هادی گلپسندی؛ محمد رحمان رحیمی
چکیده
زمینه و هدف: دیابت نوع 2 ملیتوس (T2DM) از طریق هایپرگلایسیمی مزمن بر یکپارچگی و عملکرد میتوکندری تاثیر میگذارد. لذا اثر ترکیبی تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) و تزریق ویتامینD3 بر پروتئینهای مرتبط با میتوفاژی در بافت قلب موشهای مبتلا به T2DM انجام شد. روشتحقیق: تعداد 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به طورتصادفی در پنج گروه کنترل (NC)، کنترل ...
بیشتر
زمینه و هدف: دیابت نوع 2 ملیتوس (T2DM) از طریق هایپرگلایسیمی مزمن بر یکپارچگی و عملکرد میتوکندری تاثیر میگذارد. لذا اثر ترکیبی تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) و تزریق ویتامینD3 بر پروتئینهای مرتبط با میتوفاژی در بافت قلب موشهای مبتلا به T2DM انجام شد. روشتحقیق: تعداد 40 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به طورتصادفی در پنج گروه کنترل (NC)، کنترل دیابت (DC)، دیابت + HIIT (D+HIIT)، دیابت + ویتامینD3 (D+VD3)، دیابت+ HIIT+ ویتامینD3 (D+HIIT+VD3) قرار گرفتند. T2DMبا تغذیه موشها با HFD و به دنبال آن، تزریق استرپتوزوتوسین القا شد. پروتکلHIIT شامل دویدن روی نوارگردان در قالب وهلههای کوتاه فعالیت با شدت بالا 90-85 درصد حداکثر سرعت دویدن در مدت زمان 49 دقیقه بود و ویتامین D3 به صورت زیرجلدی هر هفته به میزان 10000 واحد بینالمللی/ کیلوگرم تزریق شد. 48 ساعت پس از مداخله، نمونههای بافت قلب جمعآوری شد و پروتئینهای پارکین و PINK-1 با استفاده از روش وسترن بلات اندازه گیری شدند. همچنین، سطح گلوکزسرم، مقاومت به انسولین و زمان رسیدن به خستگی هم اندازهگیری گردید. یافته ها با آزمون تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی بونفرونی، در سطح معنی داری (001/0=p) تحلیل شدند. یافتهها: القاء T2DM به طور قابل توجهی سطوح پارکین و PINK-1 را در بافت قلب کاهش داد(018/0=p و 036/0=p)؛ با این حال، هر دو مداخله تمرین HIIT و ویتامینD3، به صورت جداگانه و ترکیبی، به طورمعنادار محتوای پروتئین پارکین و PINK-1 را افزایش دادند (001/0=p). به علاوه، مداخله ترکیبی HIIT و ویتامینD3، منجر به بهبود معنادار در سطح گلوکز سرم، مقاومت به انسولین و ظرفیت هوازی شد (001/0=p). نتیجهگیری: به نظر میرسد ترکیب HIIT و ویتامین از طریق تقویت میتوفاژی، یک اثر محافظتی در برابر اختلالات میتوکندریایی و متابولیکی ناشی از T2DM ایجاد میکند و به بهبود کلی سلامت متابولیک و عملکرد جسمانی در مدل حیوانی القاء شده به T2DM می انجامد.
الهام قاسمی؛ شیلا نایبی فر؛ فاطمه نورا
چکیده
زمینه و هدف: پروتئینهای شبه آنژیوپویتین نوع 3 (ANGPTL3) و 4 (ANGPTL4) از تنظیمگرهای نوظهور متابولیسم چربیها میباشند که در بروز بیماریهای مرتبط با چاقی مانند بیماریهای قلبی و عروقی نقش دارند. هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر هشت هفته تمرینات تناوبی با شدت بالا (HIIT) همراه با مکمل اسپیرولینا بر سطوح سرمی ANGPTL3، ANGPTL4 و نیمرخ لیپیدی در زنان ...
بیشتر
زمینه و هدف: پروتئینهای شبه آنژیوپویتین نوع 3 (ANGPTL3) و 4 (ANGPTL4) از تنظیمگرهای نوظهور متابولیسم چربیها میباشند که در بروز بیماریهای مرتبط با چاقی مانند بیماریهای قلبی و عروقی نقش دارند. هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر هشت هفته تمرینات تناوبی با شدت بالا (HIIT) همراه با مکمل اسپیرولینا بر سطوح سرمی ANGPTL3، ANGPTL4 و نیمرخ لیپیدی در زنان سالمند چاق بود. روش تحقیق: این مطالعه کارآزمایی بالینی تصادفی شده با طرح پیشآزمون و پسآزمون است. تعداد 60 نفر از زنان سالمند چاق (میانگین سنی 24/72±6/60 سال؛ شاخص توده بدنی 53/3±20/31 کیلوگرم/متر مربع) به روش نمونهگیری هدفمند انتخاب و بهصورت تصادفی در چهار گروه مساوی مکمل+ تمرین، دارونما + تمرین، مکمل و کنترل جای گرفتند. گروههای تمرینی به مدت هشت هفته به اجرای HIIT (سه جلسه در هفته) پرداختند، در حالیکه گروههای مکمل روزانه دو عدد کپسول 500 میلیگرم اسپیرولینا مصرف کردند. متغیرهای پژوهش در ابتدا و انتهای مطالعه اندازهگیری شدند. دادهها با استفاده از آزمونهای تحلیل کوواریانس و تعقیبی توکی و با استفاده از نرمافزار SPSS نسخه 22 در سطح معنیداری 05/0≥ p تجزیهوتحلیل شدند. یافتهها: پس از هشت هفته HIIT به همراه مصرف اسپیرولینا سطوح سرمی ANGPTL3 (01/0> p)،ANGPTL4 (001/0> p)، تریگلیسرید (001/0> p)، وزن (001/0> p) و درصد چربی بدن (001/0> p) در گروههای مکمل+ تمرین، دارونما + تمرین و مکمل کاهش یافت. درحالیکه تنها در گروههای مکمل+ تمرین و دارونما + تمرین سطوح کلسترول تام (001/0> p) و لیپوپروتئین با چگالی پائین (001/0> p) کاهش معنیدار و لیپوپروتئین با چگالی بالا (001/0> p) افزایش معنیدار نشان داد. نتیجهگیری: به نظر میرسد تمرینات تناوبی شدید و مکمل اسپیرولینا باعث تنظیم متابولیسم لیپید و بهبود نیمرخ لیپیدی و کاهش خطر ابتلا به بیماریهای قلبی و عروقی در سالمندان چاق میگردد.
نسیم عباسی فرد؛ عبدالحمید حبیبی؛ سعید شاکریان؛ علی اکبر علیزاده
چکیده
زمینه و هدف: استفاده از گلوکوکورتیکوئیدها با انواع اثرات نامطلوب قلبی عروقی از جمله احتباس مایعات، فشار خون بالا، بیماری آترواسکلروتیک زودرس و آریتمی همراه است. هدف از این مطالعه بررسی اثر شش هفته تمرین مقاومتی و تداومی هوازی بر محتوای کلاژن 1 و پروتئینهای ماتریکس خارج سلولی در بافت میوکارد رت های ماده مدل القا شده با دگزامتازون ...
بیشتر
زمینه و هدف: استفاده از گلوکوکورتیکوئیدها با انواع اثرات نامطلوب قلبی عروقی از جمله احتباس مایعات، فشار خون بالا، بیماری آترواسکلروتیک زودرس و آریتمی همراه است. هدف از این مطالعه بررسی اثر شش هفته تمرین مقاومتی و تداومی هوازی بر محتوای کلاژن 1 و پروتئینهای ماتریکس خارج سلولی در بافت میوکارد رت های ماده مدل القا شده با دگزامتازون بود. روش تحقیق: تعــداد 12 ســر رت ماده بـا سـن چهار هفتـه ای بـه طـور تصادفـی در چهار گروه کنترل سالم، کنترل القا شده با دگزامتازون، تمرین مقاومتی + دگزامتازون و گروه تمرین تداومی+ دگزامتازون قرار گرفتند. برنامـه تمریـن مقاومتـی شـش هفتـه بـا سـه نوبـت و هـر نوبـت 20-14 بـار بـالا رفتـن از نردبـان یـک متـری (بـا 26 پلـه) بـا حمـل وزنـه بـود. محتوی کلاژن نوع 1، ماتریکس متالوپروتئیناز-2 (MMP-2) و مهارکننده بافتی متالوپروتئیناز-1 (TIMP-1) در بطن چپ بافت میوکارد پس از تمرین، با روش وسترن بلات؛ و عامل رشد تغییر شکل دهنده بتا-1 (TGF-β1) با روش الایزا اندازه گیری شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در سطح معنی داری 05/0 p≤ استفاده شد. یافته ها: تزریق دگزامتازون در سه گروه موجب کاهش معنی دار پروتئین MMP2 و افزایش معنی دار محتوای کلاژن 1، TIMP1 و TGF-β1 نسبت به گروه کنترل سالم شد؛ اما هر دو نوع تمرین، موجب افزایش معنی دار MMP-2 و کاهش معنی دار کلاژن نوع 1، TIMP1 و TGF-β1 گردید. نتیجه گیری: به نظر می رسد که تمرینات تداومی هوازی و مقاومتی می تواند همزمان با افزایش فعالیت MMP2 و کاهش محتوای پروتئین کلاژن 1، TGF-β1 و TIMP-1 در بطن چپ رت ها، یک اثر محافظتی بر ساختار و عملکرد بطن قلبی داشته باشد.
پویا دماوندی؛ فرهاد رحمانی نیا؛ بهمن میرزایی
چکیده
زمینه و هدف: تمرینات مقاومتی ترکیبی روشی از طراحی تمرینات مقاومتی پر شدت با تمرینات پلایومتریک می باشند که در برخی موارد به دو شکل کنتراست و کمپلکس اجرا می شوند. هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر تمرینات مقاومتی ترکیبی (کنتراست و کمپلکس) بر میزان تستوسترون، کورتیزول، لاکتات و نیمرخ پرش بازیکنان بسکتبال بود. روش تحقیق: تعداد 36 بازیکن بسکتبال ...
بیشتر
زمینه و هدف: تمرینات مقاومتی ترکیبی روشی از طراحی تمرینات مقاومتی پر شدت با تمرینات پلایومتریک می باشند که در برخی موارد به دو شکل کنتراست و کمپلکس اجرا می شوند. هدف تحقیق حاضر بررسی تاثیر تمرینات مقاومتی ترکیبی (کنتراست و کمپلکس) بر میزان تستوسترون، کورتیزول، لاکتات و نیمرخ پرش بازیکنان بسکتبال بود. روش تحقیق: تعداد 36 بازیکن بسکتبال مرد 18 تا 23 سال در این مطالعه شرکت کردند. شرکت کنندگان به روش تصادفی ساده به سه گروه تمرینات مقاومتی کنتراست، کمپلکس و کنترل تقسیم شدند و به مدت شش هفته (دو جلسه در هفته) تمرینات مقاومتی را در ترکیب با تمرینات پلایومتریک به دو روش کنتراست یا کمپلکس انجام دادند. پیش و پس از مداخله، آزمون پرش عمودی (نیمرخ پرش)، و آزمون60 ثانیه پرش عمودی متوالی (لاکتات) و سطح سرمی تستوسترون و کورتیزول استراحتی اندازه گیری شد. سپس برای تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس و بونفرونی در سطح معنی داری 05/0p≤ استفاده گردید.یافتهها: گروههای تمرین کمپلکس و کنتراست در اوج توان (013/0p= و 007/0p=)، اوج سرعت پرش (001/0p= و 032/0p=)، ارتفاع پرش (001/0p= و 012/0p=)، تستوسترون سرم (001/0p=) و کورتیزول سرم (014/0p= و 011/0p=) نسبت به گروه کنترل بهبود معنی داری داشتند. سطح لاکتات پلاسما نیز به دنبال آزمون پرش متوالی در گروه کمپلکس (003/0p=) و کنتراست (005/0p=) نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری نشان داد. نتیجهگیری: تمرینات مقاومتی کنتراست و کمپلکس، هر دو، موجب بهبود عملکرد ورزشی و بهینه سازی متغیرهای نیمرخ پرش و سطح هورمون های تستوسترون و کورتیزول در بازیکنان بسکتبال می شوند و برتری بر یکدیگر ندارند.
سمیه پایکاری؛ علیرضا رحیمی؛ فریبا آقایی؛ فواد فیض الهی
چکیده
چکیده مبسوطزمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیر الکلی[1] (NAFLD)، یک بیماری متابولیک اکتسابی است که با رسوب تری گلیسیرید در کبد توسط عواملی غیر از مصرف الکل ایجاد میشود(1). امروزه درمان کبد چرب غیرالکلی عمدتاً از طریق فعالیت بدنی(9) و برخی مکملهای غذایی برای کاهش توده چربی صورت میگیرد(16). ناهنجاریهای میتوکندری، مانند اختلال در عملکرد زنجیره ...
بیشتر
چکیده مبسوطزمینه و هدف: بیماری کبد چرب غیر الکلی[1] (NAFLD)، یک بیماری متابولیک اکتسابی است که با رسوب تری گلیسیرید در کبد توسط عواملی غیر از مصرف الکل ایجاد میشود(1). امروزه درمان کبد چرب غیرالکلی عمدتاً از طریق فعالیت بدنی(9) و برخی مکملهای غذایی برای کاهش توده چربی صورت میگیرد(16). ناهنجاریهای میتوکندری، مانند اختلال در عملکرد زنجیره انتقال الکترون و کاهش بتااکسیداسیون اسیدهای چرب، به تجمع چربی در سلولهای کبدی کمک میکند که منجر به تخریب سلولی و پیشرفت به استئاتوهپاتیت غیرالکلی[2] (NASH) میشود (2). ورزش نه تنها میتواند وضعیت التهابی کبد را کاهش دهد، بلکه باعث تقویت بیوژنز میتوکندری شده و پویایی مورفولوژیکی و سرعت بازسازی را از طریق بیوژنز و میتوفاژی افزایش میدهد (10). همچنین مکملهایی بر پایه حشرات خوراکی، خواص تحریک کننده ایمنی و ضد سرطانی، ضد دیابتی و آنتی اکسیدانی قوی از خود نشان دادهاند (17). یکی از این مکملها، کرم آرد است که علاوه بر محتوای پروتئینی بالا، گزارش شده است که اثر ضد چاقی از طریق فعالسازی PGC-1α نشان میدهد. این مطالعه همچنین نشان داد که این مکمل با تاثیری که بر بیان ژنهای دخیل در متابولیسم چربی میگذارد، میتواند به طور موثری در کاهش وزن و توده چربی ایفای نقش کند (18). لذا در این تحقیق تاثیر همزمان مکمل پروتئینی کرم آرد با تمرین هوازی بر بیان ژنهای دخیل در بیوژنز میتوکندریایی شامل گیرنده فعال کنندهی تکثیر پروکسی زوم گاما هم فعال سازـ ۱ آلفا (PGC1α)، پروتئین جفت نشده-1 (UCP1)، میتوفیوژن-1 (Mfn1) و پروتئین-1 وابسته به دینامین (Drp1) در بافت عضله نعلی موشهای صحرایی مبتلا به کبد چرب غیر الکلی بررسی گردید.روش تحقیق: در این مطالعه تجربی، 25 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به پنج گروه پنج تایی شامل گروه سالم، بیمار، بیمار+ مکمل، بیمار+ تمرین، و بیمار+ مکمل+ تمرین تقسیم شدند. گروه بیمار با رژیم غذایی پرچرب و کلسترول دچار NAFLD شدند. تمرین هوازی تناوبی به مدت هشت هفته شامل دویدن روی نوارگردان به مدت 30 دقیقه و پنج روز در هفته همراه با اضافه بار تدریجی انجام شد. گاواژ مکمل کرم آرد با دوز 20 میلیگرم/کیلوگرم وزن بدن مشابه با روزهای ورزش صورت گرفت. 48 ساعت بعد از آخرین جلسه تمرینی و گاواژ مکمل، بافت برداری عضله نعلی در هر گروه انجام شد. حیوانات با تزریق درون صفاقی کتامین و زایلازین بیهوش شدند و برداشت بافت عضله نعلی بلافاصله انجام شد. بافت نمونه هر حیوان بلافاصله در میکروتیوب وارد محلول نیتروژن مایع شد و در دمای ۸۰- درجه فریز گردید. نمونه در آزمایشگاه تا زمان انجام آزمایشات ارزیابی مقدار تغییرات بیان ژن در فریزر ۸۰- درجه نگهداری شد. بیان ژنهای PGC1α، UCP1، Mfn1 و Drp1 با روش Real-Time PCR مورد بررسی قرار گرفت. استخراج RNA به صورت RNX-Pluse و به منظور بررسی کیفیت و کمیت آن از روش اسپکتروفوتومتری و الکتروفورز بروی ژل آگارز استفاده شد. ابتدا توالی mRNA ی مربوط به ژنهای PGC1α، UCP1، Mfn1 و Drp1 با استفاده از سایت NCBI استخراج شد. پرایمرها توسط نرم افزار کامپیوتری AllelID ساخته شد و سپس هر پرایمر توسط نرم افزار BLAST جهت اطمینان از یکتا بودن محل جفت شدن پرایمرها مورد ارزیابی قرار گرفت. دادههای بدست آمده از طریق آزمونهای آماری t مستقل و تحلیل واریانس دو عاملی در سطح معنی داری p≤0.05 تجزیه و تحلیل شدند.یافتهها: نتایج آزمون t مستقل نشان داد که بیان ژنهای PGC1α، UCP1 و Mfn1 در گروه بیمار یا مدل، در مقایسه با گروه سالم، به طور معنی داری کاهش یافته و بر عکس، بیان Drp1 به طور معنی داری افزایش پیدا کرده است(p=0.0001). نتایج حاصل از آزمون آماری تحلیل واریانس 2 عاملی در تعیین تغییرات بین گروهی در بیان ژنهای مورد مطالعه نشان داد که یک دوره تمرین هوازی منجر به افزایش معنی دار UCP-1 (p=0.0001)، PGC-1α (p=0.0001) و Mfn1 (p=0.0001) و همچنین کاهش معنی دار Drp1 (p=0.0001) در بافت عضله سولئوس موشهای مبتلا به کبد چرب می شود. علاوه بر این، یافتههای آماری نشان داد که یک دوره دریافت مکمل پروتئینی عصاره کرم آرد منجر به افزایش معنی دار UCP-1 (p=0.0001)، PGC-1α (p=0.0001) و Mfn1 (p=0.0001) و همچنین کاهش معنی دار Drp1 (p=0.0001) در بافت عضله سولئوس موشهای مبتلا به کبد چرب شد. نتایج آزمون تحلیل واریانس 2 عاملی همچنین نشان داد که یک دوره تمرین هوازی همراه با دریافت مکمل پروتئینی عصاره کرم آرد بر بیان ژنهای UCP-1(p=0.537)، PGC-1α(p=0.361) و Drp1(p=0.881) در بافت عضله سولئوس موشهای مبتلا به کبد چرب تاثیر معنی داری ندارد. با این وجود، مداخله همزمان تمرین هوازی همراه با دریافت مکمل پروتئینی عصاره کرم آرد باعث افزایش معنی دار Mfn1 (p=0.0001) در بافت عضله سولئوس موشهای مبتلا به کبد چرب شد.جدول 1. نتایج تحلیل واریانس دو عاملی در مقایسه تغییرات بیان نسبی ژنها در گروه های مورد مطالعهمتغیرهاگروه هاSSdfFpضریب اتاء (اندازه اثر) PGC-1αتمرین36/846165/87*0001/084/0مکمل65/770181/79**0001/083/0تمرین×مکمل53/8188/0361/005/0 UCP-1تمرین64/143119/108*0001/087/0مکمل46/29418/221**0001/093/0تمرین×مکمل52/0139/0537/002/0 MFN-1تمرین52/58168/564*0001/097/0مکمل83/38163/374**0001/095/0تمرین×مکمل32/3105/32***0001/066/0 DRP-1تمرین66/0120/104*0001/086/0مکمل69/0100/109**0001/087/0تمرین×مکمل0001/0102/0881/000/0* نشانه اثر معنی دار تمرین هوازی بر بیان ژنها؛ ** نشانه اثر معنی دار مکمل بر بیان ژنها؛ *** نشانه اثر تعاملی معنی دار تمرین هوازی و مکمل بر بیان ژنها؛ سطح معنی داری p≤0/05.نتیجهگیری : با توجه به این که تمرین هوازی و مکمل پروتئینی کرم آرد هر کدام به طور جداگانه منجر به افزایش بیان عضلانی ژنهای PGC-1α ،UCP1 و Mfn1 و همچنین کاهش معنی دار بیان Drp1 در موشهای مبتلا به NAFLD شد، به نظر میرسد تمرین هوازی تناوبی با شدت متوسط و دریافت عصاره کرم آرد هر کدام به تنهایی با ایجاد تغییرات مثبت بر سطوح عضلانی برخی ژنهای مهم دخیل در بیوژنز میتوکندری و تعدیل متابولیسم چربی، احتمالا در درمان NAFLD موثر واقع شود. انجام مطالعات بیشتری با توجه به محدود بودن تحقیقات در زمینه اثر تعاملی تمرینات ورزشی و دریافت کرم آرد بر ظرفیت میتوکندریایی و متابولیسم چربی و نقش اساسی آنها در درمان NAFLD ، ضروری به نظر میرسد. لذا پیشنهاد میشود مطالعهای مشابه روی نمونههای مبتلا به چاقی و یا دیابت نوع 2 که با NAFLD در ارتباط هستند، در آینده اجرا شود.واژه های کلیدی: تمرین هوازی، کرم آرد، بیوژنز میتوکندریایی، کبد چربملاحظات اخلاقی: تمامی مراحل نگهداری و کشتار موشهای صحرایی براساس دستورالعمل نگهداری حیوانات آزمایشگاهی هلسینکی[3] 1964 انجام شد.پذیرش دستورالعمل های اخلاقی: کد اخلاق اخذ شده از کمیته اخلاق دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج با شماره شناسه IR.IAU.K.REC.1403.029 انجام شد.تامین مالی: هزینه های مطالعه بر عهده محقق بوده.تضاد منافع: تداخل در منافع وجود ندارد.
سعدالله سالارمحمدی؛ الهام فرهادفر؛ زهرا سرلک
چکیده
زمینه و هدف: یکی از مشکلات در بیشتر کشورهای جهان، مسئله پیری جمعیت و پیامدهای ناشی از آن در بروز بیماریهای قلبی است. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تاثیر تمرین هوازی و مکملدهی مایتوکیو بر عوامل درگیر در مسیر سیگنالینگ دینامیک میتوکندریایی شامل آتروفی اپتیک-۱ (OPA1) و پروتئین فیژن میتوکندریایی (FIS1) در بافت قلب موشهای پیر نر است. روش تحقیق: ...
بیشتر
زمینه و هدف: یکی از مشکلات در بیشتر کشورهای جهان، مسئله پیری جمعیت و پیامدهای ناشی از آن در بروز بیماریهای قلبی است. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تاثیر تمرین هوازی و مکملدهی مایتوکیو بر عوامل درگیر در مسیر سیگنالینگ دینامیک میتوکندریایی شامل آتروفی اپتیک-۱ (OPA1) و پروتئین فیژن میتوکندریایی (FIS1) در بافت قلب موشهای پیر نر است. روش تحقیق: در مطالعه تجربی حاضر، تعداد ۲۸ سر موش صحرایی نر پیر نژاد ویستار به صورت تصادفی در چهار گروه هفتتایی شامل کنترل، تمرین هوازی، مکمل مایتوکیو، و تمرین هوازی+مکمل مایتوکیو تقسیم شدند. حیوانات پس از آشناسازی با محیط به مدت هشت هفته (پنج روز در هفته) تمرین هوازی با شدت ۷۰ درصد سرعت بیشینه را انجام دادند. مکملدهی مایتوکیو به مدت هشت هفته به صورت محلول در آب خوراکی با غلظت ۲۵۰ میکرومولار انجام شد. برای ارزیابی متغیرها در بافت قلب از روش Real-time PCR استفاده گردید. آنالیز آماری دادهها با استفاده از آزمون آنوای دو راهه و آزمون تعقیبی توکی و سطح معنی داری ۰۵/۰>p انجام گردید. یافته ها: تمرین هوازی به طور معنی داری میزان بیان ژن FIS1 را در بافت میوکارد کاهش داد (۰۰۶/۰= p ). مایتوکیو میزان بیان ژن OPA1 را در بافت قلب موشهای پیر را افزایش داد (۰۴/۰p =) اما بر بیان ژن FIS1 تاثیر معنی داری نداشت (۰۶/۰p =) و از طرفی، ترکیب مایتوکیو و تمرین، بیان ژن دو متغیر FIS1 و OPA1 را نسبت به گروه مایتوکیو به طور معنی داری کاهش داد (۰۲/۰ p =). نتیجه گیری: مکمل مایتوکیو در نقش یک آنتی اکسیدان پیشرفته احتمالا میتواند در دینامیک میتوکندریایی عضله قلبی پیر نقش داشته باشد و بیان ژن فرآیند همجوشی را بهبود می بخشد. با این حال، ترکیب تمرین هوازی و مایتوکیو می تواند فرآیند همجوشی و شکافت میتوکندریایی را تعدیل کند.
وحید ساری صرّاف؛ مصطفی خانی؛ مهدی ساقی
چکیده
زمینه و هدف: افزایش فعالیت پروتئین جفت نشده نوع یک (UCP1) باعث کاهش عوارض چاقی میشود. لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر دوازده هفته تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) و تجویز مکمل الکارنیتین بر بیان 455-miR، HIF-1αو تغییراتUCP1 در بافت چربی زیر پوستی رتهای نر چاق بود. روش تحقیق: سی و شش سر رت نر ویستار پس از هشت هفته مصرف غذای پرچرب به ...
بیشتر
زمینه و هدف: افزایش فعالیت پروتئین جفت نشده نوع یک (UCP1) باعث کاهش عوارض چاقی میشود. لذا هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر دوازده هفته تمرین تناوبی با شدت بالا (HIIT) و تجویز مکمل الکارنیتین بر بیان 455-miR، HIF-1αو تغییراتUCP1 در بافت چربی زیر پوستی رتهای نر چاق بود. روش تحقیق: سی و شش سر رت نر ویستار پس از هشت هفته مصرف غذای پرچرب به طور تصادفی به چهار گروه: کنترل (C)، تمرین (T)، مکمل (S) و مکمل+تمرین (ST) تقسیم شدند. HIIT با شدت 85-90% سرعت بیشینه روی نوارگردان، پنج روز در هفته به مدت 12 هفته برای رتهای گروه T و ST اجرا شد. رتهای گروه S و ST روزانه به مدت سه ماه 30 میلیگرم بر کیلوگرم وزن بدن با الکارنیتین گاواژ شدند. بیان 455-miR ،HIF-1α و UCP1 به ترتیب با استفاده از روشهای RT-qPCR، وسترن بلات و ایمنوفلورانس ارزیابی شدند. از آزمونهای t وابسته و آنالیز واریانس یک راهه برای تجزیه و تحلیل دادهها و برای تعیین جایگاه معنیداری از آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنیداری 05/0p< استفاده شد. یافته ها: وزن رتها در دوره چاقی افزایش داشت (001/0=p) که با تمرین (003/0=p) و مکمل+ تمرین (001/0=p) کاهش یافت. بیانژن 455- miRگروههای T کاهش معنیدار (001/0=p)، S افزایش معنیدار (001/0=p) و ST افزایش غیرمعنیداری (071/0=p) در مقایسه با گروه C داشتند. بیان پروتئین HIF-1α در همه گروهها نسبت به گروه C افزایش معنیدار (001/0=p) داشت. بیان پروتئین UCP1 در همه گروهها نسبت به گروه C افزایش معنیداری داشت (001/0=p). نتیجهگیری: به نظر میرسد HIIT و همزمانی HIIT با الکارنیتین استراتژی مفیدی برای مقابله با چاقی بوده و شواهد امیدوارکنندهای برای ترویج قهوهای شدن بافت چربی سفید ارائه میدهد. در حالی که تحقیقات بیشتری برای تعمیم این یافتهها از مدلهای حیوانی به کاربردهای انسانی مورد نیاز است.
مهدیه پورسلطانی زرندی؛ امیر سرشین؛ علیرضا رحیمی؛ فواد فیض الهی
چکیده
زمینه و هدف: افزایش چاقی و بیماریهای مرتبط، از جمله دیابت و کبد چرب، اهمیت تمرین منظم را در درمان چاقی نشان داده است. همچنین، شواهد حاکی از تأثیر بتائین بر متابولیسم کبدی چربی و گلوکز در بهبود چاقی است. هدف این پژوهش بررسی تأثیر همزمان تمرین تناوبی با شدت متوسط و مکمل بتائین بر بیان کبدی ژن CD28، سطوح سرمی اوره، کراتینین و نیمرخ چربی ...
بیشتر
زمینه و هدف: افزایش چاقی و بیماریهای مرتبط، از جمله دیابت و کبد چرب، اهمیت تمرین منظم را در درمان چاقی نشان داده است. همچنین، شواهد حاکی از تأثیر بتائین بر متابولیسم کبدی چربی و گلوکز در بهبود چاقی است. هدف این پژوهش بررسی تأثیر همزمان تمرین تناوبی با شدت متوسط و مکمل بتائین بر بیان کبدی ژن CD28، سطوح سرمی اوره، کراتینین و نیمرخ چربی در موشهای چاق بود. روش تحقیق: در این مطالعه تجربی، ۲۵ سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به پنج گروه تقسیم شدند: ۱- سالم، ۲- چاق، ۳- چاق + مکمل، ۴- چاق + تمرین، ۵- چاق + مکمل + تمرین. موشهای چاق به مدت شش هفته با رژیم پرچرب تغذیه شدند. تمرین تناوبی شامل دویدن روی نوارگردان به مدت ۳۰ دقیقه و پنج روز در هفته، همراه با افزایش تدریجی شدت، به مدت هشت هفته انجام شد. گاواژ مکمل بتائین نانوامولسیفای (۵۰ میلیگرم/کیلوگرم وزن بدن) قبل از تمرین انجام گرفت. در پایان، بیان ژن CD28 با روش Real-Time PCR و سطوح سرمی کراتینین، اوره، تریگلیسرید، کلسترول تام، LDL و HDL با روشهای معتبر اندازهگیری شد. دادهها با آزمونهای t-مستقل و آنوای دوعاملی در سطح معناداری 05/0 `p≤بررسی شدند. یافتهها: چاقی باعث افزایش معنیدار TG، کلسترول تام، LDL، CD28، کراتینین و اوره و کاهش HDLشد. تمرین و مکمل بهطور مستقل باعث بهبود شاخصهای فوق شدند. تعامل تمرین و مکمل نیز تغییرات معنیداری در CD28، LDL، کلسترول تام و کراتینین داشت. نتیجه گیری: تمرین هوازی با شدت متوسط و مکمل بتائین نانوامولسیفای، مستقل و بهطور ترکیبی، احتمالاً از طریق تنظیم متابولیسم چربی، در کاهش التهاب کبدی ناشی از چاقی مؤثر است.
فائزه وحیدمقدم؛ مقصود پیری؛ شیما آب آب زاده؛ فروزان فتاحی مسرور
چکیده
زمینه و هدف: هدف این مطالعه بررسی تاثیر هشت هفته برنامهی تمرین تناوبی با شدت متوسط و مصرف ویتامین D فاکتورهای آپوپتوزیسی Bax و Bcl-2 و نسبت Bax/Bcl-2 در موشهای صحرایی نر متعاقب القای آنفارکتوس قلبی بود. روش تحقیق: نمونههای پژوهش تعداد 56 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار بودند که به طور تصادفی در 7 گروه مساوی (هر گروه 8 سر) شامل: گروه کنترل سالم، ...
بیشتر
زمینه و هدف: هدف این مطالعه بررسی تاثیر هشت هفته برنامهی تمرین تناوبی با شدت متوسط و مصرف ویتامین D فاکتورهای آپوپتوزیسی Bax و Bcl-2 و نسبت Bax/Bcl-2 در موشهای صحرایی نر متعاقب القای آنفارکتوس قلبی بود. روش تحقیق: نمونههای پژوهش تعداد 56 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار بودند که به طور تصادفی در 7 گروه مساوی (هر گروه 8 سر) شامل: گروه کنترل سالم، گروه سکته + 5 دقیقه راه رفتن، گروه سکته + ویتامین + D 5 دقیقه راه رفتن، گروه سکته + تمرین تناوبی، گروه سکته + تمرین تناوبی + ویتامین D ، گروه سکته + تمرین تناوبی + گاواژ پارافین خوراکی، و گروه سکته + گاواژ پارافین خوراکی + 5 دقیقه راه رفتن قرار گرفتند. موشها در گروههای اختصاصی، مکملدهی، دارونما و تمرین را تجربه نمودند. آزمون های تحلیل واریانس چند متغیره، تحلیل واریانس یک راهه و تعقیبی توکی برای استخراج نتایج (در سطح معنی داری 05/0>p) مورد استفاده قرار گرفتند. یافته ها: هر دو مداخله تمرین تناوبی و مکمل به صورت انفرادی و ترکیبی، سبب کاهش معنیدار BAX و افزایش معنیدار Bcl-2 نسبت به گروه سکته گردید. همچنین، ترکیب تمرین و مکمل، سبب افزایش بیشتر Bcl2 و کاهش بیشتر Bax نسبت به دو گروه مکمل (001/0 P=) و تمرین تنها شد (001/0 P=). در رابطه با نسبت Bax به Bcl-2 نیز نتیجه مشابهی مشاهده شد. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان میدهد که تیمار تمرین و مکمل سبب بهبود معنیدار عوامل آپوپتوزیسی میگردد، اما ترکیب دو متغیر اثر همافزایی داشته و بهتر از اعمال منفرد هر یک از مداخلهها عمل میکند.
اسماعیل شرفی مولیز؛ سعید شاکریان؛ علی اکبر علی زاده؛ سعید احمدی براتی
چکیده
زمینه و هدف: بیماری دیابت از شایعترین بیماریهای متابولیک است که موجب عوارض متعددی در بافت قلب میگردد. امروزه اثر رویکردهای مختلف درمانی از جمله فعالیت ورزشی بر بافت قلب مورد توجه قرار گرفته است. هدف این پژوهش بررسی اثرات تمرین تناوبی با شدت بالا بر تغییرات سطوح پروتئینهای مسیر پیامدهی PI3K/AKT/mTOR در بافت قلب موشهای صحرایی نر ...
بیشتر
زمینه و هدف: بیماری دیابت از شایعترین بیماریهای متابولیک است که موجب عوارض متعددی در بافت قلب میگردد. امروزه اثر رویکردهای مختلف درمانی از جمله فعالیت ورزشی بر بافت قلب مورد توجه قرار گرفته است. هدف این پژوهش بررسی اثرات تمرین تناوبی با شدت بالا بر تغییرات سطوح پروتئینهای مسیر پیامدهی PI3K/AKT/mTOR در بافت قلب موشهای صحرایی نر نژاد ویستار مبتلا به دیابت نوع دو بود.روش تحقیق: در این تحقیق تعداد ۴۰ سر موش صحرایی هشتهفتهای با میانگین وزنی ۱۶±۱۹۱ گرم به طور تصادفی به چهار گروه سالمکنترل، سالمتمرین، دیابتکنترل و گروه دیابتتمرین تقسیم شدند. برنامه تمرینی شامل هشت هفته تمرین تناوبی با شدت بالا با توالی پنج جلسه در هفته بود. با روش وسترنبلات میزان سطوح پروتئینهای PI3K/AKT/mTOR اندازهگیری شد. از روش آماری تحلیل واریانس یک راهه و آزمون تعقیبی توکی برای بررسی تفاوت بین گروهها در هر متغیر استفاده شد. سطح معنیداری 05/0p< در نظر گرفته شد. یافتهها: بیماری دیابت سبب کاهش معنیدار مقادیر پروتئینهای PI3K/AKT/mTOR در بافت قلب موشهای صحرایی دیابتی گردید (001/0p=). بااینحال، هشت هفته تمرین تناوبی با شدت بالا سبب افزایش معنیدار مقادیر پروتئین PI3K -(037/0p=)، پروتئین AKT (009/0p=) و پروتئین mTOR (043/0p=) در بافت قلب موشهای صحرایی دیابتی را در پی داشت. نتیجهگیری: باتوجهبه این نتایج، تمرین تناوبی با شدت بالا نقش مفیدی در تنظیم و کنترل مسیرهای پیامدهی مرتبط با هایپرتروفی فیزیولوژیک و مهار هایپرتروفی پاتولوژیک در نمونههای حیوانی مبتلا به دیابت نوع دو داشت توصیه میشود، بررسی بیشتر این موضوع در نمونههای انسانی مورد توجه محققین قرار گیرد.
صادق چراغ بیرجندی؛ ستاره حقانی؛ سارا اصغری
چکیده
زمینه و هدف: بتا آمینو ایزوبوتیریک اسید یک مایوکاین است که توسط عضلات اسکلتی تولید و ترشح میشود. تمرینات ورزشی به عنوان یک راهکار عملی نقش مهمی در افزایش بتا آمینو ایزوبوتیریک و بهبود مقاومت به انسولین و پیشگیری از عوارض چاقی دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین هوازی فزاینده بر سطح سرمی بتا آمینو ایزوبوتیریک اسید، شاخص مقاومت ...
بیشتر
زمینه و هدف: بتا آمینو ایزوبوتیریک اسید یک مایوکاین است که توسط عضلات اسکلتی تولید و ترشح میشود. تمرینات ورزشی به عنوان یک راهکار عملی نقش مهمی در افزایش بتا آمینو ایزوبوتیریک و بهبود مقاومت به انسولین و پیشگیری از عوارض چاقی دارند. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثر تمرین هوازی فزاینده بر سطح سرمی بتا آمینو ایزوبوتیریک اسید، شاخص مقاومت به انسولین و درصد چربی بدن در زنان جوان چاق بود. روش تحقیق: در این تحقیق نیمه تجربی بــا طرح پیــش آزمــون - پــس آزمــون، 20 زن جوان چاق و غیرفعال (میانگین سنی 68/2 ± 2/ 32 و شاخص توده بدنی 4/1 ± 1/ 31) بهصورت تصادفی به گروههای کنترل (10 نفر) و تمرین (10 نفر) تقسیم شدند. پروتکل تمرین هوازی فزآینده به مدت هشت هفته و سه روز در هفته (با شدت 55 تا 65 درصد ضربان قلب ذخیره و مدت 30 تا 55 دقیقه) اجرا شد. بهمنظور اندازهگیری مقاومت به انسولین و بتا آمینو ایزوبوتیریک اسید پیش و پس از مداخله، از آزمودنیها نمونهگیری خون به عمل آمد. برای تحلیل دادهها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 26، از آزمونهای تحلیل کوواریانس و t وابسته در سطح معنیداری 05/0≥p استفاده گردید. یافتهها: پس از هشت هفته تمرین هوازی فزآینده، بتا آمینو ایزوبوتیریک اسید (001/0=p) در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل بهطور معنیداری افزایش یافت. درصد چربی (001/0=p) و شاخص مقاومت به انسولین (001/0=p) در گروه تمرین نسبت به گروه کنترل بهطور معنیداری کاهش یافت. نتیجهگیری: با توجه به نتایج پژوهش حاضر، تمرینات هوازی فزاینده با افزایش بتا آمینو ایزوبوتیریک اسید و کاهش مقاومت به انسولین و درصد چربی بدن، میتواند یک راهکار موثر در کاهش اختلالات مرتبط با اضافه وزن و چاقی باشد.
بهار سلجوقی برنجی؛ معرفت سیاه کوهیان؛ الناز رضایی
چکیده
زمینه و هدف: فعالیت بدنی نقش مهمی در بهبود عملکرد فیزیولوژیکی ایفا میکند. این مطالعه با هدف بررسی و مقایسه تأثیر هشت هفته تمرین هوازی و پلاریزه بر عملکرد ریوی، شاخص التهابی، شاخص آسیب عصلانی و فاکتور رشد اندوتلیال عروقی در دختران فعال انجام شد. روش تحقیق: در یک طرح نیمهتجربی با الگوی پیشآزمون- پسآزمون، 30 دختر فعال بهصورت تصادفی ...
بیشتر
زمینه و هدف: فعالیت بدنی نقش مهمی در بهبود عملکرد فیزیولوژیکی ایفا میکند. این مطالعه با هدف بررسی و مقایسه تأثیر هشت هفته تمرین هوازی و پلاریزه بر عملکرد ریوی، شاخص التهابی، شاخص آسیب عصلانی و فاکتور رشد اندوتلیال عروقی در دختران فعال انجام شد. روش تحقیق: در یک طرح نیمهتجربی با الگوی پیشآزمون- پسآزمون، 30 دختر فعال بهصورت تصادفی در سه گروه تمرین هوازی، تمرین پلاریزه و کنترل تقسیم شدند. مداخلات شامل 3 جلسه تمرین در هفته به مدت 8 هفته بود. متغیرهای مورد بررسی شامل ظرفیت حیاتی (FVC) و حجم بازدمی اجباری در یک ثانیه (FEV1)با استفاده از روش اسپیرومتری، و همچنین سطوح سرمی پروتئین واکنشی C (CRP)، کراتین فسفوکیناز (CPK) و فاکتور رشد اندوتلیال عروقی (VEGF) بودند که با استفاده از روش الایزا و مطابق با پروتکلهای استاندارد اندازهگیری شدند. برای تحلیل دادهها از آزمون ANOVA یکسویه جهت بررسی همگنی اولیه گروهها، از آزمون t زوجی برای مقایسه درونگروهی پیش و پسآزمون، و از تحلیل کوواریانس (ANCOVA) برای مقایسه بینگروهی پس از مداخله استفاده شد؛ در صورت مشاهده تفاوت معنیدار، آزمون تعقیبی بونفرونی بهکار رفت. سطح معنیداری کمتر از 0.05 در نظر گرفته شد. یافتهها: نتایج نشان داد هر دو نوع تمرین باعث بهبود معنیدار FEV1 و FVC نسبت به گروه کنترل شدند (p<0.05) . سطح CRP در گروههای تمرینی کاهش معنیداری یافت، اما تغییرات CPK معنیدار نبود. همچنین، افزایش VEGF در هر دو گروه تمرینی نسبت به کنترل مشاهده شد (p<0.05). اندازه اثر نشان داد تمرین پلاریزه بیشترین تأثیر را بر FVC (1.31) و تمرین هوازی بر FEV1 (1.06) داشت. همچنین، کاهش CRP با اندازه اثر 1/32- و گروه پلاریزه با اندازه اثر 1/09-، بیانگر اثر ضدالتهابی این رویکردها بود. نتیجهگیری: تمرینات هوازی و پلاریزه میتوانند بهعنوان رویکردی مکمل در بهبود عملکرد ریوی و تعدیل پاسخهای التهابی در جمعیت فعال مورد استفاده قرار گیرند.
اسماعیل قلی نژاد؛ اصغر توفیقی؛ کاظم خدائی؛ فرهاد بهزادی
چکیده
مقدمه و هدف: دیابت نوع 2 نوعی اختلال متابولیکی است که با افزایش گلوکز خون در شرایط مقاومت به انسولین شناسایی میشود. مصرف گالگا و انجام تمرین ممکن است رویکرد مفیدی در کنترل بیماری باشد. هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر 12 هفته تمرین هوازی و گیاه گالگا بر شاخصهای گلایسمیک، مقاومت به انسولین و حساسیت انسولینی و نیمرخ لیپیدی در زنان ...
بیشتر
مقدمه و هدف: دیابت نوع 2 نوعی اختلال متابولیکی است که با افزایش گلوکز خون در شرایط مقاومت به انسولین شناسایی میشود. مصرف گالگا و انجام تمرین ممکن است رویکرد مفیدی در کنترل بیماری باشد. هدف مطالعه حاضر بررسی تاثیر 12 هفته تمرین هوازی و گیاه گالگا بر شاخصهای گلایسمیک، مقاومت به انسولین و حساسیت انسولینی و نیمرخ لیپیدی در زنان مبتلا به دیابت نوع 2 بود. روشها: 40 زن مبتلا به دیابت نوع 2 (میانگین سنی 27/57 و شاخص توده بدنی 66/30 کیلوگرم بر مترمربع) پس از فراخوان انتخاب و به طور تصادفی به چهار گروه تمرین هوازی (10 نفر)، مکمل گالگا (10 نفر)، تمرین هوازی به همراه مکمل گالگا (10 نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند. گروه تمرین 12 هفته و 3 روز در هفته تمرین هوازی پیادهروی با شدت 50 الی 70 درصد ضربان قلب ذخیره انجام دادند و گروه مکمل هر روز (عصرها) دو گرم گالگا بصورت دمنوش (12 هفته) مصرف کردند. گروه ترکیبی نیز علاوه بر تمرین هوازی از مکمل گالگا استفاده کردند. خونگیری از افراد مورد مطالعه قبل و بعد از مداخله در حالت ناشتایی انجام شد. سطوح سرمی و ناشتایی گلوکز، هموگلوبین A1C و نیمرخ لیپیدی با روش رنگ آمیزی آنزیمی و انسولین به روش الایزا اندازهگیری شد. شاخصهای مقاومت به انسولین و حساسیت انسولینی بر اساس فرمول برآورد شدند. جهت تایید فرضیهها و تفاوت بین گروهی از آزمون تحلیل واریانس دو راهه ترکیبی و آزمون توکی استفاده شد. تغییرات درون گروهی با استفاده از آزمونt زوجی مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: سطوح انسولین، گلوکز و هموگلوبین A1C، لیپوپروتئین کم چگال (LDL)، کلسترول تام (TC)، تری گلیسیرید (TG)، آنزیمهای کبدی و HOMA-IR در هر سه گروه نسبت به گروه کنترل کاهش معنادار و McAuley، لیپوپروتئین پرچگال (HDL)، HOMA-b، QUICKI (Quantitative Insulin Sensitivity Check Index) که نشان دهنده حساسیت به انسولین است افزایش معناداری داشتند (05/0p≤). همچنین، کاهش انسولین، گلوکز، هموگلوبین A1C و HOMA-IR و افزایش QUICKI در گروه ترکیبی تمرین هوازی و گالکا بیشتر از گروههای تمرین هوازی و گالگا به تنهایی بود (05/0p≤). نتیجه گیری: هر دو مداخله تمرین هوازی و مکمل گالگا به تنهایی یا اثرات توام آنها میتواند باعث بهبود شاخصهای گلایسمیک، نیمرخ لیپیدی، آنزیمهای کبدی و شاخصهای مقاومت به انسولین و حساسیت انسولینی شود. با این حال اثربخشی ترکیبی آنها در بهبود وضعیت گلایسمیک، مقاومت به انسولین و حساسیت انسولینی بیشتر است.
سیده عذرا میرکاظمی؛ مهدی مقرنسی؛ رضا قهرمانی؛ خورشید بیجاری؛ سمانه راستگو
چکیده
زمینه و هدف: توجه به تمرینات ورزشی بهمنظور بهبود شاخصهای بیوشیمیایی، فیزیولوژیک و روانشناختی در زنان یائسۀ دارای اضافهوزن و چاق از اهمیت ویژهای برخوردار است. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر چهار هفته تمرین مقاومتی در منزل بر سطوح پلاسمایی پروتئین واکنشی C CRP))، شاخصهای ترکیببدنی و خودکارآمدی در زنان یائسۀ دارای اضافهوزن ...
بیشتر
زمینه و هدف: توجه به تمرینات ورزشی بهمنظور بهبود شاخصهای بیوشیمیایی، فیزیولوژیک و روانشناختی در زنان یائسۀ دارای اضافهوزن و چاق از اهمیت ویژهای برخوردار است. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر چهار هفته تمرین مقاومتی در منزل بر سطوح پلاسمایی پروتئین واکنشی C CRP))، شاخصهای ترکیببدنی و خودکارآمدی در زنان یائسۀ دارای اضافهوزن و چاق شهر بیرجند انجام شد. روش تحقیق: پژوهش حاضر از نوع کاربردی و به روش نیمهتجربی با طرح پیشآزمون-پسآزمون روی 56 زن یائسۀ دارای اضافهوزن و چاق (سن 65-45 سال،(BMI≥25 انجام شد. شرکتکنندگان به صورت تصادفی به دو گروه تمرین مقاومتی در منزل (28 نفر) و کنترل (28 نفر) تقسیم شدند. گروه تمرین، تمرینات مقاومتی را به مدت چهار هفته (28 جلسه90 دقیقهای با شدت متوسط) در منزل انجام دادند که هر جلسه شامل حرکات اسکوات، لانچ، ساق ایستاده، جلو بازو، پشت بازو، شنا، چرخش عضلات پهلو و کمر، ددلیفت با وزنه بود. قبل و بعد از تمرین، سطح پلاسمایی CRP از طریق نمونهگیری خون ناشتا و شاخصهای ترکیببدنی (وزن، تودۀ بدنی (BMI)، دور کمر به باسن (WHR)، دور کمر، دور باسن، دور شکم، دور بازو، دور سینه و دور ران) اندازهگیری شد. همچنین خودکارآمدی با پرسشنامۀ استاندارد شرر و دیگران (1982) ارزیابی گردید. دادهها با استفاده از تحلیل کوواریانس و آزمونt وابسته در سطح معنیداری 05/0 P<تحلیل شدند. یافته ها: پس از چهار هفته تمرین مقاومتی در منزل، در سطح CRP تغییر معنیداری مشاهده نشد؛ در حالی که کاهش معنیداری در WHR، دور سینه، باسن، بازو، ران و کمر مشاهده شد. اما تغییرات وزن، BMI و دور شکم معنیدار نبود. خودکارآمدی در گروه تمرین افزایش یافت. نتیجه گیری: تمرینات مقاومتی در منزل میتواند سلامت جسمی و روانی زنان یائسه را بهبود بخشد و بهعنوان راهکاری مؤثر در مدیریت عوارض یائسگی و اضافهوزن توصیه میشود.
هادی عبدی؛ نبی شمسایی؛ بهنوش سلگی
چکیده
زمینه و هدف: به نظر میرسد علاوه بر میزان، مدت و نوع تمرین، زمان تمرین نیز بر سازگاریهای فیزیولوژیکی ناشی از ورزش تأثیر داشته باشد. هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر یک دوره تمرین استقامتی در صبح و شب بر نشانگرهای متابولیسم استخوان در زنان میانسال بود. روش تحقیق: تعداد 36 آزمودنی زن 40 تا 50 ساله به صورت هدفمند انتخاب و بطور تصادفی به سه گروه ...
بیشتر
زمینه و هدف: به نظر میرسد علاوه بر میزان، مدت و نوع تمرین، زمان تمرین نیز بر سازگاریهای فیزیولوژیکی ناشی از ورزش تأثیر داشته باشد. هدف پژوهش حاضر، بررسی تأثیر یک دوره تمرین استقامتی در صبح و شب بر نشانگرهای متابولیسم استخوان در زنان میانسال بود. روش تحقیق: تعداد 36 آزمودنی زن 40 تا 50 ساله به صورت هدفمند انتخاب و بطور تصادفی به سه گروه تمرین در صبح، تمرین در شب و گروه کنترل تقسیم شدند. گروههای تمرینی به مدت 8 هفته، سه جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 60 دقیقه تمرینات هوازی با شدت 55 تا 70 درصد ضربان قلب ذخیره را انجام دادند. برای بررسی متغیرهای بیوشیمیایی، 48 ساعت قبل از شروع برنامه تمرین و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین، در شرایط ناشتایی نمونههای خونی از ورید بازویی جمعآوری و پس از جداسازی سرم به آزمایشگاه بیوشیمی ارسال شد. سطوح سرمی آلکالین فسفاتاز، ویتامینD ، هورمون پاراتورمون و هورمون کلسیتونین اندازهگیری شد. دادهها با استفاده از آزمونهای t زوجی و آنالیز کوواریانس در سطح معنیداری 05/0≥ p بررسی شدند. یافتهها: نتایج تحقیق افزایش معنیدار مقادیر سرمی آلکالین فسفاتاز را در گروه تمرین در شب در مقایسه با گروه کنترل نشان داد (003/0=p). مقادیر سرمی ویتامینD (413/0=p). هورمون پاراتیروئید (495/0=p). و هورمون کلسیتونین (721/0=p). در گروههای تمرینی در مقایسه با گروه کنترل تفاوت معنیداری نداشت. همچنین، بین گروههای مداخله تمرینی تفاوت معنیداری از نظر سطوح سرمی متغیرهای بیوشیمایی مشاهده نشد (05/0≤ p). نتیجهگیری: بطور کلی میتوان گفت که زمان انجام تمرین هوازی اثر قابل ملاحظهای بر نشانگرهای مرتبط با متابولیسم استخوان از قبیل ویتامین D، هورمون پاراتیروئید و هورمون کلسیتونین ندارد، اما بطور ویژه بر آلکالین فسفاتاز استخوانی اثر مفیدی داشته است.
حسین باباییپور؛ منصور صاحب الزمانی؛ نجمه پرهیزمیمندی؛ علیرضا وکیلیان
چکیده
زمینه و هدف: تمرین در آب به عنوان یک رویکرد توانبخشی موثر برای بهبود عملکرد حرکتی در بیماران سکته مغزی شناخته شده است. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر تمرینات آبی در اعماق مختلف بر قدرت و تعادل عضلات اندام تحتانی در بیماران مرد مبتلا به سکته مغزی ایسکمیک مزمن انجام شد. روش تحقیق: در مطالعه حاضر، 36 مرد (56 تا 70 ساله) مبتلا به سکته مغزی ایسکمیک ...
بیشتر
زمینه و هدف: تمرین در آب به عنوان یک رویکرد توانبخشی موثر برای بهبود عملکرد حرکتی در بیماران سکته مغزی شناخته شده است. این مطالعه با هدف بررسی تأثیر تمرینات آبی در اعماق مختلف بر قدرت و تعادل عضلات اندام تحتانی در بیماران مرد مبتلا به سکته مغزی ایسکمیک مزمن انجام شد. روش تحقیق: در مطالعه حاضر، 36 مرد (56 تا 70 ساله) مبتلا به سکته مغزی ایسکمیک مزمن به طور تصادفی در دو گروه تجربی شامل تمرین در آب کم عمق، تمرین در آب عمیق و یک گروه کنترل قرار گرفتند. جلسات تمرین برای دو گروه آزمایشی شامل شش هفته و هر هفته سه جلسه 60 دقیقهای تمرین در آب بود. برای گروه کنترل مداخلهای صورت نگرفت. تعادل با استفاده از مقیاس برگ و قدرت عضلات اندام تحتانی با استفاده از مقیاس انجمن تحقیقات پزشکی (MRC) ارزیابی شد. تحلیل واریانس آمیخته بین- درون آزمودنیها برای بررسی فرضیهها و به دنبال آن آزمون تعقیبی بونفرونی انجام شد. یافتهها: اثر تعاملی زمان × گروه برای تعادل (0001/0=P) و قدرت عضلانی (0001/0=P) معنیدار بود. علاوه بر این، اثرات اصلی معنیدار گروه (قدرت عضلانی: 0001/0=P، تعادل: 005/0=P) و زمان (قدرت عضلانی: 0001/0=P، تعادل: 0001/0=P) مشاهده شد. همانطور که آزمون تعقیبی نشان داد، هر دو گروه تجربی بهبود قابل توجهی در تعادل (005/0=P) و قدرت عضلانی (001/0=P) نسبت به گروه کنترل نشان دادند. علاوه بر این، آزمون تی همبسته نشان داد هر دو گروه تجربی افزایش معنیداری در تعادل (003/0=P) و قدرت عضلانی (015/0=P) پس از مداخله نشان دادند، در حالی که هیچ تغییر معنیداری در گروه کنترل برای هیچیک از متغیرها (075/0=P) مشاهده نشد. نتیجهگیری: در بیماران مبتلا به سکته مغزی ایسکمیک پس از تمرین در آب در اعماق کم و عمیق، تعادل و قدرت عضلانی اندام تحتانی به طور قابل توجهی افزایش یافت اما بین تمرین در اعماق مختلف تفاوت معنیداری مشاهده نشد. این یافتهها نشان میدهد تمرین در آب ممکن است به عنوان یک استراتژی توانبخشی مؤثر و ایمن برای بیماران سکته مغزی عمل کند.
حسن علامه؛ امیرحسین حقیقی؛ کیوان حجازی؛ هادی شهرآبادی
چکیده
زمینه و هدف: افزایش خستگی و ریکاوری ناقص، سبب کاهش نیرو در طی تمرینات مقاومتی میشود و در نهایت، عملکرد بهینه عضله دچار اختلال میشود؛ اما با آوردن استراحت در درون نوبتهای تمرینی بهکمک روش نوبتهای کلاستر، ممکن است این مشکل برطرف شود. از این رو، هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثر تمرینات مقاومتی کلاستر و سنتی بر تغییرات هورمونی ...
بیشتر
زمینه و هدف: افزایش خستگی و ریکاوری ناقص، سبب کاهش نیرو در طی تمرینات مقاومتی میشود و در نهایت، عملکرد بهینه عضله دچار اختلال میشود؛ اما با آوردن استراحت در درون نوبتهای تمرینی بهکمک روش نوبتهای کلاستر، ممکن است این مشکل برطرف شود. از این رو، هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثر تمرینات مقاومتی کلاستر و سنتی بر تغییرات هورمونی و عملکرد عضلانی در مردان جوان فعال بود. روش تحقیق: در این پژوهش نیمه تجربی، 30 مرد جوان فعال بهطور غیرتصادفی به سه گروه (10 نفر) شامل گروه کنترل، تمرین مقاومتی سنتی، و تمرین مقاومتی کلاستر تقسیم شدند. تمرینات مقاومتی کلاستر و سنتی مشتمل بر هشت هفته، سه جلسه در هفته، بهمدت تقریبی 70 دقیقه در هر جلسه، شدت 80-75 درصد یک تکرار بیشینه، و تعداد تکرار تا واماندگی بود. شاخصهای هایپرتروفی (سطح مقطع عضلات بازو و ران)، آمادگی جسمانی (قدرت و استقامت عضلانی در حرکت پرس سینه و پرس پا) و هورمونهای مرتبط با رشد عضله (عامل رشد شبه انسولین-1، تستوسترون و کورتیزول) در دو مرحله پیش آزمون و پسآزمون؛ با روشهای معتبر اندازهگیری شدند. از آزمون آماری تحلیل کوواریانس برای مقایسه بین گروهی متغیرهای وابسته در سطح معنیداری 05/0>p استفاده شد. یافته ها: بعد از هشت هفته تمرین، قدرت عضلانی در حرکت پرس سینه و پرس پا، استقامت عضلانی در حرکت پرس سینه و پرس پا، سطح مقطع عضلات بازو و ران، عامل رشد شبه انسولین-1، تستوسترون و نسبت تستوسترون به کورتیزول افزایش معنیداری در گروههای تمرین مقاومتی کلاستر و سنتی در مقایسه با گروه کنترل داشت و بر عکس، کورتیزول به طور معنیدار کاهش یافت. با این حال، تفاوت معنیداری بین اثرتمرینات مقاومتی کلاستر و سنتی مشاهده نشد. نتیجه گیری: تمرین مقاومتی کلاستر برتری محسوسی نسبت به تمرینات مقاومتی سنتی در تغییر پاسخهای هورمونی و بهبود عملکرد عضلانی در مردان جوان ندارد.
َاعظم زرنشان؛ عزیزه فرشباف خلیلی؛ یعقوب سالک زمانی؛ آتنا عطاران؛ سعیده عرفان نیا
چکیده
زمینه و هدف: این مطالعه به بررسی تأثیرات ورزش ترکیبی به همراه تحریک الکتریکی (ECT) و ورزش ترکیبی (CT) بر روی سطح سرمی کلسیم، منیزیم، فسفر و کورتیزول در زنان سالمند مبتلا به استئوپنی پرداخت. روش تحقیق : در این مطالعه نیمه تجربی در مجموع ۴۵ زن با میانگین سنی1/4 ± 25/61 سال و مبتلا به استئوپنی (1 < T-score < -2.5-)به صورت تصادفی و مساوی به سه گروه 1) ...
بیشتر
زمینه و هدف: این مطالعه به بررسی تأثیرات ورزش ترکیبی به همراه تحریک الکتریکی (ECT) و ورزش ترکیبی (CT) بر روی سطح سرمی کلسیم، منیزیم، فسفر و کورتیزول در زنان سالمند مبتلا به استئوپنی پرداخت. روش تحقیق : در این مطالعه نیمه تجربی در مجموع ۴۵ زن با میانگین سنی1/4 ± 25/61 سال و مبتلا به استئوپنی (1 < T-score < -2.5-)به صورت تصادفی و مساوی به سه گروه 1) ECT، 2) CT و ۳) کنترل تقسیم شدند. گروههای ECT و CT به مدت ۱۲ هفته تمرینات ترکیبی هوازی (ضربان قلب ذخیره 45-60%) و مقاومتی(سه ست 8-15 تکراری، پنج تا 10 ایستگاه با استفاده از وزن بدن، فیزیوبال و نوار مقاومتی زرد ) را به مدت ۹۰ دقیقه در هر جلسه، سه روز در هفته اجرا کردند. گروه ECT علاوه بر تمرین ورزشی ۱۵ دقیقه تحریک الکتریکی عملکردی (FES) با فرکانس ۴۵ هرتز و پالس ۳۰۰ میکروثانیه در ناحیه پاراسپینال (عضلات اطراف ستون فقرات) دریافت کرد. دادهها با استفاده از آزمون ANOVA MIXED تحلیل شدند.یافته ها: طبق نتایج سطح سرمی کلسیم و فسفر تفاوت درون گروهی و بین گروهی معناداری نداشت (05/0<p). با این حال، سطح سرمی منیزیم در گروه ECT نسبت به گروه کنترل به طور معناداری افزایش یافت (012/0=p). علاوه بر این، سطح کورتیزول در هر دو گروه مداخله نسبت به گروه کنترل کاهش یافت (05/0>P). یک همبستگی معنادار بین کاهش کورتیزول و افزایش منیزیم در گروه ECT مشاهده شد (013/0=p، 666/0=r).نتیجه گیری : این نتایج نشان میدهند که تحریک الکتریکی عملکردی به طور همافزایی سطح منیزیم را افزایش میدهد، کاهش کورتیزول سرم در این افزایش موثر بود. تحقیقات بیشتری با شدت، مدت و نوع مداخلههای بهینه برای افزایش اثر در یونهای کلسیم و فسفر لازم است.