فاطمه درخشانی؛ َاعظم زرنشان؛ کریم آزالی علمداری
چکیده
زمینه و هدف: سیستم کمپلمان نقش اساسی در آسیبشناسی و پیشرفت بیماری مولتیپل اسکلروزیس دارد. پروتئینهای C3 و C4 اجزای اصلی سیستم کمپلمان و نشانگرهای زیستی بالقوه در تشخیص بیماریهای دمیلینه کننده التهابی خود ایمنی سیستم عصبی مرکزی هستند. هدف مطالعه حاظر بررسی اثر تمرینات ترکیبی بر پروتئینهای سرمی سیستم کمپلمان C3 ، C4 ، نسبت C3/C4 و عملکرد ...
بیشتر
زمینه و هدف: سیستم کمپلمان نقش اساسی در آسیبشناسی و پیشرفت بیماری مولتیپل اسکلروزیس دارد. پروتئینهای C3 و C4 اجزای اصلی سیستم کمپلمان و نشانگرهای زیستی بالقوه در تشخیص بیماریهای دمیلینه کننده التهابی خود ایمنی سیستم عصبی مرکزی هستند. هدف مطالعه حاظر بررسی اثر تمرینات ترکیبی بر پروتئینهای سرمی سیستم کمپلمان C3 ، C4 ، نسبت C3/C4 و عملکرد حرکتی زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس بود. روش تحقیق: جامعه آماری بیماران زن مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس و عضو انجمن مولتیپل اسکلروزیس استان آذربایجان شرقی بود که تعداد 30 نفر با مقیاس وضعیت ناتوانی گسترده (5>EDSS) پس از غربالگری انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه تجربی (15 نفر) و کنترل (15 نفر) قرار گرفتند. تمرینات ترکیبی با رعایت دستورالعملهای کالج پزشکی ورزشی آمریکا (ACSM) برای بیماران مولتیپل اسکلروزیس، به مدت دوازده هفته، سه روز در هفته / یک ساعت در هر جلسه، ترکیب تمرینات استقامتی(پیادهروری و ایروبیک، 40-60 درصد MHR)، مقاومتی(تراباند زرد، یک الی 3 سه ست با هشت الی 15 تکرار)، تعادل، تنفسی و کششی اعمال شد. سطوح سرمی کمپلمان C3 , C4 با روش توربیدومتری و عملکردهای حرکتی خطر سقوط و تعادل به ترتیب به کمک تستهای برخاستن و راه رفتن زماندار(TUG) و پنج بار نشستن و بلند شدن(FTSST) اندازهگیری شدند. از آزمون آنکوا برای مقایسه بین گروهی در سطح معنیداری 05/0> p استفاده شد. یافتهها: کاهش معنیداری در سطوح سرمی کمپلمانC3 در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل حاصل شد (01/0=P). تفاوت معنیداری در سطوح کمپلمان C4 (52/0= p) و نسبت C3/C4 (22/0=p) بین دو گروه مورد مطالعه مشاهده نشد. عملکرد حرکتی خطر سقوط (01/0= p) و تعادل در گروه تجربی در مقایسه با گروه کنترل(001/0= p) بهبودی معنیداری داشتند.نتیجه گیری: به کارگیری تمرینات ترکیبی در زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس میتواند در کاهش پروتئین کمپلمان C3 و بهبود عملکرد حرکتی مفید باشد.
وحید تقی زاده؛ الهام حکاک دخت؛ مهدی قهرمانی مقدم
چکیده
چکیده زمینه و هدف: مولتیپلاسکلروزیس (اماس) یک بیماری خودایمنی است که منجر به انحطاط عصبی پیشرونده میشود. عوامل نوروتروفیک مانندBDNF نقش مهمی در پاتوژنز و درمان اماس بازی میکنند. این تحقیق با هدف تعیین تاثیر هشت هفته تمرین پیلاتس بر سطح سرمی BDNF و تعادل پویای مردان مبتلا به اماس انجام شد.روش تحقیق: روش مطالعهی این تحقیق از نوع ...
بیشتر
چکیده زمینه و هدف: مولتیپلاسکلروزیس (اماس) یک بیماری خودایمنی است که منجر به انحطاط عصبی پیشرونده میشود. عوامل نوروتروفیک مانندBDNF نقش مهمی در پاتوژنز و درمان اماس بازی میکنند. این تحقیق با هدف تعیین تاثیر هشت هفته تمرین پیلاتس بر سطح سرمی BDNF و تعادل پویای مردان مبتلا به اماس انجام شد.روش تحقیق: روش مطالعهی این تحقیق از نوع نیمه تجربی با طرح پیشآزمون و پسآزمون بود. تعداد22 مرد مبتلا به اماس با میانگین سنی 7/3±9/34 سال، توده بدنی 3/4±07/24 کیلوگرم بر متر مربع و سطح ناتوانی 07/1±6/3، به صورت هدفمند و داوطلبانه انتخاب شده و سپس به صورت تصادفی به دو گروه تمرین (12 نفر) و کنترل (10 نفر) تقسیم شدند. آزمودنیهای گروه تجربی، در یک دوره برنامه تمرین پیلاتس، به مدت هشت هفته و سه جلسه در هر هفته شرکت کردند. در مرحلهی پیشآزمون و پسآزمون، آزمون تعادل TUG جهت سنجش تعادل بیماران و نمونهگیری خونی جهت اندازهگیری سطح BDNF سرم (24 ساعت قبل و 48 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین پس از 12 ساعت ناشتایی) انجام گرفت. در پایان، برای مقایسه تغییرات درونگروهی و بینگروهی به ترتیب از آزمونهای تیوابسته و تیمستقل با سطح اطمینان 05/0P ≤ استفاده شد.یافتهها: در گروه تجربی بعد از دو ماه تمرین افزایش معناداری در سطح سرمیBDNF گزارش شد (012/0P=). همچنین تغییرات آزمون تعادل(043/0P=) نیز معنادار بود. شایان ذکر است که در گروه کنترل هیچگونه تغییر معناداری گزارش نشد.نتیجهگیری: یک دوره برنامه تمرینی منتخب پیلاتس باعث بهبود تعادل پویا شده و سطح BDNF را افزایش میدهد. بنابراین مطالعهی حاضر نشان میدهد که ورزش پیلاتس میتواند به عنوان بخش مهمی از برنامههای توانبخشی بیماران مبتلا به اماس بهکارگرفته شود.
داریوش شیخ الاسلامی وطنی؛ گلاله قادری آلمانه
چکیده
زمینه و هدف: برخی تحقیقات اثربخشی تمرینات ورزشی بر عوارض جانبی بیماری MS را نشان داده اند. هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر تمرین های مقاومتی پیشرونده بر تعادل، درصد چربی، قدرت و استقامت عضلانی در زنان و مردان مبتلا به MS بود. برای این منظور ۱۸بیمار (با میانگین سن ۹/۷±۴/۲۹ سال، وزن ۴/۱۴±۷/۶۹ کیلوگرم) به شیوة هدفمند انتخاب و سپس به ...
بیشتر
زمینه و هدف: برخی تحقیقات اثربخشی تمرینات ورزشی بر عوارض جانبی بیماری MS را نشان داده اند. هدف از تحقیق حاضر، بررسی تأثیر تمرین های مقاومتی پیشرونده بر تعادل، درصد چربی، قدرت و استقامت عضلانی در زنان و مردان مبتلا به MS بود. برای این منظور ۱۸بیمار (با میانگین سن ۹/۷±۴/۲۹ سال، وزن ۴/۱۴±۷/۶۹ کیلوگرم) به شیوة هدفمند انتخاب و سپس به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی (۱۰ نفر) و کنترل (۸ نفر) تقسیم شدند. گروه آزمایشی به مدت ۱۲ هفته، هر هفته ۳ جلسه و هر جلسه به مدت ۷۰ دقیقه با شدت ۵۰ تا ۸۰ درصد یک تکرار بیشینه تمرینات مقاومتی پیشرونده را اجرا کردند. در این مدت گروه کنترل هیچگونه فعالیت بدنی منظمی نداشت. برای ارزیابی تعادل از آزمون استورک، درصد چربی بدن از آزمون یوهاژ، قدرت عضلانی از آزمون یک تکرار بیشینه و استقامت عضلانی از آزمون استقامت عضلانی پویا استفاده گردید. از آزمون تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در سطح معنی داری 0/05>p جهت تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که پس از ۱۲ هفته تمرین مقاومتی در گروه آزمایشی، قدرت عضلانی (0/0001=p)، تعادل (0/002=p)، استقامت عضلانی (0/0001=p) افزایش و درصد چربی (0/02=p) کاهش معنیداری پیدا کرده است. همچنین در پسآزمون بین دو گروه به لحاظ قدرت عضلانی اختلاف معنیداری به نفع گروه تجربی وجود داشت (0/0001=p). نتیجه گیری: اجرای تمرینات مقاومتی به مدت ۱۲ هفته با شدت مورد نظر موجب بهبود فاکتورهای مرتبط با آمادگی جسمانی بیماران مبتلا به MS می شود و نسخه مناسبی برای افزایش آمادگی جسمانی این افراد می باشد.