بودن اثرگذاری هر دو نوع تمرین بر CRP و ICAM-1 سرمی، تمرین تداومی بر دور کمر، HDL و وخامت سندرم متابولیک بیماران تاثیر بیشتری داشت که مناسب بودن بیشتر این نوع تمرینات برای کمک به این گروه را پیشنهاد میکند.
محمدعلی قرائت؛ علی رضا رمضانی
چکیده
زمینه و هدف: تمرینات تناوبی اثرات متفاوتی بر شاخص های فیزیولوژیک و عملکردی ورزشکاران دارد. همچنین اثرات متنوعی بر عوامل خونی موثر بر عملکرد در پی این تمرینات گزارش گردیده است. بنابراین، مطالعه حاضر قصد دارد به بررسی اثر دو نوع تمرین تناوبی بر شاخصهای عملکردی و عوامل خونی پاروزنان نخبه مرد و مقایسه آن با تمرین سنتی بپردازد. ...
بیشتر
زمینه و هدف: تمرینات تناوبی اثرات متفاوتی بر شاخص های فیزیولوژیک و عملکردی ورزشکاران دارد. همچنین اثرات متنوعی بر عوامل خونی موثر بر عملکرد در پی این تمرینات گزارش گردیده است. بنابراین، مطالعه حاضر قصد دارد به بررسی اثر دو نوع تمرین تناوبی بر شاخصهای عملکردی و عوامل خونی پاروزنان نخبه مرد و مقایسه آن با تمرین سنتی بپردازد. روش تحقیق: تعداد 30 پاروزن نخبه با میانگین سنی 3/60±22/40 سال، حاضر در اردوهای ملی در سال 1393 به طور تصادفی در سه گروه تمرین تناوبی فزآینده، تناوبی یکنواخت و سنتی استقامتی قرار گرفتند. اکسیژن مصرفی بیشینه، میانگین سرعت ارگومتر (vRmax)، بیشترین زمان فعالیت ارگومتر در سرعت میانگین (TvRmax)، ضربان قلب و لاکتات خون پس از آزمون بیشترین زمان فعالیت ارگومتر در دو مرحله پیش و پسآزمون اندازهگیری شد. طول دوره تمرین در سه گروه تناوبی فزآینده، تناوبی یکنواخت و سنتی؛ 8 هفته طول کشید. شاخص های خونی شامل سلول های قرمز خون، هماتوکریت، هموگلوبین و میانگین تخریب هموگلوبین با دستگاه آنالیزگر خون اندازهگیری شدند. از روش تحلیل واریانس یک سویه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری 0/05>p برای استخراج نتایج استفاده شد. یافتهها: بهبود معنی داری در اکسیژن مصرفی بیشینه (به ترتیب با 0/0001=p و 0/03=p)، vRmax (به ترتیب با 0/02=p و 0/02=p)، و TvRmax (به ترتیب با p=0/01 و 0/03=p) در دو گروه تمرین فزآینده و یکنواخت مشاهده شد. میانگین برون ده توان نیز در گروه تمرین فزآینده (0/02=p) و یکنواخت (0/03=p) بهبود یافت؛ اما تغییرات در عوامل هموریولوژیک بین سه گروه تفاوت معنی داری نداشت (05/0<p). نتیجه گیری: تمرینات تناوبی فزآینده و یکنواخت موجب ارتقای سطح عملکرد پاروزنان میگردند؛ اما تمرین تناوبی فزآینده در میزان تحمل فعالیت شدید در آستانه لاکتات، بهبودی بیشتری ایجاد می کند.
احمد محمدی مقدم؛ وحید تأدیبی؛ ناصر بهپور
چکیده
زمینه و هدف: در مطالعات پیشین مشخص شده است که عوامل زیادی بر اشتها و میزان انرژی دریافتی افراد تأثیرگذار می باشند. تمرین ورزشی یکی از این عوامل می باشد. هدف از پژوهش حاضر مقایسه آثار حاد دوی تناوبی هوازی و تمرین استقامتی با وزنه بر میزان اشتها در مردان دارای اضافه وزن می باشد. روش تحقیق: در طرح یک گروهی با آزمون های مکرر، 12 مرد دارای اضافه ...
بیشتر
زمینه و هدف: در مطالعات پیشین مشخص شده است که عوامل زیادی بر اشتها و میزان انرژی دریافتی افراد تأثیرگذار می باشند. تمرین ورزشی یکی از این عوامل می باشد. هدف از پژوهش حاضر مقایسه آثار حاد دوی تناوبی هوازی و تمرین استقامتی با وزنه بر میزان اشتها در مردان دارای اضافه وزن می باشد. روش تحقیق: در طرح یک گروهی با آزمون های مکرر، 12 مرد دارای اضافه وزن (30>BMI>25) به طور داوطلبانه در این پژوهش شرکت کردند. افراد در طی 3 هفته با فواصل یک هفته ای جهت پاک سازی پلاسما به ترتیب تصادفی در موقعیت های دوی تناوبی هوازی، شرایط کنترل و تمرین استقامتی با وزنه در گروه های چهار نفره قرار گرفتند. دوی تناوبی شامل سه وهله 10 دقیقه ای با فواصل استراحتی 5 دقیقه ای با شدت درک فشار بورگ معادل 13 ، و تمرین استقامتی با وزنه انجام 8 حرکت اصلی با 40 درصد یک تکرار بیشینه (1RM) با 20 تکرار بود. میزان اشتها با استفاده از مقیاس اندازه گیری آنالوگ بصری ارزیابی شد. از آزمون t مستقل جهت مقایسه تفاوت میانگین ها در سطح p<0/05 استفاده گردید. یافته ها: میزان تمایل به غذا 9 ساعت پس از تمرین نسبت به پیش آزمون در هر دو جلسه تمرینی دوی تناوبی هوازی و تمرین استقامتی با وزنه، به طور معناداری کاهش یافت(p=0/01). نتایج آزمون t مستقل تفاوت معناداری بین این میزان کاهش تمایل به غذا در دو جلسه تمرینی نشان نداد (p=0/80). میزان احساس سیری 9 ساعت پس از تمرین نسبت به پیش آزمون در هر دو جلسه تمرینی، افزایش یافت؛ اما این تغییر تنها در جلسه تمرین استقامتی با وزنه معنادار( p=0/001) بود. این مقادیر در جلسه کنترل تغییر معناداری نیافت. نتیجه گیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، تمرین استقامتی با وزنه هم باعث کاهش معنادار تمایل به غذا، و هم افزایش معنادار میزان احساس سیری 9 ساعت پس از تمرین می شود؛ این در حالی است که دوی تناوبی هوازی تنها باعث کاهش معنادار تمایل به غذا می گردد، از این رو می توان گفت تمرین استقامتی برای کاهش اشتها و کمک به تعدیل انرژی دریافتی در مردان دارای اضافه وزن، موثرتر است.